بر دل ریشم لبت دارد بسی حق نمک
گر بپرسی ز اشک خونینم بگوید یکبهیک
مردم چشم جهانی در جهان مردمی
ای تو چشم و جان و مردم را به جای مردمک
ای دل ار خواهی ببینی خضر را خطش ببین
آب حیوانست اگر باید لب لعلش بمَک
تا بود گلگون رخ زردم بسان روی یار
بر رخم ای اشک خونین گر نمیباری محک
روی بنما تا که من از پیش برخیزم به کل
زانکه در پیش یقین هرگز نماند هیچ شک
برقع از رخ برفکن بنمای مهر روی را
تا که گردد ذرّهسان در پیش او مهر فلک
ای دل ار بینی رخش را در دمت گردد عیان
کز جهان آدم چرا گردید مسجود ملک
گر ببینی نور رویش را به سان مغربی
خط و خالش را بیا میخوان تو قرآن یکبهیک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فتح آذربایجان امسال اینجا خوانده ام
فتح ترکستان و چین خوانم دگر سالت فرنگ
ای غبار خاک کویت سرمه چشم فلک
ای به تو محتاج خلق هر دو عالم یک به یک
یا رسول الله توئی کان ملاحت پرکمال
کزتو باید برد خوبان دو عالم را نمک
هرکه او امروز مالد روی بر خاک درت
[...]
صاحبا از نیکخواه و بدسگالت یک مثال
دیدهام از چرخ دولاب و در آنم نیست شک
میل دورش چون به گردش میدرآید دیدهای
یک طرف سوی زمین دیگر طرف سوی فلک
قصد و میل نیکخواه و بدسگالت همچنوست
[...]
گر بیفتد یک سر مویی ز خاتون زمان
بس گنه آویزه دارد بی ریا و ریب و شک
آنچه حیوان است از تأثیر او . . . شود
روسپی زاید میان آب دریاها سمک
ای حریم بارگاهت کعبه ملک و ملک !
ساحتت را روضه فردوس حدی مشترک
در خط از عکس خطوطت ، سطح لوح لاجورد
در گل از سهم اساست ، پای وهم تیز تک
از فروغ شمسه دیوار ایوانت به شب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.