گذشت عهد نبوت و رسید دور ولایت
نماند حاجت امت بمعجزات و بآیت
ز شرک روی به توحید کرده اند خلایق
نهاده اند بتحقیق رخ براه هدایت
نهایت همه انبیا و رسل گذشته
نه پیش امت مرحوم احمد است بدایت
چنانکه چشم نبوت در انبیاست باحمد
بر اولیا ویست انتها و ختم ولایت
هر آن صفت که شه ملک راست غالب اوصاف
همانصفت کند اندر سپاه شاه سرایت
مگوی هیچ ز آغاز که جهانی
رسید کار بانجام و انتها و نهایت
دلم رسید چه بی اسم و رسم و جاه جبه شد
بغایتی که مرا ورانه انتهاست نه غایت
رسیده است بصحت ز راه کشف و تجلی
هرآنچه که از مغربی کنند روایت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره تحولی در تاریخ دین و معرفت است. با گذشت زمان، دوره نبوت به پایان میرسد و دوره ولایت آغاز میشود. مردم به سوی توحید گرایش پیدا کردهاند و دیگر نیازی به معجزات و آیات ندارند. انبیا و رسولان گذشته به نوعی پیشدرآمدی برای هدایت امت محمد (ص) بودهاند که آخرین و جامعترین آنهاست. در اینجا به تاکید بر اهمیت حضرت محمد (ص) به عنوان خاتم انبیا و ولیالله پرداخته شده و بیان میشود که همه صفات الهی در شخصیت او متجلی است. در نهایت، در این مسیر به یک دریافت نهایی و بیداری اشاره میشود که نشاندهنده تحقق کامل معرفت و حقیقت است.
هوش مصنوعی: زمان نبوت به پایان رسیده و حالا دوران ولایت آغاز شده است، دیگر نیازی به معجزات و آیات برای امت نیست.
هوش مصنوعی: مردم به سوی یکتاپرستی روی آوردهاند و به راستی در مسیر هدایت قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: تمامی پیامبران و فرستادگان الهی، بهعنوان مقدمه، به رسالت پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، اشاره دارند و در واقع، رسالت او نقطه اوج و پایان همه رسالتها است.
هوش مصنوعی: چشم بصیرت و پیشگویی در میان پیامبران وجود دارد و با وجود پیامبر احمد (ص) بر اولیای الهی آغاز و پایان حکومت معنوی مشخص میشود.
هوش مصنوعی: هر ویژگی که پادشاهی داشته باشد، همان ویژگی در دیگران نیز به وجود میآید. این صفات در سپاه او تأثیر میگذارد و به نوعی به دیگران سرایت میکند.
هوش مصنوعی: هرگز درباره آغاز سخن نگو، زیرا که جهانی به پایان رسیده و به نتایج و عواقب خود رسیده است.
هوش مصنوعی: دل من به جایی رسیده که دیگر هیچ نام و نشانی از مقام و موقعیت ندارد. به حدی به اینجا رسیدهام که دیگر نه انتهایی برای این حالتم وجود دارد و نه نهایی برای من.
هوش مصنوعی: هر آنچه از سوی غرب به عنوان سخن و روایت آمده بود، اکنون به درستی و روشنی از راه کشف و تجلی به ما رسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت
به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت
بر این یکی شده بودم که گرد عشق نگردم
قضای عشق درآمد بدوخت چشم درایت
ملامت من مسکین کسی کند که نداند
[...]
هر آن حدیث که از عشق میکند، روایت
خلاصه سخن است آن و مابقی است، حکایت
جهان عشق ندانم چه عالمی است، کانجا
نه مهر راست زوال و نه شوق راست، نهایت
بیا بیا که همه چیز راست، حدی و ما را
[...]
مرا دلیست کا او را نه انتهاست و نه غایت
نهایت همه دلها به پیش دوست هدایت
چو برزخی که بود در میان ظاهر و باطن
میان ختم نبوت فتاده است ولایت
ازوست بر همه جانها فروغ تاب تجلی
[...]
جفا و جور توام بر دل است و لطف عنایت
به شکر آن نتوانم ادا چه جای شکایت
پی صبوح شب تیره ره به میکده بردم
مگر که همت پیر مغان نمود هدایت
ربود هوش دلم را به عشوه مستی ساقی
[...]
کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت
که برده دل ز تو ای دلبران شهر فدایت
غم که کرده خلل در خرام چابکت ای گل
ز رهگذر که در پاخلیده خارجفایت
سیاست که ز اظهار عشق کرده خموشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.