هیچکس را اینچنین یاری که ما را هست نیست
کس ازین باده که ما مستیم او سرمست نیست
قامتش را هست میلی جانب افتاد کسان
کو بلندی در جهان کاو را نظرها پست نیست
هست با بست سر زلفش دل ما در جهان
ورنه چیزی را دل ما در جهان پست نیست
دل بدان عهد است دل پیمان که با دلدار نیست
خود دلی کاو عهد آن دلدار را بگسست نیست
هیچ کس را دل ز دام زلف او بیرون نجست
اینکه بتواند دلی از دام زلفش جَست نیست
زلف او گر می کند تاراج دلها حاکم است
هر چه او خواهد کند، بر وی کسی را دست نیست
گر مرا در دست بودش جان نثارش کردمی
چون کنم چیزی نثارش؟! کان مرا در دست نیست
باید اندر عشق او از خود بکل وارسته شد
کان که در عشقش بکل از خویشتن وارست نیست
از پی پیوند او، از خویشتن باید برید
بی بریدن زان که هرگز کس بدو پیوست نیست
هستی ای گر مغربی را هست، آن هستی اوست
مغربی را اینکه از خود هیچ هستی هست نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است. شاعر بیان میکند که هیچکس نمیتواند مانند او عاشق و مست باشد و زیبایی معشوق به قدری است که همه نگاهها را به خود جلب میکند. او همچنین بر این باور است که عشق واقعی نیازمند فدای خویشتن است و برای نزدیکی به معشوق باید از خودگذشتگی کرد. شاعر به قدرت زلف معشوق اشاره میکند که دلها را در دام خود میافکند و هیچکس نمیتواند از آن رهایی یابد. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که وجود واقعی تنها در عشق به معشوق معنا مییابد و جدا شدن از خود برای پیوستن به معشوق ضروری است.
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازهی ما به یاری نیاز ندارد و کسی نیست که از این شرابی که ما را مست کرده است، مست شود.
هوش مصنوعی: شخصیت او به گونهای است که با دیدن افرادی که در دنیا از جایگاه بالایی برخوردارند، تمایل به کاهلی و عدم تلاش ندارد، زیرا او خودش را فراتر از آن میبیند و نظر دیگران بر او تأثیری نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: دل ما تنها به خاطر زیبایی و جذابیتهای خاصی که در دنیای اطرافش وجود دارد، شاداب و پرانرژی است. اگر این جذابیتها نبود، هیچ چیز دیگری در زندگی نمیتوانست دل ما را خوش کند.
هوش مصنوعی: دل بر اساس پیمانی است که با معشوق بسته شده و اگر کسی دلش را از این پیمان برگرداند، دیگر نمیتواند خود را دلدار بنامد. در واقع، دل تنها در صورتی به عهد خود وفادار است که با محبوبش باشد و اگر پیمان شکسته شود، دل شایستگی عنوان دلدار را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: هیچ کسی نتوانسته است از دامی که زلف او ایجاد کرده خارج شود; زیرا هیچ کس نمیتواند دل خود را از این دام رها کند.
هوش مصنوعی: وقتی زلف او دلها را به دقت میبرد، او بر همه چیز تسلط دارد و هر کاری که بخواهد میتواند انجام دهد؛ هیچ کس نمیتواند در برابر او قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر جانم در دستم بود، آن را برای او نثار میکردم. اما چگونه میتوانم چیزی به او تقدیم کنم وقتی که خودم در اختیار ندارم؟
هوش مصنوعی: برای رسیدن به عشق او، باید از هر وابستگی و خودخواهی کنار برویم. زیرا کسی که در عشق او به خود وابسته باشد، در حقیقت هنوز به عشق واقعی نرسیده است.
هوش مصنوعی: برای نزدیک شدن به او، باید از خود دور شد؛ زیرا هیچکس بدون این جدایی هرگز نتوانسته به او نزدیک شود.
هوش مصنوعی: اگر وجودی باشد برای یک مغرب، آن وجود همان وجود اوست. زیرا اینکه از خودش هیچ هستی ندارد، وجودش به خودی خود واقعی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ کس را از زمانه حاصلی در دست نیست
هیچ کس را در جهان آسایشی پیوست نیست
نیست هشیاری که اندر بزم گیتی هر زمان
از شراب نکبت و جام حوادث مست نیست
همچو ماهی گر شود در قعر دریا آدمی
[...]
خدمت بیدوستی را قدر و قیمت هست نیست
خدمت اندر دست هست و دوستی در دست نیست
دوستی در اندرون خود خدمتی پیوسته است
هیچ خدمت جز محبت در جهان پیوست نیست
ور تو مستی مینمایی در محبت چون نهای
[...]
خدمت بی دوستی را قدر و قیمت هست نیست
خدمت اندر دست هست و دوستی در دست نیست
دوستی را در درون خدمتت پیوسته است
هیچ خدمت در جهان چون دوستی پیوست نیست
لاف مستی میزنی و خود نخور دستی شراب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.