دوش ان صنم بیگانهوش بگذشت بر من چون پری
کردم سلامش لیک او دادم جوابی سرسری
گفتم چرا بیگانهای گفتا که تو دیوانهای
من کیستم تو کیستی در خود چرا میننگری
در جامه بیگانگان خود را ز من کردی نهان
یعنی که من تو نیستم من دیگرم تو دیگری
من از کجا تو از کجا من پادشاهم تو گدا
تو عاری از سلطنت از فقر و فاقه من بری
صد چون تو را پیدا کنم هر لحظه و شیدا کنم
تو ذرّهای سرگشته و من آفتاب خاوری
من فرضم و تو سنتی من نورم و تو ظلمتی
خود ظلمتی را کی رسد با نور کردن همسری
گفتم که ای جان جهان ای عین پیدا و نهان
وی مایه سود و زیان وی تو قماش و مشتری
تو اولیّ و آخری تو باطنیّ و ظاهری
تو قاصدیّ و مقصدی تو ناظریّ و منظری
من درّ و مرجان توام در بحر عمّان توام
من گوهر کان توام تو کان ما و گوهری
من مظهر و مرآت تو، مرآت وجه و ذات تو
نی نی غلط گفتم شها هم خویشتن را مظهری
ای آفتاب مشرقی وی نور چشم مغربی
من سایه مهر توام تو مهر سایهگستری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به بیان احساسات عاشقانه و عمیق بین دو شخصیت میپردازد. شخصی به وصال معشوق خود (صنم) میرسد و میخواهد سلامی بر او بفرستد، اما معشوق پاسخ چندانی نمیدهد. او در مکالمه بیان میکند که بین آنها تفاوتهایی وجود دارد و هر یک هویتی مستقل دارند. در ادامه، شاعر از ویژگیهای خود و معشوق سخن میگوید، به طوری که خود را نور و معشوق را ظلمت میبیند و برعکس. او به پیوند عمیق و متقابل بین خود و معشوق اشاره میکند و این نکته را مطرح میکند که هر یک مکمل دیگری هستند. در نهایت، شاعری به نوعی از آینهای یاد میکند که هر یک از آنها در دیگری تجلی دارد و نشاندهنده ارتباط عمیق معنوی و عاطفیای است که بین آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: دیروز آن معشوق غریبه مانند پری از کنار من گذشت. من به او سلام کردم، اما او تنها به طور سرسری و بدون توجه پاسخ داد.
هوش مصنوعی: گفتم چرا غریبهای، گفت که تو دیوانهای. من کی هستم و تو کیستی؟ چرا در درون خودت جستجو نمیکنی؟
هوش مصنوعی: تو در ظاهر خود را پنهان کردهای و به نوعی از من جدا شدهای. این بدان معناست که من دیگر خودم نیستم و تو هم دیگر تو نیستی.
هوش مصنوعی: من و تو از دو دنیای متفاوت هستیم؛ من در مقام پادشاه هستم و تو در جایگاه گدا. من از فقر و نیاز دور هستم و تو هیچ چیز از سلطنت و قدرت نداری.
هوش مصنوعی: هر لحظه آرزو دارم که تو را پیدا کنم و در شیدایی غرق شوم. من مانند آفتابم و تو همچون ذرهای هستی که در گرداب سرگشتگی قرار داری.
هوش مصنوعی: من وجودم و تو قوانین هستی، من روشنایی و تو تاریکی هستی. تاریکی چگونه میتواند با نور همسری کند؟
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای روح عالم، تو هم نمایان و هم پنهان هستی. تو منبع خیر و شر و همچنین تو نوع و خریدار هستی.
هوش مصنوعی: تو آغاز و پایان همه چیز هستی، در باطن و ظاهر وجود داری، تو هم پیامآور هستی و هم هدف پیام، تو ناظر و آنچه که ناظر به آن هستی.
هوش مصنوعی: من مانند مروارید و مرجان در دریای عمان هستم، و تو همچون گوهری در دل این معدن من قرار داری.
هوش مصنوعی: من نمایانگر و آیینه تو هستم، اما نکته اینجاست که باید بگویم ای نور، من هم خودم نمایانگری برای چیزهایی که در توست.
هوش مصنوعی: ای آفتاب مشرق، و ای نور چشم من در مغرب؛ من در سایه محبت تو هستم و تو هم مایه بخشش و گستردگی مهربانیام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیار یار دلبری با غمزه و جان دلبری
کردی ز جانم دل بری زان چشمکان عبهری
فصل بهاران شد ببین بستان پر از حور و پری
گویی سلیمان بر سپه عرضه نمود انگشتری
رومیرخان ماهوش زاییده از خاک حبش
چون نومسلمانان خوش بیرون شده از کافری
گلزار بین گلزار بین در آب نقش یار بین
[...]
آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری
یا کبر منعت میکند کز دوستان یاد آوری
هرگز نبود اندر ختن بر صورتی چندین فتن
هرگز نباشد در چمن سروی بدین خوش منظری
صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین
[...]
ترک من و آشوبِ دل خاتونِ ماه خاوری
بُغناق برگیر و بنه بر سر کلاه کافری
بر دوش زلفت چون زره بگشاده از ابرو گره
برده ز هفت اختر فره بسته قبایِ ششتری
بار و برت سیب و عنب نوشینْ دهان تریاکْ لب
[...]
ای چهرهٔ زیبای تو رشکِ بتانِ آزری
هر چند وصفت میکنم، در حسن از آن زیباتری
هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر
شمسی ندانم یا قمر، حوری ندانم یا پری
آفاق را گردیدهام، مهر بتان ورزیدهام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.