گنجور

 
شمس مغربی

دوش ان صنم بیگانه‌وش بگذشت بر من چون پری

کردم سلامش لیک او دادم جوابی سرسری

گفتم چرا بیگانه‌ای گفتا که تو دیوانه‌ای

من کیستم تو کیستی در خود چرا می‌ننگری

در جامه بیگانگان خود را ز‌ من کردی نهان

یعنی که من تو نیستم من دیگرم تو دیگری

من از کجا تو از کجا من پادشاهم تو گدا

تو عاری از سلطنت از فقر و فاقه من بری

صد چون تو را پیدا کنم هر لحظه و شیدا کنم

تو ذرّه‌ای سرگشته و من آفتاب خاوری

من فرضم و تو سنتی من نورم و تو ظلمتی

خود ظلمتی را کی رسد با نور کردن همسری

گفتم که ای جان جهان ای عین پیدا و نهان

وی مایه سود و زیان وی تو قماش و مشتری

تو اولیّ و آخری تو باطنیّ و ظاهری

تو قاصدیّ و مقصدی تو ناظریّ و منظری

من درّ و مرجان توام در بحر عمّان توام

من گوهر کان توام تو کان ما و گوهری

من مظهر و مرآت تو، مرآت وجه و ذات تو

نی نی غلط گفتم شها هم خویشتن را مظهری

ای آفتاب مشرقی وی نور چشم مغربی

من سایه مهر توام تو مهر سایه‌گستری

 
 
 
مولانا

فصل بهاران شد ببین بستان پر از حور و پری

گویی سلیمان بر سپه عرضه نمود انگشتری

رومی‌رخان ماه‌وش زاییده از خاک حبش

چون نومسلمانان خوش بیرون شده از کافری

گلزار بین گلزار بین در آب نقش یار بین

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری

یا کبر منعت می‌کند کز دوستان یاد آوری

هرگز نبود اندر ختن بر صورتی چندین فتن

هرگز نباشد در چمن سروی بدین خوش منظری

صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین

[...]

حکیم نزاری

ترک من و آشوبِ دل خاتونِ ماه خاوری

بُغناق برگیر و بنه بر سر کلاه کافری

بر دوش زلفت چون زره بگشاده از ابرو گره

برده ز هفت اختر فره بسته قبایِ ششتری

بار و برت سیب و عنب نوشینْ دهان تریاکْ لب

[...]

امیرخسرو دهلوی

ای چهرهٔ زیبای تو رشکِ بتانِ آزری

هر چند وصفت می‌کنم، در حسن از آن زیباتری

هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر

شمسی ندانم یا قمر، حوری ندانم یا پری

آفاق را گردیده‌ام، مهر بتان ورزیده‌ام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه