مست ساقی خبر از حام و سبوئی دارد
تو مپندار که او مستی ازین می دارد
هیچ با هوش نیاید نفسی از مستی
آنکه از ساقی جان جام پیاپی دارد
دل برقص است از آن نغمه که گردون در چرخ
مست از وی نه سماع از دف و از نی دارد
یکنفس نیست دلم از نظر وی خالی
هرچه دارد دل من از نظر وی دارد
سایه مهر توام مهر تو از پی دارم
چندا سایه که خورشید تو در پی دارد
هر کجا هست بهاری زده ئی خالی نیست
دل بهاری ز گلستانِ تو در پی دارد
لیلی حسن ترا هم دل مجنون حی است
وه چو لیلی است که مجنون تو در حی دارد
آنکه در مملکت فقر و فنا پادشه است
با چنین ملک کیان، ملک کیان کی دارد
مغربی زنده و باقی نه بنان است و بجان
که مر او زندگی از باقی و از حی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شمع رویت صفت نور تجلی دارد
بوی جان پرور زلفت دم عیسی دارد
بر در مکتب عشقت چو خرد روح امین
در کنار آمد و لوح الف و بی دارد
بر سر کوی تو آن دل که مقیم است چو خاک
[...]
شمع، برقع ز پی پاس تجلی دارد
پرده ی صورت فانوس چه معنی دارد
کار در عشق رسانده ست به جایی مجنون
که سیه خانه ز پیراهن لیلی دارد
خانه ای نیست که بی سایه ی قدش باشد
[...]
شمع بزم تو دماغ از می شوخی دارد
در سیه خانه شب جلوه لیلی دارد
حرفی از اول ارشاد (و) جنون می پرسم
مصرع ناله زنجیر چه معنی دارد
سبزه گل می کند از دامن مژگان سیاه
[...]
عاشق از جور بتان گرچه ملالی دارد
گو جمیل است جفا زآنکه جمالی دارد
تو زخورشید مجاور بنمائی دو هلال
آسمان گرچه بهر ماه هلالی دارد
دید بر ماه رخت دل خط و زو آه بگفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.