فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.
مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «نه از اینجا نه از آنجا دل من برد مهی» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ی» است.
حرف آخر قافیه
قصیده شماره ۱ - در مدح امین الملة قاضی عبدالودودبن عبدالصمد: ای چو نعمانبن ثابت در شریعت مقتدا
قصیده شماره ۲ - در تفسیر چند سوره و نعت رسول اکرم و مدح قاضی عبدالودود: کفر و ایمان را هم اندر تیرگی هم در صفا
قصیده شماره ۳ - این قصیده را عارف زرگر در مدح سنایی گفته: ای نهاده پای همت بر سر اوج سما
قصیده شماره ۴ - در پاسخ قصیده عارف زرگر: تا ز سر شادی برون ننهند مردان صفا
قصیده شماره ۵ - در نعت رسول اکرم و مدح عارف زرگر: ای سنایی گر همی جویی ز لطف حق سنا
قصیده شماره ۶ - در شکایت روزگار و بیوفایی مردم: منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا *(منتسب به چند نفر)
قصیده شماره ۷ - در مقام اهل توحید: مکن در جسم و جان منزل، که این دونست و آن والا
قصیده شماره ۸ - در مدح قاضی یحیا صاعد: ای بنام و خوی خوش میراث دار مصطفا
قصیده شماره ۹ - در توحید: آراست جهاندار دگرباره جهان را
قصیده شماره ۱۰ - در تواضع اهل حق: شاه را خواهی که بینی، خاک شو درگاه را
قصیده شماره ۱۱: ای خواجه چه تفضیل بود جانوری را
قصیده شماره ۱۲ - در مدح بهرامشاه: دیده نبیند همی، نقش نهان ترا
قصیده شماره ۱۳: ای ازل دایه بوده جان ترا
قصیده شماره ۱۴ - در نصیحت و ترک تملق از خلق گوید: تا کی ز هر کسی ز پی سیم بیم ما
قصیده شماره ۱۵ - این توحید به حضرت غزنین گفته شد: ای در دل مشتاقان از عشق تو بستانها
قصیده شماره ۱۶ - در مدح بهرامشاه: او کیست مرا یارب او کیست مرا یارب
قصیده شماره ۱۷ - در مدح خواجه مسعود علیبن ابراهیم: عربیوار دلم برد یکی ماه عرب
قصیده شماره ۱۸: احسنت یا بدرالدجی لبیک یا وجهالعرب
قصیده شماره ۱۹: یارب چه بود آن تیرگی و آن راه دور و نیمشب
قصیده شماره ۲۰ - در مدح سید عمید سیدالشعرا ابوطالب محمد ناصری علوی: بتی که گر فکند یک نظر بر آتش و آب
قصیده شماره ۲۱ - در مذمت اهل روزگار: مرد هشیار در این عهد کم است
قصیده شماره ۲۲ - این قصیده را امام علی بن هیصم در مدح سنایی گفته است: سنایی سنای خرد را سزاست
قصیده شماره ۲۳ - در جواب قصیده علیبن هیصم: سنایی کنون با ضیا و سناست
قصیده شماره ۲۴ - در مدح بهرامشاه از زبان او: مردی و جوانمردی آئین و ره ماست
قصیده شماره ۲۵ - در ستایش سلطان سنجر: خاک را از باد بوی مهربانی آمدست
قصیده شماره ۲۶ - در مدح قاضی عبدالودود غزنوی: آن طبع را که علم و سخاوت شعار نیست
قصیده شماره ۲۷ - در مدح بهرامشاه: عقل را تدبیر باید عشق را تدبیر نیست
قصیده شماره ۲۸ - هر چه حق باشد بی حجت و برهان نیست: کفر و ایمان دو طریقیست که آن پنهان نیست
قصیده شماره ۲۹ - مدح یوسفبن احمد مسعود شاه: ای بنده ره شوق ملک بی خطری نیست
قصیده شماره ۳۰ - در مدح دولتشاه غزنوی و بهرامشاه: مهر بنده آن رخ چون ماه باد
قصیده شماره ۳۱ - در تعلیم طی طریق معرفت: همچو مردان یک قدم در راه دین باید نهاد
قصیده شماره ۳۲: کسی کاندر صف گبران به بتخانه کمر بندد
قصیده شماره ۳۳: ای چو عقل از کل موجودات فرد
قصیده شماره ۳۴ - در دل نبستن به مهر دنیا: مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد
قصیده شماره ۳۵ - در ستایش شعر خویش گوید: اگر ذاتی تواند بود کز هستی توان دارد
قصیده شماره ۳۶ - در صفت معشوق روحانی و تجلیات نورانی: دل بی لطف تو جان ندارد
قصیده شماره ۳۷ - در مدح خواجه حکیم ابوالحسن علی بن محمد طبیب: تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کرد
قصیده شماره ۳۸: تا بت من قصد خرابات کرد
قصیده شماره ۳۹ - در مدح خواجه عمید ثقةالملک، طاهر: دی دل ما فگار خواهد کرد
قصیده شماره ۴۰ - در مدح امیر بار سلطان: باز جانها شکار خواهد کرد
قصیده شماره ۴۱ - سخنی از میراث استادان: مبارز او بود کاول غزا با جان و تن گیرد
قصیده شماره ۴۲ - در زهد و موعظه: وجود عشق عاشق را وجود اندر عدم سازد
قصیده شماره ۴۳ - در مدح بهرامشاه: روزی که جان من ز فراقش بلا کشد
قصیده شماره ۴۴ - در مدح امیر اسماعیل بن ابراهیم: خورشید چو از حوت به برج حمل آمد
قصیده شماره ۴۵ - در تزییف علمای دنیاجوی گفته شد: ای سنایی! ز جسم و جان تا چند؟
قصیده شماره ۴۶ - در مذمت دشمنان و جاهلان: این ابلهان که بیسببی دشمن منند
قصیده شماره ۴۷: کرد رفت از مردمان اندر جهان اقوال ماند
قصیده شماره ۴۸ - در مدح بهرامشاه: عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند
قصیده شماره ۴۹ - در تغییر احوال مردم و دگرگونی روزگار: ای مسلمانان خلایق حال دیگر کردهاند
قصیده شماره ۵۰ - در وصف بهار: باز متواریروان عشق صحرائی شدند
قصیده شماره ۵۱ - در استغنای معشوق طناز و وفای عاشق: عاشقانت سوی تو تحفه اگر جان آرند
قصیده شماره ۵۲ - و ایضا در مذمت دنیا جویان: مرحبا بحری که از آب و گلش گوهر برند
قصیده شماره ۵۳ - این شعر را حکیم سنایی در پاسخ یکی از شعرا گفته: چون همی از باغ بوی زلف یار ما زند
قصیده شماره ۵۴ - آن شاعر این شعر را در پاسخ حکیم سنایی فرستاد: باش تا حسن نگارم خیمه بر صحرا زند
قصیده شماره ۵۵ - در مدح بهرامشاه: روز بر عاشقان سیاه کند
قصیده شماره ۵۶ - در نعت رسول اکرم و اصحاب پاک او: روشن آن بدری که کمتر منزلش عالم بود
قصیده شماره ۵۷ - در مدح سیف الحق محمد منصور: ای رفیقان دوش ما را در سرایی سور بود
قصیده شماره ۵۸ - در مذمت عافیت جویی: در جهان دردی طلب کان عشق سوز جان بود
قصیده شماره ۵۹ - از راه پر مخافت عشق گوید: سوز و شوق ملکی بر دلت آسان نشود
قصیده شماره ۶۰ - در مدح ناصح الملک کمالالدین شیخ الحرمین خطیب نوآبادی: ای خدایی که رهیت افسر دو جهان نشود
قصیده شماره ۶۱ - نه هر که به طور رود موسی عمران شود: تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود
قصیده شماره ۶۲ - در عزت عزلت و قناعت گوید: درین مقام طرب بی تعب نخواهی دید
قصیده شماره ۶۳ - در مدح بهرامشاه: قصه یوسف مصری همه در چاه کنید
قصیده شماره ۶۴: ای حریفان ما نه زین دستیم دستی برنهید
قصیده شماره ۶۵ - در مدح تاج العصر حسن عجایبی به حسن زشت: طالع از طالعت عجایبتر
قصیده شماره ۶۶ - در مدح خواجه محمدبن خواجه عمر: دوش سرمست نگارین من آن طرفه پسر
قصیده شماره ۶۷ - در تهنیت صلح خواجه امام منصور و سیف الحق شیخ الاسلام: از خلافست اینهمه شر در نهاد بوالبشر
قصیده شماره ۶۸ - در اندرز طاهربن علی ثقة الملک: بیخ اقبال که چون شاخ زد از باغ هنر
قصیده شماره ۶۹ - در وحدانیت ذات باری: ای ذات تو ناشده مصور
قصیده شماره ۷۰ - در مدح سرهنگ عمید محمد خطیب هروی: مرد کی گردد به گرد هفت کشور نامور
قصیده شماره ۷۱ - موعظه در اجتناب از غرور و کبر و حرص: ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار
قصیده شماره ۷۲ - در مدح ابوالمعالی یوسف بن احمد: آبرویی کان شود بی علم و بی عقل آشکار
قصیده شماره ۷۳ - مناقشه مرد دهری با بوحنیفه: ای خردمند موحد پاک دین هوشیار
قصیده شماره ۷۴ - در مدح علی بن محمد طبیب: ای گردن احرار به شکر تو گرانبار
قصیده شماره ۷۵ - موعظه و نصیحت در اجتناب از زخارف دنیا: طلب ای عاشقان خوش رفتار
قصیده شماره ۷۶ - در مدح بهرامشاه: ای بی سببی از بر ما رفته به آزار
قصیده شماره ۷۷ - در مدح یوسفبن حدادی: نیست عشق لایزالی را در آن دل هیچ کار
قصیده شماره ۷۸ - در مدح خواجه ابو نصر منصور سعید: تا چرخ برگشاد گریبان نوبهار
قصیده شماره ۷۹ - در تعزیت خواجه مسعود و تهنیت فرزند او خواجه احمد: کر ناگه گنبد بسیار سال عمر خوار
قصیده شماره ۸۰ - در ترغیب مردان به احتراز از زنان دلفریب: زیبد ار بی مایه عطاری کند پیوسته یار
قصیده شماره ۸۱: ای دل از عقبات باید دست از دنیا بدار
قصیده شماره ۸۲: زیر مهر پادشاه زری در آرد روزگار
قصیده شماره ۸۳ - در مدح بهرامشاه: ای خنده زنان بوس تو بر تنگ شکر بر
قصیده شماره ۸۴ - در مدح ابوعمر عثمان مختاری شاعر غزنوی: نشود پیش دو خورشید و دو مه تاری تیر
قصیده شماره ۸۵ - تامل با خویشتن و راز و نیاز با پروردگار: ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر
قصیده شماره ۸۶ - در مدح مسعود بن ابوالفتح: در کف خذلان و ذل فتح و ظفر گشتی اسیر
قصیده شماره ۸۷ - در ترغیب طی طریق حقیقت: ای دل به کوی فقر زمانی قرار گیر
قصیده شماره ۸۸ - در اندرز و ترغیب در طریق حقیقت: ای دل خرقه سوز مخرقه ساز
قصیده شماره ۸۹: ای سنایی کی شوی در عشقبازی دیده باز
قصیده شماره ۹۰ - این قصیده را هم هنگام اقامت در سرخس سروده: درگه خلق همه زرق و فریبست و هوس
قصیده شماره ۹۱: یکی بهتر ببینید ایها الناس
قصیده شماره ۹۲ - در ستایش قاضی ابوالبرکاتبن مبارک فتحی: به آب ماند یار مرا صفات و صفاش
قصیده شماره ۹۳ - در نکوهش اصحاب دعوا: ای جوان زیر چرخ پیر مباش
قصیده شماره ۹۴: ای سنایی خواجه جانی غلام تن مباش
قصیده شماره ۹۵ - در مدح قاضی ابوالفتح برکات بن مبارک: ذات عشق ازلی را چون میآمد گهرش
قصیده شماره ۹۶ - در مدح بهرامشاه: مست گشتم ز لطف دشنامش
قصیده شماره ۹۷ - در ستایش یکی از بزرگان: ای به آرام تو زمین را سنگ
قصیده شماره ۹۸ - در مدح سرهنگ امیر محمد هروی: ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ
قصیده شماره ۹۹ - در بیان عزت و جلال ذات اقدس الهی: مقدسی که قدیمست از صفات کمال
قصیده شماره ۱۰۰ - در باره علی بن محمد طبیب غزنوی: ای حل شده از علم تو صد گونه مسائل
قصیده شماره ۱۰۱ - شکایت از دگرگونی حال روزگار: بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال
قصیده شماره ۱۰۲ - در نکوهش دنیاداران: ای گرفتار نیاز و آز و حرص و حقد و مال
قصیده شماره ۱۰۳ - در نعت رسول اکرم: چون به صحرا شد جمال سید کون از عدم
قصیده شماره ۱۰۴ - در نعت رسول اکرم: مرحبا ای رایت تحقیق رایت را حشم
قصیده شماره ۱۰۵ - در مدح امام زکیالدین بن حمزه بلخی و نکوهش خواجه اسعد هروی: دوش چون صبح بر کشید علم
قصیده شماره ۱۰۶ - در موعظه و نصیحت ابنای زمان: کجایی ای همه هوشت به سوی طبل و علم
قصیده شماره ۱۰۷: مرحبا ای رایت تحقیق رایت را حشم
قصیده شماره ۱۰۸: روحی فداک ای محتشم لبیک لبیک ای صنم
قصیده شماره ۱۰۹: نماز شام من و دوست خوش نشسته بهم
قصیده شماره ۱۱۰: زهی پشت و پناه هر دو عالم
قصیده شماره ۱۱۱ - در استغنای طبع خویش گوید: ز باده بده ساقیا زود دادم
قصیده شماره ۱۱۲ - در نکوهش و ابراز نارضایی از خود: نظر همی کنم ار چند مختصر نظرم
قصیده شماره ۱۱۳ - در احوال خود گوید: درین لافگاه ارچه پیروز روزم
قصیده شماره ۱۱۴ - در آرزوی مرگ: کی باشد کاین قفس بپردازم
قصیده شماره ۱۱۵: بخ بخ اگر این علم برافرازم
قصیده شماره ۱۱۶ - در صفات ذات اقدس باری: ای خدایی که به جز تو ملکالعرش ندانم
قصیده شماره ۱۱۷: قبله چون میخانه کردم پارسایی چون کنم
قصیده شماره ۱۱۸: پسرا تا به کف عشوه عشق تو دریم
قصیده شماره ۱۱۹: خیز تا از روی مستی بیخ هستی بر کنیم
قصیده شماره ۱۲۰: تا کی دم از علایق و طبع فلک زنیم
قصیده شماره ۱۲۱: خیز تا خود ز عقل باز کنیم
قصیده شماره ۱۲۲: گاه رزم آمد بیا تا عزم زی میدان کنیم
قصیده شماره ۱۲۳ - در اشتیاق کعبه و سفر حج: گاه آن آمد که با مردان سوی میدان شویم
قصیده شماره ۱۲۴: بر بساز کم زنان خود را بر آن مهتر نهیم
قصیده شماره ۱۲۵ - در مدح خواجه معین الدین ابونصر احمدبن فضل غزنوی: عقل محرم تا بود دستور سلطان بدن
قصیده شماره ۱۲۶ - در نعت علی (ع): ای امیرالمومنین ای شمع دین ای بوالحسن
قصیده شماره ۱۲۷ - در ستایش علیبن حسن بحری: الا یا خیمه گردان به گرد بیستون مسکن
قصیده شماره ۱۲۸ - در مدح نصرالله بن داود سرخسی: پیش پریشان مکن از پی آشوب من
قصیده شماره ۱۲۹ - در مدح علی بن حسن: گر شراب دوست را در دست تو نبود ثمن
قصیده شماره ۱۳۰ - در مدح بهرامشاه: چون من و چون تو شد ای دوست چمن
قصیده شماره ۱۳۱ - در مدح قاضی نجمالدین حسن غزنوی: دی ز دلتنگی زمانی طوف کردم در چمن
قصیده شماره ۱۳۲ - در نکوهش حرص و هوی و هوس: ای همیشه دل به حرص و آز کرده مرتهن
قصیده شماره ۱۳۳ - در ستایش خواجه اسعد هروی: کرد نوروز چو بتخانه چمن
قصیده شماره ۱۳۴: برگ بیبرگی نداری لاف درویشی مزن
قصیده شماره ۱۳۵ - در مدح خواجه علاء الدین ابویعقوب یوسف بن احمد حدادی شالنکی غزنوی و ابوالمعالی احمدبن یوسف: ای ز راه لطف و رحمت متصل با عقل و جان
قصیده شماره ۱۳۶ - در مدح امین الدین رازی: بنه چوگان ز دست ای دل که گمشد گوی در میدان
قصیده شماره ۱۳۷ - معروفی بود زن سلیطهای داشت او را به قاضی برده بود و رنج مینمود در حق وی گوید: ویحک ای پرده پردهدر در ما نگران
قصیده شماره ۱۳۸ - در مدح محمد ترکین بغراخان: چرخ نارد به حکم صدر دوران
قصیده شماره ۱۳۹ - در نعت امام هشتم (ع): دین را حرمیست در خراسان
قصیده شماره ۱۴۰: ای سنایی ز آستان نتوان شدن بر آسمان
قصیده شماره ۱۴۱ - در مدح سرهنگ محمدبن فرج نو آبادی: خجسته باد بهاری بهار ارسنجان
قصیده شماره ۱۴۲: تا کی از یاران وصیت تخت و افسر داشتن
قصیده شماره ۱۴۳ - در پاسخ پرسش سلطان سنجر درباره مذهب: کار عاقل نیست در دل مهر دلبر داشتن
قصیده شماره ۱۴۴: شرط مردان نیست در دل عشق جانان داشتن
قصیده شماره ۱۴۵: دست اندر لام لا خواهم زدن
قصیده شماره ۱۴۶: ای مسافر اندرین ره گام عاشقوار زن
قصیده شماره ۱۴۷: ای یار مقامر دل پیش آی و دمی کم زن
قصیده شماره ۱۴۸ - موعظه در وصول به عالم لاهوت: چو مردان بشکن این زندان یکی آهنگ صحرا کن
قصیده شماره ۱۴۹: رحل بگذار ای سنایی رطل مالامال کن
قصیده شماره ۱۵۰: ای سنایی قدح دمادم کن
قصیده شماره ۱۵۱ - دعوت به آزادگی و عدالتخواهی: ای سنایی خویشتن را بی سر و سامان مکن
قصیده شماره ۱۵۲ - منع کبر و غرور و مذمت دنیا: ای دل ار در بند عشقی عقل را تمکین مکن
قصیده شماره ۱۵۳ - در حکمت و موعظت: ای منزه ذات تو «اما یقول الظالمون»
قصیده شماره ۱۵۴ - در تمجید و توحید حضرت باری: ایا از چنبر اسلام دایم برده سر بیرون
قصیده شماره ۱۵۵ - در مدح بهرامشاه: در میان کفر و دین بی اتفاق آن و این
قصیده شماره ۱۵۶ - در نعت رسول اکرم (ص): ای گزیده مر ترا از خلق ربالعالمین
قصیده شماره ۱۵۷ - دعوت به زهد و ستایش سید فضلالله: هر که را ملک قناعت شد مسلم بر زمین
قصیده شماره ۱۵۸ - از زبان منجم ماوراء النهر که تقویم آورده بود گفتهاست: ای امین شاه و سلطان و امیر ملک و دین
قصیده شماره ۱۵۹ - خطاب به خواجه قوامالدین ابوالقاسم: تا سرا پرده زد به علیین
قصیده شماره ۱۶۰: بس که شنیدی صفت روم و چین
قصیده شماره ۱۶۱: ای مقتدای اهل طریقت کلام تو
قصیده شماره ۱۶۲ - در مرثیه تاجالدین ابوبکر: ای برده عقل ما اجل ناگهان تو
قصیده شماره ۱۶۳: ای تماشاگاه جانها صورت زیبای تو
قصیده شماره ۱۶۴ - دریغاگویی از نااهلی روزگار: جهان پر درد میبینم دوا کو
قصیده شماره ۱۶۵: ای سنایی عاشقی را درد باید درد کو
قصیده شماره ۱۶۶: سر به سر دعویست مردا مرد معنی دار کو
قصیده شماره ۱۶۷: راه دین پیداست لیکن صادق دیندار کو
قصیده شماره ۱۶۸: دلی از خلق عالم بیغمی کو
قصیده شماره ۱۶۹ - در مدح بهرامشاه: جوینده جان آمده ای عقل زهی کو
قصیده شماره ۱۷۰ - در مدح بهرامشاه پسر مسعود شاه: آمد هلال دلها ناگه پدید ناگه
قصیده شماره ۱۷۱ - در مدح خواجه مردانشاه: در همه ملک ندید از همه مردان شاه
قصیده شماره ۱۷۲ - در مراتب مقام انسان: ای ایزدت را رحمت آفریده
قصیده شماره ۱۷۳ - موعظه در تهیه توشه آخرت: ای دل غافل مباش خفته درین مرحله
قصیده شماره ۱۷۴ - در مدح بهرامشاه پسر مسعود غزنوی: گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی
قصیده شماره ۱۷۵: ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی
قصیده شماره ۱۷۶ - در مدح احمد عارف زرگر گوید که به حج رفت از بلخ و حج نیافت: ای ز عشق دین سوی بیتالحرام آورده رای
قصیده شماره ۱۷۷ - در مدح خواجه ایرانشاه: ای ز آواز و جمال تو جهان پر طربی
قصیده شماره ۱۷۸: دلا زین تیرگی زندان اگر روزی رها یابی
قصیده شماره ۱۷۹: ایا مانده بیموجب هر مرادی
قصیده شماره ۱۸۰ - در مدح بهرامشاه: این چه بود ای جان که ناگه آتش اندر من زدی
قصیده شماره ۱۸۱ - در مدح تاجالدین ابوالفتح اصفهانی: ای پدیدار آمده همچون پری با دلبری
قصیده شماره ۱۸۲ - در مدح خواجه عمید ابراهیم بی علی بن ابراهیم مستوفی: شیفته کرد مرا هندوکی همچو پری
قصیده شماره ۱۸۳ - در مدح بهرامشاه: گرد رخت صف زده لشکر دیو و پری
قصیده شماره ۱۸۴: ای دل ار خواهی که یابی رستگاری آن سری
قصیده شماره ۱۸۵ - این قصیده غرا از زاده سرخس است: ای سنایی بی کله شو گرت باید سروری
قصیده شماره ۱۸۶ - در مدح شرف الملک امیر زنگی محسن: با چشم چو بحرم ز گهر خنده نگاری
قصیده شماره ۱۸۷: ای سنایی چند لاف از خواجه و مهتر زنی
قصیده شماره ۱۸۸: عشق تو بربود ز من مایه مایی و منی
قصیده شماره ۱۸۹: ای اصل تو ز خاک سیاه و تن از منی
قصیده شماره ۱۹۰ - دریغا کو مسلمانی: مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
قصیده شماره ۱۹۱: بمیر ای حکیم از چنین زندگانی
قصیده شماره ۱۹۲ - در نکوهش بزرگان زمان و مدح بونصر احمد سعید: تا کی این لاف در سخن رانی
قصیده شماره ۱۹۳ - توصیف روح در بدن: شگفت آید مرا بر دل ازین زندان سلطانی
قصیده شماره ۱۹۴ - در مدح ابوبکربن محمد: ای کس به سزا وصف تو ناکرده بیانی
قصیده شماره ۱۹۵: از خانه برون رفتم من دوش به نادانی
قصیده شماره ۱۹۶: زیر دام عشوه تا چند ای سنایی دم زنی
قصیده شماره ۱۹۷: بیا تا اهل معنی را درین عالم به غم بینی
قصیده شماره ۱۹۸: دلا تا کی درین زندان فریب این و آن بینی
قصیده شماره ۱۹۹ - در جواب شعر فضل بن یحیی و عذرخواهی از رفتن و منع صاعد از آمدن: فضل یحیاست بر ضعیف و قوی
قصیده شماره ۲۰۰ - در مدح بهرامشاه: نه از اینجا نه از آنجا دل من برد مهی
قصیده شماره ۲۰۱ - در مدح بهرامشاه: چرا چو روز بهار ای نگار خرگاهی
قصیده شماره ۲۰۲ - در مدح خواجه ابو یعقوب یوسفبن احمد: ای بنده به درگاه من آنگاه بر آیی
قصیده شماره ۲۰۳ - این چند بین را فضل بن یحیی بن صاعد هروی به سنایی فرستاد و در آن درخواست دیدار کرد: هستی به حقیقت ای سنایی
قصیده شماره ۲۰۴: ای خواجه ترا در دل اگر هست صفایی