گنجور

 
سنایی

سنایی سنای خرد را سزاست

جمالش جهان را جمال و بهاست

اگر شخصش از خاک دارد مزاج

پس اخلاق او نور کلی چراست

چنو در بزرگان بزرگی که دید

چنو از عزیزان عزیزی کجاست

اگر خاطرش را به وقت سخن

کسی عالم عقل خواند سزاست

عجب زان که با او کند شاعری

نداند که این رای محض خطاست

کجا نور باشد چه جای ظلام

کجا ماه باشد چه جای سهاست

همه لفظ او قوت جانست و بس

همه شعر او فضل را کیمیاست

ز انوارش امروز شهر هرات

چو برج قمر پر شعاع و ضیاست

ز ازهار فضلش همین خطه را

اگر مقعد صدق خوانم رواست

بصورت بدیدم که وی را ز حق

مددهای بی‌غایت و منتهاست

مقدر چنین بود کاندر وجود

ز اعداد رفع نهایت خطاست

الا یا بزرگی که احوال تو

همه بر سعادت کلی گواست

ترا ز ایزد پاک الهام صدق

در اقوال و افعال یکسر عطاست

اگر چند تقصیر من ظاهرست

دلم بستهٔ بند مهر و وفاست

چو جان و دل از مایهٔ اتصال

مدد یافت رسم تکلف رواست

ثنای تو گویم بهر انجمن

نکوتر ز هرچیز مدح و ثناست

همی تا کثافت بود خاک را

همی تا لطافت نصیب هواست

بقا بادت اندر نعیم مقیم

بقای تو عز و شرف را بقاست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عیوقی

هنوز آلت عقد ناکرده راست

که از هر سویی غلغل و نعره خاست

مشاهدهٔ ۱۴ مورد هم آهنگ دیگر از عیوقی
ناصرخسرو

بلی، بی‌گمان این جهان چون گیاست

جز این مردمان را گمانی خطاست

ازیرا که همچون گیا در جهان

رونده است همواره بیشی و کاست

اگر هرچه بفزاید و کم شود

[...]

اسدی توسی

نه جایی تهی گفتن از وی رواست

نه دیدار کردن توان کاو کجاست

مشاهدهٔ بیش از ۱۲۴ مورد هم آهنگ دیگر از اسدی توسی
عنصرالمعالی

به‌نام نکو گر بمیرم رواست

مرا نام باید که تن مرگ راست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه