خاک را از باد بوی مهربانی آمدست
در ده آن آتش که آب زندگانی آمدست
نرگس مخمور بوی خوش ز طبعی خواستست
بنده و آزاد سرمست جوانی آمدست
باغ مهمان دوست برگ میزبانی ساختست
مرغ اندک زاد در بسیار دانی آمدست
باد غمازست و عطاری کند هر صبحدم
آن تواناییش بین کز ناتوانی آمدست
آتش لاله چرا افروخت آب چشم ابر
کبرا از خاصیت آتشنشانی آمدست
آری آری هم برین طبعست تیغ شهریار
زانک او آبست و از آتش، نشانی آمدست
دست خسرو گر نبوسیدست ابر بادپای
پس چرا چوندست او در درفشانی آمدست
تا عروس ملک شاه از چشم بد ایمن بود
چشم خوب نرگس اندر دیدهبانی آمدست
سبزه کو پذرفت نقش تیغ تیزش لاجرم
همچو تیغش نیز در عالم ستانی آمدست
پیش تخت شاه چون من طوطی شکرفشان
بلبل اندر پیش گل در مدح خوانی آمدست
راست خواهی هر کجا گل نافهای از لب گشاد
همچو لاله غنچه را بسته دهانی آمدست
لاف هستی زد شکوفه پیش رای روشنش
لاجرم عمرش چنان کوته که دانی آمدست
سرو یازان بین که گویی زین جهان لعبتی
پیش سلطان در قبای آن جهانی آمدست
گل گرفته جام یاقوتین به دست زمردین
پیش شاهنشه به سوی دوستکانی آمدست
آفتاب داد و دین سنجر که او را هر زمان
اول القاب نوشروان ثانی آمدست
کلک عقل از تیر او عالم گشایی یافتست
تیر چرخ از کلک او عالم ستانی آمدست
آسمان پیش جلال او زمین گردد از آنک
از جلال او زمین در ترجمانی آمدست
خهخه ای شاهی که از بس بخشش و بخشایشت
خرس در داهی و گرگ اندر شبانی آمدست
چون به سلطانی نشینی تهنیت گویم ترا
ای که اسلاف ترا سلطان نشانی آمدست
ترک این صحرای اول با جلاجلهای نور
گرد ملکت با طریق پاسبانی آمدست
صدر دیوان در دبیری هست تا یابد معین
با خجسته کلک تو در همزبانی آمدست
مطرب صحن سیم بر بام تو سوری بدید
زو همین بودست کاندر شادمانی آمدست
شاه اقلیم چهارم تا فرستد هم خراج
در فراهم کردن زرهای کانی آمدست
شحنهٔ میدان پنجم تا سلحدار تو شد
زخم او بر جسم جانی نه که جانی آمدست
قاضی صدر ششم را طالع مسعود تو
مقتدای فتوی صاحبقرانی آمدست
آنکه پیر صفهٔ هفتم سبکدل شد ز رشک
از وقار تو بر او چندان گرانی آمدست
کارداران سرای هشتمین را بر فلک
رای عالیقدر تو در میزبانی آمدست
از ضمیرت دیدهام آن کنگر طاقی که هم
آفرینش را مکان بیمکانی آمدست
از در دولت سبک بر بام هفتم رو که چرخ
با چنین نه پایه بهر نردبانی آمدست
خسروا طبعم به اقبال جمالت زنده گشت
آبرا آری حیات اندر روانی آمدست
تا به حرف مدح تو خوانم ثنای دیگران
موجب این بیتهای امتحانی آمدست
اینک از اقبال تو پردخته شد آن خدمتی
کاندکش الفاظ و بسیارش معانی آمدست
در او در آب قدرت آشناور آنچنانک
راست گویی گوهر تیغ یمانی آمدست
بر سر خوان عمادی من گشادم این فقع
گرچه شیرین نیست باری ناردانی آمدست
شاخ بادا از نهال عمر تو زیرا که خود
بیخش از بستان سرای جاودانی آمدست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با مضامین زیبا و شاعرانه در مورد زیبایی طبیعت و تاثیر آن بر زندگی انسانها صحبت میکند. شاعر از خاک، باد، گلها و سایر عناصر طبیعی استفاده میکند تا احساساتی از محبت، جوانی و دوستی را به تصویر بکشد. در عین حال، به صفات خوب یک پادشاه اشاره دارد و نعمتها و بخششهای او را ستایش میکند. با تصویرسازیهای جذاب، شاعر تلاش میکند تا جلال و عظمت طبیعت و انسان را به هم پیوند دهد و به خواننده یادآوری کند که آنچه در جهان هستی است، نشانی از عشق و زیبایی دارد. در نهایت، شاعر به خوبی و بزرگی سلطنت و پیوند آن با طبیعت اشاره دارد و بر اهمیت چنین پیوندی تاکید میکند.
هوش مصنوعی: از نسیم ملایم بوی محبت به مشام میرسد و در جایی که زندگی جاریست، آتش و آب به هم پیوند خوردهاند.
هوش مصنوعی: نرگس خوشبو به خاطر طبیعتش خواستهای را مطرح کرده است؛ که این خواسته مربوط به بنده و آدم آزاد و سرمست جوانی است که به زندگی خوش و شاداب وارد شده است.
هوش مصنوعی: باغی که برای پذیرایی از دوست ساخته شده، میزبان خاصی دارد که در آن تعداد کمی پرنده به فراوانی علم و دانش آمدهاند.
هوش مصنوعی: باد به عنوان خبررسان عمل میکند و هر صبحگاه به ما از قدرتش میگوید. این قدرت از ناتوانی، یعنی از جایگاه ضعف، به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: چرا آب چشم ابر کبرا که خاصیت خاموش کردن آتش را دارد، باعث روشن شدن شعلههای لاله شده است؟
هوش مصنوعی: بله، این ویژگی به طبع و سرشت شهریار برمیگردد، زیرا او ترکیبی از دو عنصر آب و آتش را در خود دارد و نشانههایی از این خصیصهها در او دیده میشود.
هوش مصنوعی: اگر دست خسرو را نبوسد، چرا باد چراغانی و شادی را به ارمغان آورده است؟ این نشان میدهد که حضور او همچون درخششی در جشنها و مراسم است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عروس ملک شاه از نگاه بد مصون است، چشمان نرگس برای حفاظت و نگهبانی در حال تماشا هستند.
هوش مصنوعی: سبزه به خاطر پذیرش تیغ تیزش، به ناچار مانند آن تیغ در جهان تاثیرگذار شده است.
هوش مصنوعی: در برابر تخت شاه، من مانند طوطی شیرینزبان سخن میگویم، همانطور که بلبل در کنار گل، نغمات زیبایی میسراید.
هوش مصنوعی: اگر به راستی میخواهی به جایی برسی، باید بدان که هرجا که لبها همچون گلها باز شوند، چشمی میبیند که غنچه را در بستهاش، دیده میشود.
هوش مصنوعی: فردی در پرتو فکر روشن خود، خود را به نمایش میگذارد و این نمایش، عمر او را آنچنان کوتاه میکند که به وضوح قابل درک است.
هوش مصنوعی: درخت سرو را ببین که گویا از دنیای دیگر، به عنوان بازیچهای در حضور پادشاه، با لباس آن سرزمین آمده است.
هوش مصنوعی: گل در دست فردی با جام یاقوتی، به سمت دوستها به سوی پادشاهی میرود. آن شخص، با جواهرات سبز رنگ زینت شده است.
هوش مصنوعی: خورشید برای سنجر روشنایی و زندگی بخشید، و او در هر زمان به عنوان دومین نوشروان شناخته میشود.
هوش مصنوعی: قلم خرد با تیر قدرت او بهدست آوردن علم و دانش را ممکن کرده است و تیر آسمان از قلم او برای گرفتن و نابود کردن دنیاست.
هوش مصنوعی: آسمان در برابر عظمت او همچون زمین به نظر میآید، زیرا عظمت او باعث شده است که زمین به جایگاه ویژهای در توضیح و بیان وجودش دست یابد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک پادشاه میپردازد که بخاطر بخششها و generosity فراوانش، نه تنها انسانها بلکه حیوانات نیز از او بهرهمند شده و در کنار او زندگی میکنند. در اینجا به نقل از خرس و گرگ اشاره میشود که به نوعی نمایانگر جانوران وحشی هستند که در زمان او به مسالمت و آرامش زندگی میکنند. به عبارتی، سخاوت و خوبی پادشاه باعث شده که همه موجودات در کنار هم به خوبی زندگی کنند.
هوش مصنوعی: وقتی که بر تخت سلطنت مینشینی، به تو تبریک میگویم، ای کسی که نیاکانت هم در مقام سلطنت شناخته شدهاند.
هوش مصنوعی: ترک کردن این بیابان اول در حالی که با نورها احاطه شدهای، به سرزمینت با راهیابی و نگهبانی رسیدهای.
هوش مصنوعی: در بالای دیوان، کسی به عنوان نویسنده وجود دارد که با قلم خوش و دلنشین تو ارتباط برقرار کرده و به دنبال شناخت بیشتر از تو است.
هوش مصنوعی: سازندهای که در بالای بام تو نشسته، تظاهری شاداب و خوشحال دارد و این به خاطر آن است که او در زمان خوشی و شادی به اینجا آمده است.
هوش مصنوعی: سلطان سرزمین چهارم برای ارسال مالیات و جمعآوری طلاهای معدنی آمده است.
هوش مصنوعی: شخصی در میدان جنگ به شدت زخمی شده و حالا روحش به حالت پریشانی و بیقرار است. او به شدت تحت تأثیر زخم خود و شرایطی که در آن قرار دارد، قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: قاضی در جایگاه ششم و با سرنوشت خوشی که تو داری، به عنوان پیشوای فتوا و راهنمای امور مملکتی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: کسی که در صفهٔ هفتم (بهشتی) قرار دارد، به خاطر زیبایی و وقار تو به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و از حسادت و غمش سبکبار شده است. این نشاندهندهٔ عمق جذابیت و تاثیری است که تو بر دیگران میگذاری.
هوش مصنوعی: دستاندرکاران خانه هشتم به خاطر بزرگی و احترامی که نسبت به تو قائلاند، در میزبانی از تو به آسمان روی آوردهاند.
هوش مصنوعی: من از درون تو نظری به آن کنگرهی طاق دارم که مکانی است برای آفرینش، اما خود آن مکان هیچ جای مشخصی ندارد.
هوش مصنوعی: به سمت موفقیت و مقام بالا برو، زیرا برای رسیدن به این سطح، موقعیت و شرایط مناسبی فراهم شده است.
هوش مصنوعی: سرنوشت من به خاطر زیبایی تو جان تازهای یافته است، آری زندگی در درونم جاری شده است.
هوش مصنوعی: من به خاطر تو و ستایشهای دیگران، این اشعار را سرودهام تا بتوانم از تو تعریف کنم.
هوش مصنوعی: اینک به واسطهی خوششانسی تو، خدماتی که با الفاظی پرمحتوا و معانی فراوان ارائه شده، به انجام رسیده است.
هوش مصنوعی: در او قدرتی وجود دارد که مانند درخشندگی و روشنی گوهر تیغ یمانی است، به گونهای که میتوان به راحتی با او ارتباط برقرار کرد و رازهایش را فهمید.
هوش مصنوعی: بر روی سفرهی معشوقم این را گشودم، هرچند که این لحظه خوشایند نیست، اما به هر حال، میوهای خوشبو و دلپذیر آمده است.
هوش مصنوعی: شاخ و برگ زندگی تو مانند شاخی است که از نهالی روییده، چرا که ریشهاش از باغ دائمی جاودان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.