گنجور

 
سنایی

ای مقتدای اهل طریقت کلام تو

ای تو جهان صدق و جهانی غلام تو

تاثیر کرد صدق تو در سینه‌ها چنانک

شد بی‌نیاز مستمع از شرح نام تو

نام تو چون ورای زمانست و عقل و جان

کی مردم زمانه در آید به دام تو

چون نفس ما و نفس تو کشتهٔ حسام تست

برنده باد بر تو و ما بر ما حسام تو

ای باطن تو آینهٔ ظاهرت شده

برداشته ز پیش تو لحم و عظام تو

عشقت چو جوهریست که بی تو ترا مقیم

با من نشانده دارد و تو در مقام تو

معذور دار ازینکه درین راه مر مرا

پروای تو نمانده ز شادی سلام تو

دانم ز روی عقل که تو صورتی نه‌ای

ور نه بدیده روفتمی گرد گام تو

لب محرم رکاب تو ماند که بوسه داد

زیرا نبود واقف وقت کلام تو

لیک آن زمان ز عشق تو بر نعل مرکبت

دل صدهزار بوسه همی زد به نام تو

ای عامهٔ رسوم و همه شهر خاص تو

وی خاصهٔ خدای و همه خلق عام تو

نفس الف شدی تو ز تجرید چون ز عشق

پیوسته گشت با الفت عین و لام تو

اکنون نشانش آنکه ز سینه به جای موی

جز حرف عاشقی ندماند مسام تو

وامیست دوست را ز ره عشق بر تو جان

لیکن مباد توخته صد سال وام تو

چندی تو بر دوام چه سازی مدام وام

از وام خود جدا شو آنک دوام تو

چون پست همتان دگر در طریق عشق

هرگز مباد گام تو مامور کام تو

 
 
 
منوچهری

از جود در جهان بپراکند نام تو

گردد همی سپهر سعادت به کام تو

خورشید زد علامت دولت به بام تو

تا گشت دولت از بن دندان غلام تو

مسعود سعد سلمان

چون در کف تو کشت کشیده حسام تو

آمد به گوش دولت عالی پیام تو

هنگام حمله خواست که ناگه به ذات خویش

بی دست تو برآید تیغ از نیام تو

از خون سرکشان ویلان شد عقیق رنگ

[...]

ابوالفرج رونی

ای شرق و غرب عالم گشته به کام تو

ای کدخدای عالم و عالم غلام تو

دایم چو نام خویش در اقبال شرع باش

کاراسته است شرع محمد به نام تو

عقدی است عقل و واسطه او کلام تو

[...]

فلکی شروانی

ای داده چرخ در همه احکام کام تو

گردون مسخر تو و اجرام رام تو

معصوم همچو نام خدای بزرگوار

در لفظ ها ز فحش و ز دشنام نام تو

بنهاد دوست وار زمانه به دست قهر

[...]

کمال خجندی

ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو

بادت مبارک اینکه جهان شد به کام تو

از من به رسم بنده نوازی به او بگو

مشتاق خدمت است غلام غلام تو

آخر نه از توأم همه وقت آمدی پیام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه