ای مقتدای اهل طریقت کلام تو
ای تو جهان صدق و جهانی غلام تو
تاثیر کرد صدق تو در سینهها چنانک
شد بینیاز مستمع از شرح نام تو
نام تو چون ورای زمانست و عقل و جان
کی مردم زمانه در آید به دام تو
چون نفس ما و نفس تو کشتهٔ حسام تست
برنده باد بر تو و ما بر ما حسام تو
ای باطن تو آینهٔ ظاهرت شده
برداشته ز پیش تو لحم و عظام تو
عشقت چو جوهریست که بی تو ترا مقیم
با من نشانده دارد و تو در مقام تو
معذور دار ازینکه درین راه مر مرا
پروای تو نمانده ز شادی سلام تو
دانم ز روی عقل که تو صورتی نهای
ور نه بدیده روفتمی گرد گام تو
لب محرم رکاب تو ماند که بوسه داد
زیرا نبود واقف وقت کلام تو
لیک آن زمان ز عشق تو بر نعل مرکبت
دل صدهزار بوسه همی زد به نام تو
ای عامهٔ رسوم و همه شهر خاص تو
وی خاصهٔ خدای و همه خلق عام تو
نفس الف شدی تو ز تجرید چون ز عشق
پیوسته گشت با الفت عین و لام تو
اکنون نشانش آنکه ز سینه به جای موی
جز حرف عاشقی ندماند مسام تو
وامیست دوست را ز ره عشق بر تو جان
لیکن مباد توخته صد سال وام تو
چندی تو بر دوام چه سازی مدام وام
از وام خود جدا شو آنک دوام تو
چون پست همتان دگر در طریق عشق
هرگز مباد گام تو مامور کام تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف مقام و عظمت شخصی میپردازد که به عنوان مقتدای اهل طریقت شناخته میشود. شاعر از تاثیر صدق و حقیقت او بر دلها سخن میگوید و بر این نکته تاکید میکند که نام او فراتر از زمان و مکان است. همچنین عشق این شخص را به جوهری میماند که بینهایت در دلهای عاشقان تأثیرگذار است و از آن فراتر نمیرود. شاعر از خواستههای خود و معذور بودنش در درک مقام بالای او صحبت میکند و اشاره میکند که نیاز به توضیح درباره او نیست، زیرا عشق خود به تنهایی بیانگر همه چیز است. نهایتاً، شاعر عشق و ارادت خود را به این شخص ابراز میکند و بر ضرورت جدایی از تعلقات دنیوی تاکید دارد تا بتواند به مقام واقعی عشق دست یابد.
هوش مصنوعی: ای سرپرست و راهنمای پیروان این مسیر، سخنان تو حقیقتی است که دنیا از آن بهرهمند است و تمام این جهان به خاطر تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: راستگویی و صداقت تو چنان در دلها تأثیر گذاشت که شنوندگان دیگر نیازی به توضیح و بیان نامت ندارند.
هوش مصنوعی: نام تو فراتر از زمان و فراتر از عقل و جان است. چگونه میتوان انتظار داشت که مردم این زمان به دام محبت و جذبه تو بیفتند؟
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه ما و تو تحت تأثیر قدرت حسام قرار داریم، باید پیروزیت بر ما و نیز بر خود ما را جشن بگیریم.
هوش مصنوعی: تو به گونهای هستی که باطن درونیات خود را در ظاهرت به نمایش گذاشته و بدنت که از گوشت و استخوان تشکیل شده، از مقابل تو کنار رفته است.
هوش مصنوعی: عشق تو همچون جواهری است که بدون تو، مرا به حضورت نزدیک نگه میدارد و تو در جایگاه خود قرار داری.
هوش مصنوعی: متوجه باش که در این مسیر، دیگر برای من اهمیتی از شادی و خوشحالی تو باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: میدانم به خاطر عقل و منطق که تو فقط یک ظواهر ظاهری نیستی، وگرنه به چشم دل، تو را به عنوان حقیقت و وجودم میدیدم.
هوش مصنوعی: لب محرم به معنای لبهای نزدیک و صمیمی است که در اینجا به شخصی اشاره دارد که بخاطر محبت و دوستی به دیگری بوسهای داده است. اما بهدلیل اینکه زمان و مکان مناسب برای ابراز این احساسات وجود نداشته، این لحظه خاص و معنوی همچنان در ذهن باقی مانده و نشاندهنده نزدیکی و درک عمیق میان این دو نفر است.
هوش مصنوعی: اما در آن زمان از عشق تو، دل من به نعل اسب تو هزاران بوسه میزد و همه آنها به نام تو بود.
هوش مصنوعی: ای مردم عادی و همگان، تو مشهور و ویژهای برای خداوند و در عین حال تمام خلق برای تو عادی هستند.
هوش مصنوعی: تو از حالت تجرد و بیخبری به عشق و محبت رسیدی، بهطوریکه زمانی که به الفت با عین و لام پیوستی، جان و روح تو به حقیقتی ژرف متصل شد.
هوش مصنوعی: اکنون نشانه آن است که به جای مو از سینه ام فقط حرف عاشقی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دوست به خاطر عشق به تو جان میدهد، اما خدا نکند که تو صد سال در انتظار او بمانی.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در حال پرداختن به کارهای روزمرهای هستی که به تو کمک نمیکند. از بدهیها و وابستگیهای خود جدا شو، زیرا طول عمر و آیندهات به این استقلال وابسته است.
هوش مصنوعی: به این معنی است که هرگز در مسیر عشق به دنبال نفع شخصی خود نباشید و از دیگران فراتر نروید. عشق باید خالص و بدون انتظار پاداش باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از جود در جهان بپراکند نام تو
گردد همی سپهر سعادت به کام تو
خورشید زد علامت دولت به بام تو
تا گشت دولت از بن دندان غلام تو
چون در کف تو کشت کشیده حسام تو
آمد به گوش دولت عالی پیام تو
هنگام حمله خواست که ناگه به ذات خویش
بی دست تو برآید تیغ از نیام تو
از خون سرکشان ویلان شد عقیق رنگ
[...]
ای شرق و غرب عالم گشته به کام تو
ای کدخدای عالم و عالم غلام تو
دایم چو نام خویش در اقبال شرع باش
کاراسته است شرع محمد به نام تو
عقدی است عقل و واسطه او کلام تو
[...]
ای داده چرخ در همه احکام کام تو
گردون مسخر تو و اجرام رام تو
معصوم همچو نام خدای بزرگوار
در لفظ ها ز فحش و ز دشنام نام تو
بنهاد دوست وار زمانه به دست قهر
[...]
ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو
بادت مبارک اینکه جهان شد به کام تو
از من به رسم بنده نوازی به او بگو
مشتاق خدمت است غلام غلام تو
آخر نه از توأم همه وقت آمدی پیام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.