کرد نوروز چو بتخانه چمن
از جمال بت و بالای شمن
شد چو روی صنمان لالهٔ لعل
شد چو پشت شمنان شاخ سمن
آفتاب حمل آن گه بنمود
ثور کردار به ما نجم پرن
از گریبان شکوفه بادام
پر ستارهست جهان را دامن
هم کنون غنچهٔ پیکان کردار
کند از سحر ز بیجاده مجن
باغ شد چون رخ شاهان ز کمال
شاخ چون زلف عروسان ز شکن
مرغ نالید به گلبن ز فنون
باد بیزاست درختان ز فنن
ابر چون خامهٔ خواجه به سخا
چون دل خواجه بیاراست چمن
خواجه اسعد که عطای ملکش
داد خلق حسن و خلق حسن
آنکه تا سیرت او شامل شد
خصلت سیئه بگذاشت وطن
آنکه تا بخشش او جای گرفت
رخت برداشت ز دل رنج و حزن
پیش یک نکتهٔ آن دریا دل
شد چو خرمهره همه در عدن
علمها دارد سرمایهٔ جان
کارها داند پیرایهٔ تن
نکتهٔ رایش اگر شمع شود
بودش دایرهٔ شمس لگن
ذرهٔ خلقش اگر نشر شود
یاد نارد کسی از مشک ختن
گر رسد مادهٔ عونش به عروق
روح محروم نشیند ز شجن
ور وزد شمت هرمش به دماغ
دیده معزول بماند ز وسن
شادباش ای سخن از دو لب تو
همچو در عدن از لعل یمن
به سخن چونت ستایم بر آنک
مدح تو بیشتر آمد ز سخن
گردن عالمی از بخشش زر
کردی آراسته تو از شکر و منن
خاصه از جود تو دارد پدرم
طوقی از منت اندر گردن
همه مهر تو نگارد به روان
همه مدح تو سراید به دهن
از بسی شکر که گفتی ز تو او
عاشق خاک درت بودم من
لیکن از دیده بنامیزد باز
بیش از آنست که بردم به تو ظن
من چو جانیام نزدیک پدر
جان او باز مرا همچو بدن
پدرم تا که رضای تو خرد
جانی آورد به نزد تو ثمن
بنگر ای جان که اوصاف توتا
چه درافشانده ز دریای فطن
تا نگویی تو مها کین پسرک
دردی آورد هم از اول دن
کاین چراغی که برافروختهاند
گر ز سعی تو بیابد روغن
تو ببینی که به یک ماه چو ماه
کند از مهر تو عالم روشن
پسری داری هم نام رهی
از تو می خدمت او جویم من
زان که نیکو کند از همنامی
خدمت خواجه حسن بنده حسن
تا بود کندی خنجر ز سنان
تا بود تیزی خنجر ز فسن
باد بنیاد ولی تو جنان
باد بنگاه عدوی تو دمن
شاخ سعد از طرف بخت برآر
بیخ نحس از چمن عمر بکن
رایت ناصح چون تیغ بدار
گردن دشمن چون شمع بزن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و شکوه بهار و نوروز میپردازد. شاعر با توصیف چمنی پر از گل و درختانی که درخشندگی و زیبایی را به نمایش میگذارند، حال و هوای شادی و طراوت بهار را منتقل میکند. شخصیتهای مختلف مانند خواجه اسعد به عنوان یک شخصیت نیکو و بخشنده مورد ستایش قرار میگیرند و به فضایل و خدمات او اشاره میشود. در نهایت، شاعر بر ارتباط نزدیک خود با پدرش و عشق به او تأکید میکند و امیدوار است که نام و یاد او در خدمت به دیگران به جا بماند. همچنین، با آرزوی پیروزی بر دشمنان و سعادت برای خانوادهاش، دعا میکند و از یاری خداوند طلب کمک مینماید.
هوش مصنوعی: نوروز مانند باغی پر از زیبایی و جاذبه است که به خاطر وجود معشوق و دلبر به گل و خوشبو شده است.
هوش مصنوعی: وقتی چهرهی محبوب مانند لالهای سرخ و زیبا میشود، پشت او مثل شاخههای درخت سمن به لطافت و دلنوازی است.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید به برج ثور وارد شد، رفتار او به ما نمایان شد مانند ستارهای درخشان.
هوش مصنوعی: از گریبان شکوفه بادام، جهانی پر از زیبایی و روشنایی پدیدار است که دامن این عالم را میپوشاند.
هوش مصنوعی: هماکنون، غنچهٔ عمل و رفتار بهدلیل سحر و جادو از مسیر نادرست خارج میشود.
هوش مصنوعی: باغ به زیبایی چهره پادشاهان شده و شاخهها مانند زلفهای زیبا و نرم عروسها به جلوه درآمدهاند.
هوش مصنوعی: پرندهای در گلستان از بلای باد ناله میکند و درختان از این آسیب و آفت دلخورند.
هوش مصنوعی: ابر مانند قلمی است که سخاوت را نقاشی میکند، و دل خواجه این چمن را زینت بخشیده است.
هوش مصنوعی: خواجه اسعد که به او نعمت و مقام بخشیدهاند، همچون آفرینش شگفتانگیز و زیبایی مردم است.
هوش مصنوعی: کسی که به بلوغ و کمال سیرت میرسد، عادتهای بد را کنار میگذارد و به جایی بهتر میرود.
هوش مصنوعی: آن کسی که وقتی بخشش و generosity او در دل جای گرفت، تمامی رنجها و غمها را از دل برداشت و بیرون کرد.
هوش مصنوعی: در کنار یک نکته، آن شخص دلش شاد و خوشحال شد، مانند مرواریدی زیبا و درخشان که در بهشت قرار دارد.
هوش مصنوعی: دانش، سرمایه جان است و کارهای انسان را میشناسد، همچنین معرفت به زیباییهای جسم نیز دارد.
هوش مصنوعی: اگر نکتهٔ ارزشمند او مانند شمعی روشن شود، دایرهٔ وجودش مانند دایرهٔ خورشید خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر ذرهای از آفرینش او منتشر شود، کسی از خوشبویی مشک ختن یاد نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر مادهی یاریاش به رگهای روح بیفتد، دیگر در رنج و اندوه نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگر بادی وزیدن بگیرد و فردی را به زحمت بیندازد، آن شخص به خاطر شرایط دشوار و ناگواری که به آن دچار شده، همچنان در اندوه و بیخبری خواهد ماند.
هوش مصنوعی: شاد باش ای گفتار تو، که مانند درختان بهشتی است و همچون لعل یمن، زیبا و دلانگیز.
هوش مصنوعی: من تو را می ستایم و با کلامی که میگویم، این را بیان میکنم که تو سزاوار ستایش بیشتری هستی.
هوش مصنوعی: تو با بخشش طلا و نعمتها خود را زیبا کردهای و گردن جامعه را با لطف و احسان خود آراستهای.
هوش مصنوعی: پدرم از بخشش و generosity تو، دایرهای از لطف و احترام بر گردن دارد.
هوش مصنوعی: تمام محبتها و عشقها به تو اختصاص یافته و هر کس به زبانش ستایش تو را میگوید.
هوش مصنوعی: به خاطر نعمتهای زیادی که دادی و عشق عمیق من به تو، همواره در عشق و محبت تو بودم.
هوش مصنوعی: اما از آنچه که در نظر دارم، بیش از آن است که به تو شک کردم.
هوش مصنوعی: من مانند روحی هستم نزدیک پدر؛ جان او به من مرتبط است و من نیز بهگونهای به او وابستهام مثل وابستگی جسم به روح.
هوش مصنوعی: پدرم به خاطر خوشنودی تو تلاش کرد و جانش را فدای محبت تو کرد.
هوش مصنوعی: بنگر ای جان، به ویژگیهایی که از دریای هوش و درک تو به نمایش درآمده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو ندی که من را درد تو ناراحت کرده، این پسرک از همان ابتدا مشکلاتش را به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: این چراغی که روشن کردهاند، اگر به کمک تلاش تو روغن بگیرد، همچنان میسوزد و روشن میماند.
هوش مصنوعی: اگر تو ببینی که یک ماه مانند ماه روشنایی میبخشد، به خاطر محبت توست که جهان را نورانی کرده است.
هوش مصنوعی: پسری داری که نامش شبیه نام توست، بنابراین به خدمت او میرسم و به دنبال او هستم.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه شخصی که نامش حسن است، به خوبی خدمت میکند و این کار او را ستودنی میسازد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خنجر از سنان کند باشد، تیزی خنجر از فسن هم کمتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: باد نشاندهندهٔ پایه و اساس است، اما تو همچنان بهشتی هستی که در آن، دشمنان تو به تماشای تو نشستهاند.
هوش مصنوعی: شاخ خوشبختی سعد را از جانب بخت برافراز و ریشه شوم را از باغ زندگی قطع کن.
هوش مصنوعی: ای ناصح، مانند تیغی که بر گردن دشمن قرار میگیرد، بیرحمانه و با شدت عمل کن، همانطور که شمع با آتش خود میسوزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما شئت کان وان لم اشأ
و ما شئت ان لم تشا لم یکن
خلقت العباد علی ما علمت
ففی العلم یجری الفتی والمسن
فهذا مننت و هذا خذلت
[...]
هندسی یاری ای یار عزیز
بر تو هندسه چون تو بر من
گر به قولت نشود نقطه همی
منقسم ای صنم نقطه دهن
از برای چه دهان تو همی
[...]
چون من و چون تو شد ای دوست چمن
یک چمانه من و تو بی تو و من
توی بیتو چو بهار اندر بت
من بی من به بهار تو شمن
توبهٔ سست بروتان شدهاست
[...]
فما شئت کان و ان لم نشأ
و ما شئت ان لم نشأ لم یکن
خلقت العباد علی ما علمت
ففی العلم یمضی الفتی و المسن
علی ذا مننت و هذا خذلت
[...]
گاه آن است که طفلان چمن
اندر آیند چو عیسی به سخن
گه گشایند دهان از لاله
گه نمایند زبان از سوسن
مددی از دم عیسی است نسیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.