ای سنایی عاشقی را درد باید درد کو
بار حکم نیکوان را مرد باید مرد کو
پیش نوک ناوک دلدوز جانان روز حکم
طرقوا گویان جان را بانگ بردا برد کو
در همه معدن ز تف عشق چون یاقوت و زر
بیامید و بیم اشک لعل و روی زرد کو
نقشبند عقل و جان را در نگارستان عشق
زان می صاف ابد عمر ازل پرورد کو
محرمان را در حریم عشق چون نامحرمان
کعبه نقش کعبتین و سبحهٔ مهرهٔ نرد کو
شب روان را از پی زلف شب و رخسار روز
چون سپیده دم دم صافی و باد سرد کو
از دی و امروز و فردا گر بگوید جان فرد
پس ترا جان از دی امروز و فردا فرد کو
از برای انس جان اندر میان انس و جان
یک رفیق هم سرشت و هم دم و هم درد کو
گر همی دعوی کنی در مجلس افروزی چو شمع
پس برای جمع همچون شمعت از خود خورد کو
ور کمال ناقصان جویی همی بی علتی
همچو گردون گرد گرد تنت گرداگرد کو
در زوایای خرابات از چنین مستان هنوز
چند گویی مرد هست ار مرد هست آن مرد کو
بر درختی کاین چنین مرغان همی دستان زدند
زان درخت امروز شاخ و بیخ و برگ و ورد کو
ز آتش و باد و ز آب و خاک ایشان یادگار
یک فروغ و یک نسیم و یک نم و یک گرد کو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن از سنایی در مورد عشق و درد عاشقی است. او میگوید که عاشق باید درد عشق را تحمل کند و در برابر دستورات عشق تسلیم باشد. سنایی اشاره میکند که در عمیقترین لایههای عشق، تنها عشق خالص باقی میماند و انسان باید از ناامیدی و ترس دوری کند. همچنین، او بر اهمیت همدمی و همسخنی در عشق تأکید میکند و بیان میکند که در میان سختیها، انسان باید همرازی داشته باشد که احساسات او را درک کند. در نهایت، سنایی از جستجوی حقیقت در عشق و عدم وجود مردان واقعی در دنیای مادی گله میکند و به جستجوی عشق چه در ظاهر و چه در باطن میپردازد.
هوش مصنوعی: عشق نیاز به تحمل و درد دارد و کسی که میخواهد در این مسیر قدم بگذارد، باید شجاعت و خصائل نیک را در خود تقویت کند.
هوش مصنوعی: در برابر نوک تیر دلافروز محبوب، روزی که گویندگان از طرواد سخن میگویند، جان من را به فریاد میطلبد و میبرد.
هوش مصنوعی: در دل هر سنگ و مواد معدنی، عشق مانند یاقوت و طلا وجود دارد، اما در این میان، بدون هیچ امید و ترسی، اشکهای قرمز و چهرهی زردی به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: عقل و جان انسان در زیباییهای عشق مانند یک باغ نقش و نگار کشیده شده است. از جرعهای شراب خالص، عمر جاودانهای برای او فراهم آمده که از ازل وجود داشته است.
هوش مصنوعی: در فضای عشق، دوستان و نزدیکان را مانند کسانی که به کعبه نمیآیند، ناپاک و بیاحترام میدانم. اینجا به نقشها و نمادهای معنوی اشاره میشود، ترکیبهای مختلفی از عشق و نشانههای آن را میتوان مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: در شب زیبا، زلفهای سرنگون و چهرهی روز در صبحگاه مانند آسمان آبی و نسیم خنک قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به مفهوم زمان و اهمیت لحظه حال اشاره میکند. او میگوید که اگر انسانی به زندگی گذشته، حال و آینده بیاندیشد، در واقع هیچ کدام از این زمانها برای او زنده نمیشود. به این معنا که باید به ارزش لحظه حاضر توجه کنیم و از آن به درستی بهرهبرداری کنیم، زیرا زمان در حال گذر است و فرصتی برای بازگشت به گذشته یا اطمینان از آینده نداریم.
هوش مصنوعی: برای یافتن یک دوست واقعی که همنفس و همدل باشد، باید میان انسانها و جانها به دنبال او باشیم.
هوش مصنوعی: اگر در جمع به بسط و گسترش وجود خود میپردازی و مانند شمعی در مجلس میدرخشی، پس باید از خودت برای دیگران بگذاری و فدای جمع شوی.
هوش مصنوعی: اگر در جستوجوی کمال و تمامیت کسانی هستی که خودشان نقص دارند، باید بدانی که این تلاش بیدلیل است؛ زیرا مانند گردی که دور تو میچرخد، هرگونه کمالی از این افراد حاصل نخواهد شد.
هوش مصنوعی: در گوشههای خراباتی که مملو از شوق و شادی است، هنوز هم چند نفر از این مستان وجود دارند که صحبت کنند. اگر چنین مردی وجود داشته باشد، آن مرد کجاست؟
هوش مصنوعی: بر روی درختی، پرندگانی به این شکل جیکجیک کردند. حالا از آن درخت دیگر خبری از شاخهها، برگها و گلها نیست.
هوش مصنوعی: از آتش و باد و آب و خاک، اینها نشانههایی از یک شعله، یک نسیم، یک رطوبت و یک غبار هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در زوایای خرابات از چنین مستان هنوز
چند گویی مرد هست و مرد هست آن مرد کو؟
بر درختی کین چنین مرغان همی دستان زنند
زان درخت امروز اصل و بیخ و شاخ و ورد کو؟
از برای انس جان اندر میان انس و جان
[...]
ای سنایی عاشقان را درد باید درد کو
بار جور نیکوان را مرد باید مرد کو
بار جور نیکوان از دی و فردا برتر است
وانما جان کسی از دی و فردا فرد کو
ور خیال آید تو را کز دی و فردا برتری
[...]
وای از این افسردگان فریاد اهل درد کو؟
ناله مستانه دلهای غمپرورد کو؟
ماه مهرآیین که میزد باده با رندان کجاست
باد مشکیندم که بوی عشق میآورد کو؟
در بیابان جنون سرگشتهام چون گردباد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.