عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند
جان ز جانی توبه کرد آنک بر جانان بماند
جان ز جان کردست شست آن گه ز خاک پای او
جان پیوندیش رفت و جان جاویدان بماند
صبح پیش روی او خندید و بر خورشید چرخ
نور صادق بی لب و دندان از آن خندان بماند
نقش بند عقل و جان را پیش نقش روی او
دست در زیر زنخ انگشت در دندان بماند
عشق چون دولت به پیش روی او بی غم نشست
کفر چون ایمان به پیش روی او عریان بماند
کفر و ایمان از نشان زلف و رخسار ویست
زان نشان روز و شب در کفر و در ایمان بماند
عقل با آن سراندازی به میدان رخش
در خم زلفین او چون گوی در چوگان بماند
از برای رغم من گویی ازین میدان حسن
عیسی مریم برفت و موسی عمران بماند
آتش جانان گریبانگیر جان آمد از آنک
آنهمه تر دامنی در چشمهٔ حیوان بماند
گفتمی کن رنگ با مرجان چه ماند با لبش
نی غلط کردم ز خجلت رنگ با مرجان بماند
نیست صبرم از میانش تا چو ذات خود مگر
بر میانم چون میانش والله ار همیان بماند
زخم خوار خویش را بی زخم خود مگذار از آنک
خوار گردد پتک کوبنده که از سندان بماند
عاقبت از دشنهٔ مژگانش روی اندر کشید
عافیت در سلسلهٔ زلفینش در زندان بماند
بهتر آن تا خاکپایش را به دست آرد مگر
چرخ را هرچند جنبش بود سرگردان بماند
عقل و جان در خدمت آن بارگه رفتند لیک
عقل کارافزای رفت و جان جان افشان بماند
هر چه خواهی گو همی فرمای کاندر ذات ما
قایل فرمان برفت و قابل فرمان بماند
گر قماری کرد جان با او بجانی هم ز جان
لاجرم در ما ز دانش مایه صد چندان بماند
گوهر جان و جهان ذات سنایی را ازوست
گرد می زو ماند ذاتش بی مکان و کان بماند
تا نگیرد مرغ مر مرغ سنایی را ز بیم
لاجرم چون مرغ عیسی روز از آن پنهان بماند
تا جمال قهر و لطفش سایه بر عالم فکند
شیر در بستان فنا شد شیر در پستان بماند
زلف شیطانیش گر دل برد گو بر باک نیست
منت ایزد را که جان در مدحت سلطان بماند
خسرو خسرو نسب بهرامشه سلطان شرق
آنکه بهرام فلک در سطوتش حیران بماند
ملک علت ناکرا خوش خوش ازین عیسی پاک
درد رفت الحمدلله و آنچه درمان آن بماند
تا شدش معلوم حکم آیت احسان و عدل
شد نهان چون جور بخل و عدل چون احسان بماند
بر فلک بینی که کیوان رتبتی دارد ولیک
از پی ایوان این شه چرخ خود کیوان بماند
به گراید رایت رایش بسوی عاطفت
زین سبب را خان و خوان خانه بر اخوان بماند
چون گشاید دست و دل در عدل و در احسان به خلق
بستهٔ احسان و عدلش جملهٔ انسان بماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیفی زیبا و عمیق از عشق و جذبه الهی است. شاعر در آن به عشق حقیقی و قدرت آن اشاره میکند که عقل و جان را حیرتزده ساخته و تمامی مفاهیم مثل کفر و ایمان در سایهی زیبایی معشوق به هم میآمیزند. در این تحریر، نسبت میان عقل و عشق، و نیز ارتباط میان زندگی و وجود انسان به تصویر کشیده شده است. شاعر به وضوح بیان میکند که عشق و زیبایی معشوق، موجب شگفتی و حیرت است و عقل انسانی در برابر آن ناتوان میشود. همچنین اشاره میشود که این عشق، هم در دنیا و هم در آخرت پابرجاست و هیچ چیز نمیتواند آن را از میان ببرد. در نهایت، رسیدن به حالت کمال و نوعی آرامش و فهم عمیق از هستی در پرتو عشق و زیبایی معشوق برجسته شده است.
هوش مصنوعی: عقل کل در مقابل زیبایی معشوق من در حیرت است و جان من به خاطر عشق به او از دنیای خود afastاده و توبه کرده است، اما همچنان به عشق او پایبند مانده است.
هوش مصنوعی: روح از روح جدا شده و سپس وقتی که به خاک پای او میرسد، پیوند آن روح نیز از بین میرود، اما روح جاودانه باقی میماند.
هوش مصنوعی: صبح به زیباییهای خود به او لبخند زد و نور صبحگاهی که ویژگیهای خاصی ندارد، از این زیبایی لبخند به خود گرفت و باقی ماند.
هوش مصنوعی: زمانی که به زیبایی چهره او نگاه میکنم، عقل و دل را به خاطر آنچه میبینم، از یاد میبرم. دستم زیر چانهام میماند و انگشتم به دندانم فشار میآورد.
هوش مصنوعی: عشق مانند یک پادشاهی با آرامش و خوشحالی در مقابل او قرار گرفت، در حالی که کفر مانند عدم ایمان، در برابر او عریان و بدون پوشش باقی ماند.
هوش مصنوعی: کفر و ایمان به خاطر زیبایی و جلوههای چهره او مشخص میشود. این نشانهها باعث میشوند که در روز و شب در حالت کفر و ایمان باقی بمانند.
هوش مصنوعی: عقل در برابر زیبایی و جذابیت زلفهای او مانند گوی شاهینی در بازی چوگان، کاملاً ناتوان و سرگردان است.
هوش مصنوعی: میدانی که برای من مهم است، مانند این است که حسن عیسی مریم از آنجا رفت و موسی عمران در آنجا باقی ماند.
هوش مصنوعی: آتش محبوب، جان را به خطر انداخت، چون آن همه زیبایی در گیسوانش همچون دامن در چشمهٔ زندگی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: گفتم با رنگ مرجان، لب او چه شکلی دارد؟ اما به دلیل شرمساری، نتوانستم رنگ مرجان را حفظ کنم.
هوش مصنوعی: من دیگر نتوانم صبر کرد، تا به حقیقت خود برسم. مگر اینکه در میانه او باشم، و اگر کیسهام هم باقی بماند.
هوش مصنوعی: زخمی که به خودت وارد شده را فراموش نکن، چون اگر آن را نادیده بگیری، ممکن است به آن آسیب بیشتری برسانی و در نهایت، خودت هم در این مسیر آسیب ببینی.
هوش مصنوعی: در نهایت، او با نگاه تند و نافذش، آرامش و آسایش را از من گرفت و من در بند زلفهایش گرفتار شدم.
هوش مصنوعی: بهتر است که کسی خاک پای تو را به دست آورد تا اینکه چرخ زندگی، هرچقدر هم که در حرکت باشد، بیهدف و سرگردان بماند.
هوش مصنوعی: عقل و روح برای خدمت به آن مقام بالا رفتند، اما عقل در کار و تلاش بیشتر پیش رفت و روح تنها در حالت فانی و عاشقانه باقی ماند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که میخواهی بگوی، چرا که در وجود ما هیچگاه فرماندهی از بین نرفته و تابعیت همچنان باقی است.
هوش مصنوعی: اگر دلی با محبوبش درگیر باشد، حتی اگر جان خود را نیز فدای او کند، باز هم از علم و دانشی که به دست آورده، چیزی باقی خواهد ماند؛ چه اینکه در پی این عشق و گمانی که از جان میکند، درسهای زیادی خواهد آموخت.
هوش مصنوعی: خالص و ناب وجود سنایی از چنان جوهری است که نه تنها جان و جهان او از آن سرچشمه میگیرد، بلکه مانند گنبدی همیشه در حال چرخش، وجودش بدون هیچ مرز و مکانی باقی میماند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مرغ سنایی از ترس دچار خطر نشود، مانند مرغ عیسی روز باید از آنچه که ممکن است او را به خطر بیندازد پنهان بماند.
هوش مصنوعی: تا زیبایی قهر و لطفش بر جهان سایه افکنده، شیر در دنیای فانی از بین رفت ولی شیر در پستان هنوز باقی مانده است.
هوش مصنوعی: اگر زلف پیچیدهاش دل من را ببرد، نگران نیستم؛ چون خداوند به من پاداش میدهد و جانم در ستایش این پادشاه باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: خسرو، که خود از خانوادهای اصیل و بزرگ است، به مانند بهرام، که سلطان شرق است، برتر و برجسته است. طوری که بهرام، که در آسمانها مقام بلندی دارد، از قدرت و شکوه او حیرتزده میماند.
هوش مصنوعی: ملک، دلیل عدم وجود خوشی را در نابودی میبیند و از این مسأله شادمان است. عیسی پاک آمد و دردها را برطرف کرد و حالا شکرخدا که چیزی از آن درمان باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: پس از آنکه آیات احسان و عدالت مشخص شد، بخل و مشکلات پنهان گشت و در نهایت، عدالت و احسان به جا ماند.
هوش مصنوعی: در آسمان میبینی که سیاره کیوان (زحل) جایگاه خاصی دارد، اما در مقایسه با پادشاهی این زمین، اثر و نشانهای از کیوان باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: پرچم محبت و عاطفهات در مسیر دلگرمی برافراشته میشود و به همین خاطر، مهمانخانه و کانون خانوادگیات برای برادرانت همیشه پایدار و برپا میماند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی با دلسوزی و انصاف به دیگران کمک کند، تمام انسانیت او در این محبت و عدل نمود پیدا میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.