در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها ناصر بخارایی مصرع یا بیتی از انوری را عیناً نقل قول کرده است:
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه :: انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۸ - در صفت جشن و مدح صاحب ناصرالدین طاهربن مظفر هنگام معاودت به نیشابور
ناصر بخارایی (بیت ۲۰): شاید ار خواند شماخی از زبان انوری - «ابشروا یا اهل نیشابور اذا جاء البشیر»
انوری (بیت ۱): ابشروا یا اهل نیشابور اذا جاء البشیر - کاندر آمد موکب میمون منصور وزیر
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳ - در نعت نبی اکرم فرماید:ای ز تأیید ازل نقد امانت را امین - محرم اسرار قرآن، همدم روحالامین
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰:روز و شب بودند زلف و روی تو با هم قرین - صبح روشن مدتی با شام تیره همنشین
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹۶ - فی اقتراح الذهب:ای فلک قدری که در انگشت قدر و همتت - از شرف مهر فلک زیبد همی مهر نگین
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹۹ - در مدح سلطان ملکشاه ثانی:شادباش ای خسرو عادل عماد دین و داد - دیر زی ای ناصر جاه امیرالموئمنین
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه:همی دهند بشارت مبشران صبا - که شد مزاج جهان خوش ز اعتدال هوا
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح علاء الدین ابوعلی الحسن الشریف:سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا - علاء دین که سپهریست از سنا و علا
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح امیر اجل ابو علی علاء الدین حسن:سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا - بهاء دین خدا آن جهان قدر و بها
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح جلالالدین هوشنگ گوید:قد تو داد به باد آبروی طوبی را - بهشت حور ز غیرت بهشت اعلی را
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰:سلام من برسان ای صبا بخارا را - بگو تحیت مجنون دیار لیلی را
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در مدح ناصرالدین ابوالفتح:صبا به سبزه بیاراست دار دنیی را - نمونه گشت جهان مرغزار عقبی را
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح خواجه عبیدالله وزیر و صاحبدیوان:ز آفتاب رخ تست بر دل من تاب - ز تاب آتش رویت مرا چو زلف متاب
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲:کتبت من دم عیش الیک الف کتاب - هنوز شوق تو یک فصل نیست از صد باب
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - در شکایت گوید:به جای بادهٔ نابم تو سرکه دادی ناب - هلاک جان و دل خود بر آن نبود شراب
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰ - شراب خواهد:خدایگانا مهمان بنده بودهستند - تنی دو دوش به سهیکی و نقل و رود و شراب
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱ - ایضا درخواست شراب کند:ایا دقیق نظر مهتری که گاه سخا - توانی ار بچکانی همی از آتش آب
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح خواجه حسن قاضی دمشق:گر باده نیست میخورم از خون دل شراب - ور نقل نیست ساختهام از جگر کباب
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳:بر آب کار به که بسازیم کار آب - کاین بحر سرنگون فلک نیست جز سراب
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:رفتیم از دیار تو با دیدهٔ پر آب - چون زلف تو مشوش و چون حال تو خراب
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:ای از بنفشه ساخته گلبرگ را نقاب - وز شب تپانچهها زده بر روی آفتاب
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح ناصرالدین طاهر:چون وقت صبح چشم جهان سیر شد ز خواب - بگسسته شد ز خیمهٔ مشکین شب طناب
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح شیخ شهابالدین گوید:ای زلف و عارض تو با هم چو روز در شب - خورشید را ز رویت گاهی عرق، گهی تب
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:خهخه به نام ایزد آن روی کیست یارب - آن سحر چشم و آن رخ آن زلف و خال و آن لب
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح تاجالدین قاضی شیخ علی گوید:زهی بنا که جناب تو قبلهٔ فضلاست - چهار رکن تو همچو حرم مقام صفاست
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح جلالالدین هوشنگ:گل از نشاط به صد برگ مجلسی آراست - که از ترنم بلبل در او هزار نواست
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳:مرا که همچو نی از آه و ناله برگ و نواست - تنی چو نال نزار و قدی چو چنگ دوتاست
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴:بیا که تا اثری از وجود من بر جاست - ترا چو نور بصر در میان جانم جاست
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - در مدح ناصرالملة والدین ابوالفتح طاهر:اگر محول حال جهانیان نه قضاست - چرا مجاری احوال برخلاف رضاست
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح قاضی شیخ علی گوید:مرا چو زلف بتان خاطر پریشانست - تن چو موی بر آتش ز غصه پیجانست
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴:مکن ملامت دُردی کشان باده پرست - که جای عقل نباشد دماغ عاشق مست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۹ - در مرثیه:رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل - شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه:خدای خواست که بدهد جهانیان را داد - ترا ز خلق جهان برگزید و شاهی داد
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹:دلم که چون سر زلف تو میرود بر باد - به دام عشق درافتاد، هر چه بادا باد
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰:من اوفتاده و انفاس روح پرور باد - چو باد بر تو گذر میکند حرامش باد
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰:رخت گلست و قدت سرو و طرهات شمشاد - چو شانه در سر زلف توئیم از شم شاد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۴ - در مدح ملک نصرةالدین:مبشر آمد و اخبار فتح ختلان داد - نشاط باده کن ای خسرو خراسان شاد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - در جواب مکتوب عمادالدین پیروزشاه:مثال عالی دستور چون به بنده رسید - قیام کرد و ببوسید و بر دو دیده نهاد
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه:به دل رسید بشارت که دلستان آمد - چو مه به منزل و چون گل به بوستان آمد
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰:عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد - درآ درآ که ز تو کار ما به جان آمد
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در مدح محمد شاه غازی معزالدین ملک حسین کرت:ای آفتاب حسن به دوران روزگار - چون مه بر آر سر ز گریبان روزگار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱ - در مدح یکی دیگر از بزرگان:ای در هنر مقدم اعیان روزگار - در نظم و نثر اخطل وحسان روزگار
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه:چو چشم مست تو بیمار گشتهام ز خمار - برای دفع حمارم سبوی می ز خم آر
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۵ - مطایبه ملکشاه پدر سلطان سنجر با مرد اعرابی:حکایت است به فضل استماع فرمایند - به شرط آنکه نگیرند از این سخن آزار
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۹:من و سه شاعر و شش درزی و چهار دبیر - اسیر و خوار بماندیم در کف دو سوار
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در لغز و مدح سلطان اسکندر:چه ماهی است که او را بود بر آب گذر - به بحر همچو صدف گشته حامل گوهر
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه علی وزیر:پیام گل سوی بلبل رساند باد سحر - سپید سر و به رقص آمد از سماع خبر
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت عید و مدح شاه ابوالمعالی:صباح عید و نسیم بهار جان پرور - دو قاصدند که از روضه میدهند خبر
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در مدح نظامالملک صدرالدین محمد میراب مرو:شبی گذاشتهام دوش در غم دلبر - بدان صفت که نه صبحش پدید بد نه سحر
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح میرآب مرو صاحب سعید صدر الدین نظامالملک:نماز شام چو کردم بسیج راه سفر - درآمد از درم آن سرو قد سیمینبر
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - در صفت بغداد و مدح ملک الامرا قطب الدین مودود شاه:خوشا نواحی بغداد جای فضل و هنر - کسی نشان ندهد در جهان چنان کشور
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷:زهی بقای تو دوران ملک را مفخر - خهی لقای تو بستان عدل را زیور
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه:ای چو خورشیدت ندیده دیدهٔ انجم نظیر - پادشاهی، تاج بخشی، شهریاری تختگیر
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۸ - در صفت جشن و مدح صاحب ناصرالدین طاهربن مظفر هنگام معاودت به نیشابور:ابشروا یا اهل نیشابور اذا جاء البشیر - کاندر آمد موکب میمون منصور وزیر
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۰ - در مدح ناصرالدین ابوالفتح طاهر:ای به نسبت با تو هرچه اندر ضمیر آمد حقیر - پایهٔ تست آنکه ناید از بلندی در ضمیر
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح خواجه عوض شاه وزیر:ترک چشمت دو کمان دارد و ترکش پر تیر - غارت جان و جهان کرده و دل برده اسیر
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱:عاشقان در دو جهان ذکر شما باد به خیر - یار در صومعهها نیست، علیکم بالدیر
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸۲:اثر خشمش از نوش پدید آرد نیش - نظر لطفش از سیر برون آرد شیر
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در مدح خواجه ناصرالدین و حسب حال خود هنگام عزیمت به زیارت مکه:مطربا بر سر راهیم به آهنگ حجاز - دل عشاق حزین را به نوائی بنواز
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۳ - در مدح و تهنیت خدام صاحب ناصرالدین طاهربن المظفر هنگام باز آمدن از زمین غور به جانب هراة:موکب عالی دستور جهان آمد باز - به سعادت به مقر شرف و عزت و ناز
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۴ - در عذر کمخدمتی ومدح امیر مودود احمد عصمی:زندگانی ولی نعمت من باد دراز - در مزید شرف و دولت و پیروزی و ناز
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح خواجه خلیل:ای رفته و باز آمده از ارض مقدس - در حفظ خداوند تعالی و تقدس
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸۸:خواهی که بهین کار جهان کار تو باشد - زین هردو یکی کار کن از هر چه کنی بس
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در مدح خواجه عبیدالله وزیر و صاحبدیوان:درد سر دارم از خمار مدام - نیست درمان به جز دوام مدام
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰ - در صفت افلاک و بروج و مدح ناصرالدین طاهربن المظفر:جرم خورشید دوش چون گه شام - سر به مغرب فرو کشید تمام
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۳ - در مدح ضیاء الدین مودودبن احمد عصمی:مملکت را به کلک داد نظام - ثانی اثنین صدر آل نظام
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴ - در صفت افلاک و بروج و مدح صاحب ناصرالدین:دوش سلطان چرخ آینه فام - آنکه دستور شاه راست غلام
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - در مدح محمد شاه:صبح روش رخ نمود از پردهٔ تاریک شام - آفتاب ملک بیرون آمد از ظل غمام
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح صاحب جلالالدین احمدبن مخلص:ای به استحقاق شاه شرق را قایم مقام - وز قدیمالدهر شاهان پیشوای خاص و عام
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۳۱ - از بزرگی درخواست کاغذ سپید کند:زندگانی مجلس سامی در اقبال تمام - چون ابد بیمنتها باد و چو دوران بر دوام
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در مدح سلطان عزالدین محمد شاه ثانی:از صدق میزنم به مهرت چو صبح دم - ای آفتاب روشنئی ده به صبحدم
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:ای زلف تابدار ترا صدهزار خم - وی جان غمگسار مرا صدهزار غم
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵۸:ای از برادر و پدر افزون دوبار صد - وز تیر آسمان بتازی چهار کم
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - در مفاخرت و مباهات و تعریف از خود گوید:آفرین بر من که من از آفرینش برترم - طایر قدسم، فلک چون بیضه در زیر پرم
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۴۹ - در بیان هنرهای خود و جهل ابناء عصر:گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی - ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در وصف پائیز و مدح امیر شرفالدین محمد و یادی از بخارا:صباغ ماه از خم نیلی آسمان - بس رنگ مختلف که بر آورد در خزان
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۸:چون همنشین ماه نگردم بر آسمان - آن به که همچو گرد نهم سر بر آستان
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۶ - در مدح یکی از امیران:چون شمع روز روشن از ایوان آسمان - ناگه در اوفتاد به دریای بیکران
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه:نماز شام که از دور چرخ روئین تن - برفت رستم خورشید در چه بیژن
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳ - در مدح سیداجل عمادالدین ابوالفضل طورانی:چو شاه زنگ برآورد لشکر از ممکن - فرو گشاد سراپرده پادشاه ختن
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح سلطان اسکندر خان:بر جناب سفر به وجه حسن - میگذشت آن سوار قلب شکن
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۷ - در طلب شراب:خواجه اسفندیار میدانی - که به رنجم ز چرخ رویین تن
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح امیر اعظم امیر محمود خلدالله دولته:ز زلف تو به خطا گر صبا برد یک چین - شود چو زلف تو بر باد بوی نافهٔ چین
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در وصف بنای جلالالدین هوشنگ شاه:زهی بنای مبارک اساس متین - که چار رکن تو چون حصن چرخ باد حصین
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در مدح سلطان شیخ اویس:طراوتی ست زمین را ز فرّ فروردین - که هر زمان خجل است آسمان ز روی زمین
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰:چو کرد خیمهٔ حسنت طناب خویش مکین - خروش عمر برآمد ز آسمان و زمین
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹۳ - از بزرگی مسحی و رانین خواهد:حسام دولت و دین ای خدای داده ترا - جمال احمد و جود علی و نام حسین
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹۵ - در مذمت دشمنان صاحب:چهار چیز ز ارکان بارگاه تو باد - مخالف تو کزو هست عیش تو شیرین
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه:حبذا رفتن و باز آمدن موکب شاه - که ظفر پیشروش بود وسعادت همراه
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶ - در مدح فیروزشاه عادل و وصف الحال رفتن به ترمد و ستایش سلطانالسادة سید ترمد:حبذا بخت مساعد که سوی حضرت شاه - مردمی کرد و رهم داد پس از چندین گاه
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۳ - در جواب مکتوب دوستی:هست در دیدهٔ من خوبتر از روی سپید - روی حرفی که به نوک قلمت گشته سیاه
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - در مدح سلطان اعظم جلالالدین شیخ حسین ایلکانی:دوش چون آفتاب روشن رای - سوی مغرب کشید رایت رای
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴۴ - در هجو کسی گفته:نکنم خواجه را به شعر هجا - لیک برخوانم آیتی ز نبی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴۹ - در مدح امیر فخرالدین ابوالمفاخر آبی:ای به تدبیر قطب آن گردون - که ز تقدیر ساختست جدی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۰ - قسمت در توبه و انابه:به خدایی که بازگشت بدوست - که مرا بازگشت نیست به می
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در تفاخر و تعریف از خود:ملک سخن مراست که آمد به داوری - کو را نداد همت من داد شاعری
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۵ - در مدیح:آنی که گر بخواهی از اقبال و سروری - تری ز آب و خشکی از آتش برون بری
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۶ - در شکایت و تقاضای الطاف صاحب:ای صاحبی که صدر وزارت ز جاه تو - با اوج آفتاب زند لاف برتری
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:دوش میدیدم دل گم گشتهٔ خود را به خواب - اکثرش خون بود جائی، آتش و جائی کباب
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵:چشم او مست است و در مستی شده مخمور خواب - دیده گر بر هم زند بنیاد جان گردد خراب
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶:گر گشایی ابر برقع، از حیا گردد گُل آب - وز هوا داری فشاند بر گل رویت گلاب
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در مدح صاحب مجدالدین ابوالحسن عمرانی:اینکه میبینم به بیداریست یا رب یا به خواب - خویشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی:ای جهان عدل را انصاف تو مالکرقاب - دین حق را مجد و گردون شرف را آفتاب
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:تا تنم ای جان شیرین از وصال تو جداست - هر بلا کز چرخ نازل میشود بر جان ماست
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۹۰:سرو بالای تو را آب روان از چشم ماست - گر نشاید روزگارش در کنار ما رواست
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱:با هوس بیگانه گردد هر که با عشق آشناست - عشق را ره در دلی باشد که خالی از هواست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰ - فیالحکمة:آن شنیدستی که روزی زیرکی با ابلهی - گفت کین والی شهر ما گدایی بیحیاست
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:ز کفر زلف تو اسلام در پریشانیست - ز چشم کافِر تو فتنه در مسلمانیست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۷ - از یکی اکابر رنجیده بود حسب حال خود و نکوهش او گوید:ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل - که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲:در شهر یار پختهٔ ما جز کباب نیست - وز همدمان کهنه کسی جز شراب نیست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۹ - در طلب شراب:ای سروری که چون تو به رادی سحاب نیست - چون رای روشن تو بلند آفتاب نیست
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳:من عاشقم که کعبه نمیدانم از کنشت - پروانه را در آتش دوزخ بود بهشت
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۸:شکلی نهادهاند حکیمان روزگار - اعداد آن به رمز بخواهم همی نوشت
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲:پای بیرون ز حد خویش نهاد - زلف تو سر از آن دهد برباد
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح ملک بدرالدین سنقر:عید بر بدر دین مبارک باد - سنقر آن آفتاب دولت و داد
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸:وصف تو در بیان نمیگنجد - بی نشان در نشان نمیگنجد
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:حسنت اندر جهان نمیگنجد - نامت اندر دهان نمیگنجد
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲:به نزد اهل نظر هر که دیدهای دارد - مدام دیده ز روی تو بر نمیدارد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۶:خدایگانرا از چشم زخم ملک چه باک - چو بخت آتش فتح و سپند میآرد
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴:من رنجور را امید وصلش زنده میدارد - وگر نه درد هجرانت مرا یک لحظه نگذارد
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:بتی دارم که یک ساعت مرا بیغم بنگذارد - غمی کز وی دلم بیند فتوح عمر پندارد
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸:دوش ماه ما به منزل راه بُرد - چشم ما تا روز اختر میشمرد
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:روی تو آرام دلها میبرد - زلف تو زنهار جانها میخورد
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در تعریف قصر و عمارتی که ناصرالدین در باغ ساخته بود:ای نمودار سپهر لاجورد - گشته ایمن چون سپهر از گرم و سرد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۵ - در هجو:قلتبانی هم به خواهر هم بزن - نیست پیدا گرچه کس پنهان نکرد
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵:سر شد ز دست و مهر تو از سر نمیشود - یک ذره درد عشق تو کمتر نمیشود
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴:وصلت به آبِ دیده میسر نمیشود - دستم به حیلههایِ دگر درنمیشود
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴:بکاهد صبرم و عشقت فزاید - رود ماهی و خورشیدی برآید
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸:ز هجران تو جانم میبرآید - بکن رحمی مکن کاخر نشاید
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:ز عمرم بیتو درد دل فزاید - گر این عمرم نباشد بی تو شاید
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۶:ماه است رخ یار، به ما خوش نبرآید - سرو است قد دوست، به بر میندرآید
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۳:بر کار جهان دل منه ایرا که نشاید - کین خوبی و ناخوبی هم دیر نپاید
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶:چه مطرب است که امشب بدین مقام رسید - بساخت پردهٔ عشاق و پردهها بدرید
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۵ - در مفارقت:خدایگانا نزدیک شد که صبح ظفر - زظل گوهر چترت شود سیاه وسفید
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۷:دل سوخت در فراق تو، نوبت به جان رسید - مردم ز هجر، کی به وصالت توان رسید
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی:طبعم به عرضه کردن دریا و کان رسید - نطقم به تحفه دادن کون و مکان رسید
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱:گر تو داری به عاشقان اقرار - هر چه جز عاشقیست هیچ انگار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳ - در تعریف عمارت و مدح صاحب ناصرالدین طاهر:ای به خوبی و خرمی چو بهار - گشته در دیدها بهار نگار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶ - در مدح شمسالدین اغل بیک:دوش در هجر آن بت عیار - تا به روزم نبود خواب و قرار
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۲:گر شود با من ز لطف آن مهرخ عیّار یار - نخل امید من آرد در جهان این بار بار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در مدح صدرالزمان علاء الدین محمود خراسانی:باد شبگیری نسیم آورد باز از جویبار - ابر آذاری علم افراشت باز از کوهسار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۵ - در مدح سلطان اعظم سنجر:آب چشمم گشت پر خون زاتش هجران یار - هست باد سرد من بر خاک از آن کافور بار
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۲:ای برادر پند من بشنو اگر خواهی صلاح - در معاش خویش بر قانون من کن یک مدار
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰:چشمان تو کشیده کمان و گشاده تیر - دل را کنند غارت و جان را برند اسیر
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸۱ - در مرثیه:هرگز گمان مبر که کمالالزمان بمرد - کو روح محض بود نه جسم فناپذیر
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۲:ای به خوبی بر همه خوبان امیر - ملک دلها را به حسن خُلق گیر
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۶ - در مدح سلطان فیروز شاه:ای بهمت برتر از چرخ اثیر - وز بزرگی دین یزدان را نصیر
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴:پیش ما خاک آستان نیاز - بهترست از چهار بالش ناز
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:ای جهان را به حضرت تو نیاز - در جاه تو تا قیامت باز
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹:تختهٔ عشق برنوشتم باز - برنویس ای نگار تختهٔ ناز
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸:مرحبا ای نگار روحافروز - شکرلله که دیدمت امروز
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۵ - در مدح شمسالدین بهروز:ای بر اعدا و اولیا پیروز - در مکافات این و آنشب و روز
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۱:نمود صبح ازل آفتاب روز وصال - هوای عشق مرا در ربود ذره مثال
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲:شنیدهایم که عشاق مستقیم احوال - به درد هجر بمردند بر امید وصال
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۸ - در مدح دستور نظامالملک صدرالدین محمد:به نیک طالع و فرخنده روز و فرخ فال - به سعد اختر و میمون زمان و خرم حال
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۰ - در مدح کمالالدین ابیسعد مسعود بن احمدالمستوفی:خدای خواست که گیرد زمانه جاه و جلال - جمال داد جهان را به جود و جاه و کمال
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶:دل من میکشد و چون نروم از پی دل - سوی دلبر که دل آرام نگیرد با گِل
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۰:بگذر ای عاقل و بگذار مرا لایعقل - بر سر کوی بتان پای به گل دست به دل
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۷ - در مدح ناصرالدین طاهر و وصف ربیع:جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل - اشهب روز کند ادهم شب را ارجل
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۷:وجود من همه عیب است و یک هنر دارم - که گر نگار بیازاردم نیازارم
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۴۷ - شکوه از روزگار:خدایگانا سالی مقیم بنشستم - به بوی آنکه مگر به شود ز تو کارم
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۵:چو گرد در رهت افتادهام که برخیزم - به دامن تو ازین رهگذر در آویزم
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵۲ - در شکایت:بزرگوارا دانی کز آفت نقرس - ز هرچه ترشی من بنده میبپرهیزم
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۵:تنم گردی است سرگردان به گرد دامن جانم - بیار آبی روان ساقی، مگر گردی بر افشانم
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:ترا من دوست میدارم ندانم چیست درمانم - نه روی هجر میبینم نه راه وصل میدانم
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:بیا ای راحت جانم که جان را بر تو افشانم - زمانی با تو بنشینم ز دل این جوش بنشانم
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵:به پرسشی دل من شاد کن که غمگینم - ببخشم از لب خود بوسهای که مسکینم
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵۶:مکوش تا بتوانی به جنگ و صلح گزین - که جنگ و صلح برد ره به سوی شادی و غم
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵۷:شود زیادت شادی و غم شود نقصان - چو شکر و صبر کنی در میان شادی و غم
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱:کام دل هر گه که خواهم زان دهان - همچو شمعم آتش افتد در زبان
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۴:روی بخت خواجه خرم همچو گل - باد تا هر سال گل آرد جهان
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۲:شب آخر زمان تیره است ساقی بادهٔ روشن - به صبح از مشرق ساغر بر آور افتابدن
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۸ - طلب پنبه و روغن کند:ایا خورشید و مه در پیش رایت تیره و تاری - به روز و شب گهی خورشید و ماهم ثقبهٔ روزن
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۲:ای لوای مهتری بر لامکان افراخته - غلغل لولاک بر هفت آسمان انداخته
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۳ - از دوستی قدری ارزن برای فاخته خواسته:ای همای همتت سر بر سپهر افراخته - کس چو سیمرغت نظیری در جهان نشناخته
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۹:یا شفائی و یا دواء دائی - انت فی مهجتی سویدائی
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۳:دوش میگفت پیر ترسائی - یاد دارم ز مرد دانائی
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:این همه چابکیّ و زیبایی - این چنین از کجا همیآیی
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:ای همه دلبری و زیبایی - بر دلم هیچ مینبخشایی
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۲:جانا اگر به تنها، داری سر جدائی - با ما چو صبح یکدم، از مهر خوش بر آئی
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:خه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجایی - احوال ما نپرسی نزدیک ما نیایی
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۹:به دستان گر ز دست ما بجستی - به دست آرم دگر بارت به چُستی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴۵:شها چون پیل و فرزین شه پرستم - نه چون اسبست کارم رخپرستی
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۴:به گوش یار پیغامی رساندن از سر یاری - نمییارند یارانم، صبا برخیز اگر یاری
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح صدر اجل خواجه مجیرالدین محمد:زهی کلک تو اندر چشم دولت کحل بیداری - به عونش کرده مدتها جهانداران جهانداری
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۳ - روزی بدمستی کرده بود در عذر آن گوید:خداوند که داند خواست عذر لطف دوشینت - چه سازم وز که خواهم یارب امروز اندرین یاری
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۵:سخت سستی تو در وفا داری - نیک بد میکنی جفا کاری
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱:با من اندر گرفتهای کاری - کان به عمری کند ستمکاری
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۹:ای که در دیده خیال تو کند پردهدری - تا کی از دیدهٔ صاحبنظران پرده دری
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲ - مدح خاقان اعظم رکنالدین قلج طفغاج خان:ای ترا گشته مسخر حشم دیو و پری - کوش تا آب سلیمان پیمبر نبری
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۶:تو سروی ای صنم یا بوستانی - تو جانی ای پری یا جان جانی
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:بنامیزد به چشم من چنانی - که نیکوتر ز ماه آسمانی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸۰:هر آنگه که چون من نیایم نخوانی - چنان باشد ایدون که آیم برانی
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۹:تا کی چو سگم از نظر خویش برانی - وقت است که چون باز مرا باز بخوانی
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۲:ای یاد تو غایب ز زبان و دل ما نی - هرگز تو کنی یاد من سوخته یا نی؟
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۶ - در موعظه:ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم - کاندر طلب راتب هر روز بمانی
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۱:روی دربست به ما ابرویت از پیشانی - ماه را نیست چنان روی و چنین پیشانی
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸ - مدح ناصرالدین طوطیبیک و عضدالدین کندکز:یافت احوال جهان رونق جاویدانی - چرخ بنهاد ز سر عادت بیفرمانی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۷ - این قطعه در شکایت از ملکشاه و نظامالملک گفت و متغیر شدند و فتوحی آنرا جواب گفت:کار کار ملک و دوران دوران وزیر - این ز آصف بدل و آن ز سلیمان ثانی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۸ - فتوحی شاعر بفرمودهٔ شاه و وزیر جواب حکیم را گفت:انوری ای سخن تو به سخا ارزانی - گر به جانت بخرند اهل سخن ارزانی
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۳:از روز ناتوانی اندیش تا توانی - می نوش با جوانان در موسم جوانی
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۴:هر چند میشکافی تو موی در معانی - از معنی میانش ای عقل بر کرانی
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۵:پیک صبا اگر چه رنجور و ناتوانی - پیغام ما بگوئی آنجا اگر توانی
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱:بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی - بس راحتی ندارم باری ز زندگانی
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:آگه نهای ز حالم ای جان و زندگانی - دردا که در فراقت میبگذرد جوانی
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۹:از حیای عارض تو گل برآمد سرخ روی - عارضش حسنی که دارد سر به سر رنگ است و بوی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸۸ - در حکمت و موعظه:صفهای را نقش میکردند نقاشان چین - بشنو این معنی کزاین خوشتر حدیثی نشنوی
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۱:ترک لشکرشکن عشوهگر عربدهجوی - بتکافِر بچهٔ نوشلب سلسلهموی
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱:قُرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی - روی بنمای که امروز چنین دارد روی
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۶:ای حسن تو آئینهٔ انوار الهی - اوصاف جمال تو ندانند کماهی
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۲ - در عذر نارفتن عیادت و مدح صدر معظم مجدالدین ابوالحسن عمرانی:ای بر سر کتاب ترا منصب شاهی - منشی فلک داده بر این قول گواهی
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۷:سپهر حسن را دانم که ماهی - ندانم حد ماهیات کماهی
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۳ - در مدح عمادالدین پیروزشاه عادل:زهی بگرفته از مه تا به ماهی - سپاه دولت پیروز شاهی
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۸:شرفی باشد اگر چون تو مبارک ماهی - به سوی منزل ما میل کند ناگاهی
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۱ - در مدح صدر کمالالدین عارض:ای عاقلهٔ چرخ به نام تو مباهی - نام تو بهین وصف سپیدی و سیاهی
-
ناصر بخارایی » قطعات » شمارهٔ ۴:ناصر انصاف از جهان مطلب - که در آفاق از او نیابی گرد
ناصر بخارایی » قطعات دوبیتی » شمارهٔ ۲:فلک فیل زور فرزین گرد - عاقبت قصد اسب ناصر کرد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۰ - در شکایت دهر:جور یکسر جهان چنان بگرفت - که همی بوی عدل نتوان برد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۲ - کتاب و کلاهی نزد بزرگی داشت در تقاضای آن گوید:به کلاهی بزرگ کرد مرا - آنکه گیتی به چشمشس آمد خرد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۳ - خواجه شمس انوری را پوستینی وعده کرده و در فرستادن آن تاخیر نموده بود این قطعه در تهدید وی گفته:شمس بی نور و خواجهٔ بیاصل - چند از این دفع گرم و وعدهٔ سرد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - در هجا:میر طغرل بمرد و من گفتم - ملکالموت کار مردان کرد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۷ - در وعظ:شادمانی گزین و نیک خویی - که زمانه وفا نخواهد کرد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۹:به خدایی که آب حکمت او - از دل خاک میدماند ورد
-
ناصر بخارایی » قطعات » شمارهٔ ۵:پیر دبیر خواجهٔ آفاق خواجگی - ای خواجگی ز رفعت نام تو نامدار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در مدح امیرکبیر ضیاء الدین مودود احمد عصمی:دوش از درم درآمد سرمست و بیقرار - همچون مه دو هفته و هر هفت کرده یار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - در تهنیت عید و مدح ناصرالدین ابوالفتح طاهر:دی بامداد عید که بر صدر روزگار - هر روز عید باد به تایید کردگار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷ - (گویا در ادامهٔ قصیدهٔ دی بامداد عید که بر صدر روزگار ...):کای کاینات رابه وجود تو افتخار - وی پیش از آفرینش و کم ز آفریدگار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۸:ای روزگار دولت تو روز روزگار - وی بر زمانه سایهٔ تو فضل کردگار
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۳ - قبا از بزرگی خواسته:ای برقد تو راست قبای سخا و جود - حرفیست در لباس مرا با تو گوش دار
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۷:آ زاده گر کریم نیابد ورا چه عجب - گر زی خسیس طبع گراید به اضطرار
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۸ - از ممدوح التماس کفش به معما کرده است:ای مستفاد لطف تو اقبال آسمان - وی مستعار جود تو آثار روزگار
-
ناصر بخارایی » قطعات » شمارهٔ ۹:ای قاصد خجسته پی مشتری محل - برخوان به گوش خواجه که الصیف ارتحل
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۶ - مدح شیخ امام جمالالاسلام:ای کرده درد عشق تو اشکم به خون بدل - وی یازدم سرشته به مهر تو در ازل
-
ناصر بخارایی » قطعات دوبیتی » شمارهٔ ۵:هر که بی بهره شد ز دانش و هوش - گوش کن این حدیث مرد به گوش
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹۸:ای کریمی که از سخاوت تو - روید از سنگ خاره مرزنگوش
-
ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۲:اشکم چو عقیق است ز درج گهرت - پشتم چو کمان گشت ز تیر نظرت
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:سیاره به خدمت سپرد خاک درت - خورشید که باشد که بود تاج سرت
-
ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۶:درد دلم از شمار دفتر بگذشت - این قصه به هر محفل و محضر بگذشت
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:دلبر ز وفا و مهر یکسر بگذشت - تا کار دلم ز دست دلبر بگذشت
-
ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۷:ای روی تو از لطافت آینهٔ روح - خواهم که قدمهای خیالت به صبوح
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰:عمری بادت کزو به رشک آید نوح - راحی به کفت کزو خجل گردد روح
-
ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:با سنبلش آویختم از روی نیاز - گفتم من سودا زده را چاره بساز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۰:از آرزوی خیال تو روز دراز - در بند شبم با دل پر درد و نیاز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۱:ای دست تو در جفا چو زلف تو دراز - وی بیسببی گرفته پای از من باز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۲:آن شد که من از عشق تو شبهای دراز - با مه گله کردمی و با پروین راز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۳:زان شب که به روز بردهام با تو به ناز - روز و شبم از غمت سیاهست و دراز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۴:دل شادی روز وصلت ای شمع طراز - با صد شب هجر بیش گفتهست به راز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۵:گر در طلب صحبتم ای شمع طراز - دوش آبله کرد پایت از راه دراز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۶:ای دل بخریدی دم آن شمع طراز - وی دیده حدیث گریه کردی آغاز
-
ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۱۹:عالم چو بهشت ولیکن گذران - بسان چو عروسی و صبا جلوه گران
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۰:ای دل مگذار عمر چون بیخبران - ایمن منشین ز روزگار گذران
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۱:شخصی دارم زنده به جان دگران - عمری به هزار درد و محنت گذران