دل سوخت در فراق تو، نوبت به جان رسید
مردم ز هجر، کی به وصالت توان رسید
بر عندلیب آنچه ز باد خزان رسد
روز جدائی از دم سردم همان رسید
زد غمزهٔ تو بر من از آن میکنم فغان
صبرم نماند کارد چو بر استخوان رسید
زلف تو عاقبت ز جفا سر به باد داد
یارب کدام تیر دعا بر نشان رسید
رازی که با میان تو حق در میان نهاد
از نازکی کسی نتواند بدان رسید
جانم کجا ز زلف تو یاد بدن کند
طوطی قفس شکست و به هندوستان رسید
شب نعره میزدم به درت چون سگ غریب
تشریف سنگ بر سرم از پاسبان رسید
ای دل به دیده میگذرد چشم و ابروش
ای مرغ هوش دار که تیر و کمان رسید
ناصر عجب که آن مه ما را خبر نشد
هر شب که نالههای تو بر آسمان رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دلتنگی و غم فراق محبوب خود سخن میگوید. او با تصاویری از زخمهای عشق و درد جدایی، احساساتش را بیان میکند. به تصویر کشیدن پرندهای که به خاطر جدایی از قفس میگریزد و نالههای شبانهاش، نشاندهنده شدت این احساسات است. در نهایت، شاعر به ناامیدی و غمی اشاره میکند که با وجود تلاشهایش برای رسیدن به محبوب، هنوز به وصالش نرسیده است. این شعر، تجلیگر حسرت و آرزو در عشق است.
هوش مصنوعی: دل من در دوری تو آتش گرفت و حالا دیگر جانم هم در خطر است. انسانها از جدایی رنج میکشند، اما نمیدانم کی میتوانم به وصالت دست یابم.
هوش مصنوعی: پرندهای که در باغ میخوانده، حالا به یاد روز جداییاش از من، احساس میکند که پیامدهای تلخ و ناگوار آن زمان فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: به خاطر نگاههای جاندار تو، فریاد میزنم. صبر من تمام شده و حالا مثل کارد که به استخوان میرسد، دردی عمیق حس میکنم.
هوش مصنوعی: زلف تو در نهایت به خاطر بیرحمیها، به خطر افتاد. ای کاش میدانستم کدام دعا و آرزو، تأثیر خودش را گذاشت.
هوش مصنوعی: راز و حکمت عمیقی که من با تو در میان گذاشتم، به قدری ظریف و پیچیده است که هیچکس دیگری قادر به درک آن نخواهد بود.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو چنان مرا مجذوب خود کرده که حتی پرندهای که در قفس بود و به سختی اسیر شده بود، با تمام وجود به دنبال آزادی و رسیدن به دیاری جدید است.
هوش مصنوعی: در شب، مانند سگی بیخانمان به در خانهات ناله کردم و در آن حال که به خاطر پاسبان، سختی و دردسر زیادی بر سرم آمد.
هوش مصنوعی: ای دل، چشم و ابرویت در دل خاطرهها میگذرد. ای مرغی که در عالم هوش پرواز میکنی، توجه کن که تیر و کمان آماده شلیک است.
هوش مصنوعی: ناصر چه عجیب است که آن ماهِ زیبا از احوال ما بیخبر است، در حالی که هر شب نالههای تو به آسمان میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صدر جهان بحضرت شاه جهان رسید
با کام دل بر ملک کامران رسید
گشت از حضور صدر جهان شاه شادمان
چون صدر نزد شاه جهان شادمان رسید
حضرت جنان مثال و بتدریس علم صدر
[...]
طبعم به عرضه کردن دریا و کان رسید
نطقم به تحفه دادن کون و مکان رسید
هم وهم من به مقصد خرد و بزرگ تاخت
هم گام من به معبد پیر و جوان رسید
این دود عود شکر که جانست مجمرش
[...]
این خرّمی نگرکه مرا ناگهان رسید
وین مملکت نگرکه بمن رایگان رسید
بختم بخواب نیز نیارست دید هم
کاری چنین شگرف که او را عیان رسید
عمری بمانده بنده درین آزو آرزو
[...]
دوشم فغان و ناله به هفت آسمان رسید
دو دم به دل برآمد و آتش به جان رسید
بر تن شنیدهای چه رسید از فراق جان؟
از درد دوری تو دلم را همان رسید
هرگز جفا نبرده و دوری ندیدهام
[...]
ایدل بیار مژده که شاه جهان رسید
فرمانده ملوک زمین و زمان رسید
شاه جهان طغایتمور خان که ملک را
چون او رسید با تن آزرده جان رسید
چون عز پایبوس شهنشاه یافت تخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.