ای به خوبی بر همه خوبان امیر
ملک دلها را به حسن خُلق گیر
تُرک چشمت گر به غارت برد دل
کرد زلف هندویت جان را اسیر
تا کمان ابروانت دیده است
در دهان جز زه نیاورده است تیر
جام لعلت جرعهای بر خاک ریخت
آهوی چشم بتان شد شیرگیر
در تن من نیست یک رگ هوشیار
من مگر مِی خوردهام بر جای شیر
بنده در خدمت اگر تقصیر کرد
از خداوندی تو عذرش درپذیر
من جوانم، پیر گردم در رهت
گر بود بخت جوان و عقل پیر
گر چه تو خورشیدی و ما ذرهایم
از بزرگی خرده بر خردان مگیر
برکشد ناصر نفیر از چنگ غم
گر تو را نبود نفوری از نفیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرسنه روباه شد تا آن تبیر
چشم زی او برده، مانده خیر خیر
ای نگار تیر بالا روز تیر
خیز و جام باده ده بر لحن زیر
عاشقی در پرده عشاق گوی
راههای طبع خواه دلپذیر
شعرهای شهره از من دار گوش
[...]
تاح دولت ، ای جوان بی نظیر
از تو عاقل تر نباشد هیچ پیر
هست در اصلت بلندی بی خلاف
خود چنین باید وزیر بن الوزیر
در میان دولت تو می زییم
[...]
ای بهمت برتر از چرخ اثیر
وز بزرگی دین یزدان را نصیر
برده حکمت گوی از باد صبا
کرده دستت دست برابر مطیر
ای جوان بختی که مثل و شبه تو
[...]
ای خرد در راه تو طفلی بشیر
گم شده در جست و جویت عقل پیر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.