گنجور

 
حکیم نزاری همام تبریزی

فهرست زیر شامل اشعاری است که در نسخه‌های دیوان‌های هر دو سخنور آمده است و به هر دو منتسب است:


  1. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۳ :: همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

    حکیم نزاری (بیت ۱): ما گر چه ز خدمتت جداییم - تا ظن نبری که بی‌وفاییم

    همام تبریزی (بیت ۱): ما گر چه ز خدمتت جداییم - تا ظن نبری که بی‌وفاییم



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲:کاش که من بودمی هم ره باد صبا - تا گذری کردمی وقت سحر بر سبا

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴:همت مجنون نکرد جز به حبیب التجا - لاجرم اندر جهان نام ببرد از وفا


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱:چون سحر از بوی گل گشت معطر هوا - از نفس یار ما داد نشانی صبا


  2. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵:دانی چه مصلحت را بل غاغ شد بخارا - تا این ستیزه گاران بی دل کنند مارا


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲:با آن که برشکستی چون زلف خویش ما را - گفتن ادب نباشد پیمان‌شکن نگارا


  3. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۱:خنک دلی که زمام رضا دهد به قضا - چو روزگار نگردد ز اقتضای رضا


    همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۴۶:برون ز عالم حس است جان خرده بینان را - به غمزه سوی یکدیگر اشارت‌های پنهانی


  4. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۷:یاد آن شبها که بودی در کنارم آفتاب - بر لبم یاقوت لب در جام می لعل مذاب

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۸:دوش می دیدم که بودی در کنارم آفتاب - داشتی بر کف گرفته تا به لب جام شراب


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰:منتظر باشند شب‌ها عاشقان ناکرده خواب - تا برآید بامداد از شرق کویت آفتاب


  5. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۳:وقف کردم هستی خود بر شراب - نیستی از من بمان گو در حجاب

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:ماه نو بنمود رخسار از نقاب - ساقیا در ده سبک جام شراب


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۹:چشم مستش دوش می‌دیدم به خواب - کرده بود از ناز آغاز عتاب


  6. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۲:چون لبت مصرکی خیزد نبات - کز نباتت می چکد آبِ حیات


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱:چون لبت از مصر کی خیزد نبات - کز نباتت می‌چکد آب حیات


  7. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴:بوی خوشت همره باد صباست - آن چه صبا راست میسر که راست


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:بوی خوشت همره باد صباست - آنچه صباراست میسر که راست


  8. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲:ای بهشتی به بهشت آی که رضوان اینجاست - تو ز جایِ دگرش میطلبی و آن اینجاست


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱:خانه امروز بهشت است که رضوان اینجاست - وقت پروردن جان است که جانان اینجاست


  9. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰:قاعدهٔ روزگار پرورش ناسزاست - ورنه گداپیشه را دست تسلط چراست


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:در پی آن می‌دوید دل که نگاری کجاست - نوبت خوبان گذشت شاهد ما وقت ماست

    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸:کرد طلوع آفتاب خیز برون بر چراغ - منزل ما ز آفتاب چون دل اهل صفاست


  10. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲:نکونامی و بدنامی کدام است - چو عشق آمد چه جای ننگ و نام است

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴:مرا بی باده مستی بر دوام است - ز جایی دیگرم در سر مدام است


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰:تو سلطانی و خورشیدت غلام است - نظر جز بر چنین صورت حرام است


  11. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷:مرا جانانه ای نامهربان است - ببرد از من دل و در قصد جان است

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵:میان عاشقان سری نهان است - که الا عاشقان سرش ندانست

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱:شب هجران تباه اندر تباه است - جهان برچشمِ من چون شب سیاه است

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶:عرق چین تو بویی بر صبا بست - صبا بر جنبش شریان ما بست

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶:مرا با دوست کاری اوفتاده ست - که دل با او به جانم در نهاده ست


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲:بدیدم چشم مستت رفتم از دست - کوام آذر دلی بو کو نبی مست

    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴:سری دارم ز سودای تو سرمست - که با چشم تو آن را نسبتی هست


  12. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱:مرا به دیدن تو اشتیاق چندان است - که تشنه را به بیابان ، به آب حیوان است

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲:اگر مفارقت ای دوست بر تو آسان است - دل تو را نتوان گفت دل که سندان است


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳:وداع چون تو نگاری نه کار آسان است - هلاک عاشق مسکین فراق جانان است


  13. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶:بتی فربه سرین لاغر میان است - چه می گویم میانش بی نشان است


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:به شب ماهی میان کاروان است - که روی او دلیل ساربان است


  14. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰:اگر عنایت غم نیستی که یار من است - که را غم من و اندوه بیشمار من است


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶:شب دراز که مانند زلف یار من است - چو زلف یار به دست است، کار کار من است


  15. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸:کنون که قبله ی من روی آن نگارین است - سجود پیش رخ او کنم که راه این است


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:مرا دماغ ز بویت هنوز مشکین است - دهان من به حدیث لب تو شیرین است


  16. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷:گر از خیال مرا با تو دوش صورت بست - که در مقام وفا با منت نفاقی هست

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱:به روزگار شبی گر دهد وصالم دست - خروس بانگ برارد سبک نباید جست

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰:فراق یار گرامی عجیب دشوارست - علی الخصوص کسی را که دل گرفتارست

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹:چه عیش‌ها دگر اصحاب را کزین سفرست - مگر مرا که وجود از حیات بی‌خبر است

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷:درآمد از درِ من دوش هاتفی سر مست - صبوحیانه گرفته صراحی یی در دست

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸:منم نزاریِ قلاّشِ رندِ عاشقِ مست - هر آدمی که چو من شد ز ننگ و نام برست

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹:جماد بی خبرست از خروشِ بلبلِ مست - به باغ باده خورد هر که را حیاتی هست

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳:از آن زمان که زمان در تحرّک استاده ست - زمانه با تو مرا عهدِ دوستی داده ست

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷:مرا خدای تعالی ولایتی داده ست - ولایتی ست که نامش قناعت آبادست

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹:حرام بر من و بر هر که بی تو می خورده ست - بر آن که خورد حلالش حرام کی کرده ست


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵:نه باغ بود و نه انگور و می، نه باده‌پرست - که دوست داد شرابی به عاشقان الست


  17. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵:هر دل که ز مهر غرق نورست - با دوست همیشه در حضورست

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶:بر یادِ صبوحیانِ سر مست - خواهم سر و پایِ توبه بشکست


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳:ترکم زمی مغانه سرمست - می‌آمد و عقل رفته از دست


  18. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳:به جان رسید دلم در فراق هان ای دوست - ترحّمی کن اگر هیچ می توان ای دوست


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹:بیا بیا که ز هجر آمدم به جان ای دوست - بیا که سیر شدم بی تو از جهان ای دوست

    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰:مرا تویی ز جهان آرزوی جان ای دوست - حیات بهر تو خواهم در این جهان ای دوست


  19. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۳:خوش آید پاک بازان را ملامت - ز خود بیرون شدی اینک قیامت


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵:خرامان می‌رود آن سرو قامت - جهانی را از آن قامت قیامت


  20. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱:چشمه خضر دهانی‌ست که جان می‌بخشد - روح را معجزه روح روان می‌بخشد


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲:دوست آن دارد و آن است که جان می‌بخشد - مهربانی به دل اهل دلان می‌بخشد


  21. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۰:چو ماه از گنبد خضرا برآمد - به عذرا از درم عذرا برآمد


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴:نباتت بر لب شکّر برآمد - زمرد گرد یاقوتت درآمد


  22. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۸:محققان که ز خُم‌خانهٔ ازل مستند - نخست نیست بباشند و بعد از آن هستند

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۶:بیار باده و ما را ثلاثه ای در بند - که عزم توبه نداریم بعد از این یک چند


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶:میان ما و شما بود پیش از آن پیوند - که جان علوی ما شد در این قفس در بند


  23. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۹:آن کدام‌اند و کیان‌اند و کجا می‌باشند - کز خرد دور و برانگیخته با اوباش‌اند


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵:برو ای زاهد مغرور و مده ما را پند - عاشقان را به خدا بخش ملامت تا چند


  24. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۶:حذر ز فتنۀ آن ترکِ مست می باید - چنان که هر که بگیرد ز دست برباید


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱:اگر نگار من از رخ نقاب بگشاید - به حسن خویش جهان سر به سر بیاراید

    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۹۲:بهشت روی تو را پاک دیده‌ای باید - که جز به دیدن روی تو دیده نگشاید

    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۹۳:بیا دمی بنشین تا دلم بیاساید - که آن شمایل خوب انجمن بیاراید

    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴:دلم ز عهدۀ عشقت برون نمی‌آید - به جای هر سر مویی مرا دلی باید


  25. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۷:هرگزم عشق نشد از سرِ پُر سودا دور - عشق از مشعلۀ نار برانگیزد نور

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۱:در جهان دبدبهٔ عشقِ من افتاد چو صور - شد چنین قصّهٔ من در همه عالم مشهور


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹:آفتابی و ز مهرت همه دل‌ها محرور - چشم روشن بود آن را که تو باشی منظور


  26. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۴:ز نامردی ندارم طاقت نور - بدین عذرم که خواهد داشت معذور


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰:از آن شکل و شمایل چشم بد دور - که چشم عاشقان را می‌دهد نور


  27. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۵:مرا که دست به روی خرد نهادم باز - به تَرهاتِ دگر مشتغل ندارد باز

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۰:اگر چنان که تو دانی و من به خلوت راز - شبی دگر به مراد دلت ببینم باز

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۶:نه محرمی و نه یاری موافق و دم ساز - غم تو با که خورم با که برگشایم راز


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱:غرض ز دیدن شام و دیار مصر و حجاز - اگر حضور عزیزان بود زهی اعزاز


  28. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۹:جمالِ رویِ هم چون آفتابش - شبی گر باز می بینم به خوابش


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳:چه می خورده است چشم نیم‌خوابش - که او مست است وهشیاران خرابش


  29. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۵:کمند است آنکه افکنده‌ست بر دوش - ندانم یا نغوله بر بنا گوش

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۳:بیا جانا جهان بر من بمفروش - بیا تا یک دمت گیرم در آغوش


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷:برو با ما صلاح و زهد مفروش - که من پندت نخواهم کرد در گوش


  30. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۷:نه بی تو طاقتِ صبر و نه با تو رویِ وصال - ترا ز من چو مرا از جهان گرفت ملال


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳:وداع یار و دیارم چو بگذرد به خیال - شود منازلم از آب دیده مالامال


  31. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۵:ای دیده را به دیدنِ رویت قرارِ دل - گه در میانِ جانی و گه در کنارِ دل


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴:ما می‌رویم داده تو را یادگار دل - نازک بود حکایت دل زینهار دل


  32. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۶:تا فراقت دیده‌ام خون می‌چکاند دیده‌ام - برکَن از سر دیده‌ام گر جز خیالت دیده‌ام


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:چشم خود را دوست می‌دارم که رویش دیده‌ام - عاشقم بر گوش خود کآواز او بشنیده‌ام


  33. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۹:به فلک می رسد از فرقتِ تو فریادم - تا نگویی که من از بندِ غمت آزادم

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۰:یادِ آن کس که نرفته ست دمی از یادم - شادیِ جان کسی کز غم او دل شادم


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴:نرسیده‌ست به گوش تو مگر فریادم - ورنه هرگز ندهد دل که نیاری یادم


  34. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۶:که می‌برد ز رفیقان به دوستان خبرم - که من چگونه به درد از جهان همی گذرم


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸:سعادتی که ز ناگه درآمدی ز درم - خوش آمدی همه لطفی و مردمی و کرم


  35. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۹:یاد باد آن شب که در بیت الحرم - خلوتی کردیم با یاران به هم

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۰:مریم دوشیزه عیسی در شکم - چیست میدانی عنب خیر النعم

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۱:من کی ام تا گویمت آنِ توام - کافر غیر ار مسلمان توام


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸:آرزومندم ولیکن کو قدم - در فراقت شد وجودم کالعدم


  36. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۸:به زخمِ تیرِ ملامت سپر نیندازم - ز رویِ بازی منگر که عشق می بازم

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۰:چو لطف کردی و برداشتی به اعزازم - قبول کرده‌ای ای دوست رد مکن بازم


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹:کجا روم که کمند تو می‌کشد بازم - ضرورت است که با دیگری نمی‌سازم


  37. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۵:اگر عشق تو شد در خون جانم - قضا از خویشتن چون بگذرانم


    همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۳۳:نه آن پیوند دارد با تو جانم - که آید وصف آن اندر بیانم


  38. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۷:منم آخر که چنین بی تو جهان می بینم - نه خیال است همانا که چنان می بینم


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷:در رخت می‌نگرم صورت جان می‌بینم - آنچه دل می‌طلبد پیش تو آن می‌بینم


  39. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۱:با تو دارم هرچه دارم از جدید و از قدیم - باز از کونین نه امید می دارم نه بیم


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹:نوبهار و بوی زلف یار و انفاس نسیم - اهل دل را می‌دهد پیغام جنات نعیم


  40. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۳:ما گر چه ز خدمتت جداییم - تا ظن نبری که بی‌وفاییم


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱:ما گر چه ز خدمتت جداییم - تا ظن نبری که بی‌وفاییم


  41. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۳:ای روح من در قلب تو چون جان تو در جسم تن - این جا نداند هر کسی تا من تو ام یا خود تو من

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۸:ای پیک مشتاقان بگو امشب بدان پیمان‌شکن - کز دوستانِ معتقد شوخی مکن دل بر مکن


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲:ای پیش نقش روی تو صاحب‌دلان بی خویشتن - وز چشم مستت فتنه‌ها افتاده در هر انجمن


  42. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۶:سخت کاری‌ست ریاضت‌کشِ هجران بودن - خونِ دل خوردن و دور از برِ جانان بودن


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱:عاشقی چیست به جان بندهٔ جانان بودن - گر لبش جان طلبد دادن و خندان بودن


  43. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۱:ز بامِ مسجد الأقصی مؤذّن - چو قامت گفت نتوان بود ساکن


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳:به معنی چون شود صورت مزین - چو قصری باشد از خورشید روشن


  44. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۷:آبِ‌روی خود ببردم در میانِ انجمن - از چه از من راست بشنو از دلِ بی‌خویشتن


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵:تا سرم خالی نگردد از خیال ما و من - خویشتن باشم حجاب روی یار خویشتن

    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶:غنچهٔ خندان فدا بادت چو بگشایی دهن - آب حیوان است یا لب جان شیرین یا سخن


  45. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۰:عشق با هر کس که گردد هم نشین - هم ز کفر آزاد ماند هم ز دین


    همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۳۹:در سماع آمد بت خوبان چین - آفتابی بر زمین در چرخ بین


  46. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۹:ندانم آفتاب است آن اگر رو - کمندِ عنبرین است آن اگر مو


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱:حدیث زلف و خال و چشم و ابرو - نگوید جز زبان عشق نیکو


  47. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۶:مردمان گویند از می توبه تا کی کرده‌ای - باز لعبت بازی دیگر برون آورده‌ای


    همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۴۰:من کیم باری که نامم بر زبان آورده‌ای - یا به نوک کلک در تصنیف نامم برده‌ای


  48. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۹:تا در جهان پدید بود سرو قامتی - ما را ز عاشقی نبود استقامتی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳:چون بگذرد به شهر چنین سرو قامتی - از هر طرف ز خلق برآید قیامتی


  49. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۶:آخر ای دوست به من به من باز نظر کن باری ‌ - چه شود گر شود آسوده ز یاری یاری

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۵:من نه آنم به حقیقت که تو می پنداری - بی خبر باش گر از من خبری می داری

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۲:می‌روی می‌دهدت دل که مرا بگذاری - برو اکنون تو و نامردمی و نایاری


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹:ای نسیم سحری هیچ سر آن داری - کز برای دل من روی به جانان آری


  50. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۶:گر طاقت ما داری در مستی و هشیاری - ورنه سر خود گیری به زان که دل آزاری


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰:ترسا بچه‌ای ناگه بر کف می گلناری - از صومعه باز آمد سرمست به عیاری

    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲:معذورم اگر ورزم سودای چنین یاری - ای چشم ملامت‌گر بنگر به رخش باری


  51. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۸:چرا سر به پیوندِ ما در نیاری - مگر خود سرِ تنگ دستان نداری


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱:خجسته زمانی و خوش روزگاری - که بازآید از در مرا چون تو یاری


  52. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۴:بگذر ای باد بر اطرافِ قهستان سحری - زود باز آر به شروان و شماخی خبری

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۹:گر مرا نیست به کویِ تو مجالِ گذری - به تو دارم طمع از روی عنایت نظری


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶:توبه کردم که نخوانم دگرت ماه و پری - هر چه دیدیم و شنیدیم از آن خوبتری

    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷:شب دوشینه خیالت به عیادت سحری - بر بالین من آمد که فلان هان خبری


  53. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴۵:چه دلبری که به دل داریی نپردازی - همین و بس که دل می بری به طنّازی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴۷:همای وارم اگر سایه بر سر اندازی - بر آفرینش عالم کنم سرافرازی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۱:چه باشد ار به ملاقات چاره‌ای سازی - مرا شبی دگر از رویِ لطف بنوازی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶:به یک کرشمه توانی که کار ما سازی - ولی به چارۀ بیچارگان نپردازی


  54. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴۶:گر چه مشغولی و با بنده نمی پردازی - هم توانی ز سر لطف که کاری سازی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷:کیست کاین فتنه نشاند که تو می‌آغازی - کیست بر روی زمین کش تو نمی‌اندازی


  55. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۴:اگر چه سوخته‌ام در بلای عشق بسی - به عمر خود دل ازین سان نداده‌ام به کسی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۵:به اعتقاد نزاری عزیزتر به بسی - ز هر چه در همه آفاق هست هم‌نفسی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۶:حرام بر من اگر بی تو می‌زنم نفسی - و گر ز چشم پر آبم نمی‌رود ارسی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۷:بمیر و تا نبود هم‌نفس مزن نفسی - که مرگ بهتر از این زندگی بود به بسی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸:در آرزوی تو گشتم به هر دیار بسی - مرا ز روی تو هرگز نشان نداد کسی


  56. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶۸:فراقِ دوست چه دردست بی دواء الکی - به داغ هجر دلم کی دوا پذیرد کی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۱:دو چشم مست و دو ابروی طاق واویلی - کسی ندید چنین صورتی همه معنی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۳:دریغ عمر که بی‌هوده صرف شد هی هی - من و شبی و زمانی و لحظه‌ ای بی می


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷:اگر نه روی تو باشد کجا برم دنیی - تویی خلاصه دنیی و کس نگوید نی

    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸:بدین ملاحت و حسن و لطافت و معنی - نه زاده است و نه پرورده مادر دنیی


  57. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷۴:ما را نبود قاعده ی جنگ و جدالی - اما بود امید به صلحی و وصالی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲:ای خواب که می‌بینمت از بهر خیالی - حیف است که با دیده تو را نیست وصالی


  58. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۰:ای در بیابان غمت سرگشته هر جایی دلی - وا مانده در ره صد هزار افتاده در هر منزلی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰:بگذشت بر نظارگان نگذاشت در قالب دلی - از حسن او پر دیده‌ام این شیوه در هر منزلی


  59. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۵:هر چه در پیشانیم آویخت می - وز ترشح در کنارم ریخت خوی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۹:هر که را دادند از آن خمخانه می - دستِ هشیاری بشوی از کارِ وی


    همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۴۴:می‌نویسم پیش جانان نامه‌ای - کاشکی من نامه خود بودمی


  60. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۵:بماناد آن برو بالا که رشکِ سروِ بستانی - چه رشکِ سرو بستان غیرتِ خورشید تابانی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶:الا ای ماه کنعانی برآ از چاه ظلمانی - به مصر عالم جان شو نشین آنجا به سلطانی


  61. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۶:مرا با تو ای یار سری‌ست جانی - نداند کسِ دیگر الا تو دانی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۳:بیا ای مرا خوش تر از زندگانی - که در انتظارِ تو کردم جوانی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۲:گر از دفترِ عشق رمزی بخوانی - خطا نامه ی عقل بر هم درانی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰:ز بهر تو باید مرا زندگانی - که شیرین‌تری از زمان جوانی


  62. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۷:وقت نثار کردن ماییم و نیم جانی - نقدی چنین چه ارزد در حضرتِ چنانی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۰:مردم ز عشق رویت رحمی کن ار توانی - جان بخش مرده‌ای را زان آبِ زندگانی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵:از تشنگی بمردم ای آب زندگانی - چون نیستی در آتش احوال ما چه دانی

    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷:ای نور دیده و دل از دیده‌ها نهانی - با ما نه در میانی کاندر میان جانی


  63. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۹:مرا چه واقعه افتاد گر نمی‌دانی - برو بخوان زِ مقاماتِ پیر صنعانی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۲:وداع کردم و رفتم به صد پریشانی - ز دوستان و وداع آه ازین پشیمانی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۷:هَلاک می‌کندم غصه ی پشیمانی - به دست خود که کند با خود این به نادانی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۴:اگر ز قصه ی ما یک ورق فرو خوانی - عجب ز صورتِ احوالِ ما فرو مانی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹:به جای هر سر مویی گرم بود جانی - فدای خاک کف پای چون تو جانانی


  64. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۰:اگرت معیشتی هست و کفافِ کامرانی - به مرادِ خویش برخور ز درختِ زندگانی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸:بشنو ز نی سماعی به زبان بی‌زبانی - شده بی‌حروف گویا همه صوت او معانی


  65. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۵:به پای مردیِ عقل از رهِ شکیبایی - کجا روم که محال است عقل و سودایی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۶:نه صبر ماند مرا بی تو نه شکیبایی - خدات خصم اگر بر دلم نبخشایی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷۸:برفت و برد دل و دینم آن بخارایی - به خیره چون کنم آوخ دریغ برنایی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۴:اگر به گوشه چشم التفات فرمایی - به غمزه معجزِ انفاسِ روح بنمایی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۵:امید هست که روزی جمال بنمایی - اگر به خشم برفتی به صلح بازایی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۲:برفتم از برت ای دیده را چو بینایی - شدم به گرد جهان هر دری و هر جایی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۴:نشسته ام مترصّد به کنج تنهایی - بدان امید که تشریف وصل فرمایی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۶:شب مفارقت و روز هجر و تنهایی - که را بود به چنین شب دل شکیبایی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸:برای دیدن رویت خوش است بینایی - ز بهر نام تو آید به کار گویایی


  66. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷۲:محرمی کو که پیامی برد از من جایی - خدمتی رفع کند پیش جهان آرایی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷۶:در سر از وصلِ تو هر طایفه را سودایی - در جهان از تو به هر گوشه دگر غوغایی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۰:بر امیدِ تو که روزی به سرم بازآیی - منم و دردِ دل و کنج غم و تنهایی

    حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۳:آمدم باز دلی مضطرب از دروایی - تا تو تسکینِ دل مضطربم فرمایی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵:اثر لطف خدایی که چنین زیبایی - تا تو منظور منی شاکرم از بینایی

    همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۴۸:چون تو از جانب شیراز به تبریز آیی - شکر آن نعمت را وام کنم گویایی


  67. حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۹:ای در محیط کرده دعوی آشنایی - رفتی چنان که هرگز دیگر برون نیایی


    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷:ای منزل مبارک می‌بخشیم صفایی - داری هوای مشکین از بوی آشنایی

    همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹:دانی چگونه باشد از دوستان جدایی - چون دیده‌ای که ماند خالی ز روشنایی


  68. حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۱۳:هنگام صبوح چون درآیی از خواب - در خواه ز باقیات دوشینه شراب


    همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۵:ای دل که شدی در سر آن زلف به تاب - در جایگه خوشی مکن جنگ و عتاب

    همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۶:زنهار مبالغت مکن در هر باب - در مذهب صاحب خرد این نیست صواب


  69. حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۳۰:در مذهب عاشقان قراری دگر است - این باده عشق را قراری دگر است

    حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۵۱:هر صبح که جام عشق گیرم بر دست - سرمایه نیستی کنم در سر هست

    حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۵۲:دیرست که خواجه مجددین از سر دست - ننوشت و نکرد یاد ما چیزی هست

    حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۵۳:در دامن دوستان دانا زن دست - گر دانایی توان ز نادانی رست

    حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۵۴:گویند که ای زمام دل داده ز دست - چونست که شوریده و مستی پیوست

    حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۵۵:ای دل چو بدو نیک جهان بر گذرست - شادی کن و غم مخور که دنیا سمرست

    حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۵۹:گر هیچ هدایتی کند عزمی جست - داریم توکلی و تسلیمی سست

    حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۶۰:دیدار به ما نمود و در پرده نشست - نگشاده ره وصال و در، بر ما بست

    حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۶۵:در هر دوری عاشق و معشوقی هست - گویم حکم برفتست ز مبدای الست


    همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹:ای چشم تو را چو من جهانی شده مست - در پای تو افتاده چو گیسوی تو پست

    همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰:دوشش دیدم زلف بشولیده و مست - می آمد و دسته‌ای گل سرخ به دست


  70. حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۵۸:با دیده و ره ندیده بسیار کس است - با دیده وری رو اگرت دست رس است


    همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۸:لب بر لب من نهاد این لطف بس است - می‌گفت که با کشته خویشم هوس است


  71. حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۷۲:ای مطلع آفتاب رخشان، رایت - نه طیره ی طلعت جهان آرایت


    همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۲۹:چون زرد شد از رنج گل رعنایت - شد رنج خجل ز روی شهرآرایت


  72. حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۳:در فطرت من گر گل و گر خار بود - اینجا سخن بیهده بسیار بود


    همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱۷:حالی که به صد زبان بیان نتوان کرد - کلک دو زبان چگونه تقریر کند