به اعتقاد نزاری عزیزتر به بسی
ز هر چه در همه آفاق هست همنفسی
ز عشق دیر خبر یافتیم واویلا
که روزگار به سر بردهایم در هوسی
به باغ قیمت گل بلبل آن گهی داند
که مدتی بکشد بار هجر در قفسی
چو چشم شوخ دلم در سر نظر میکرد
به مصلحت شدم از پیش خلق باز پسی
خیالِ روی تو اندر نظر که را طاقت
که من بدیدمش آشفتهتر شدم به بسی
اگر به تیغ زدی در حضور دوست رقیب
چنان بدم به تحیر که در عسل مگسی
نه برگ خلوت و نه روی در میان بودن
نه چاره دگر الّا سفر نه دسترسی
به غصّه میروم و این بتر که قصّه خویش
نمیتوانم گفت از مصاحبان به کسی
به آب سر نتوان دفع کرد آتش دل
وگرنه میرود اینک ز چشم من ارسی
نزاریا به که نالی چو دوستان فریاد
نمیرسند و ندارد فراق وابرسی
توانگرانِ بیاسوده در کجاوه ناز
چه غم خورند که فریاد میکند جرسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از نزاری بر احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق تأکید دارد. او به عشق و غم ناشی از جدایی اشاره میکند و از حسرت در دوری محبوب مینالد. شاعر از زیباییهای عشق و تأثیر آن بر روح و دل انسان سخن میگوید و به بهای سختیهایی که باید پرداخت اشاره میکند. او در عین حال از ناامیدی خود در بیان درد و غم به دیگران میگوید و به تضاد بین ثروتمندان و عاشقان فقیر اشاره دارد. در نهایت، او به تنهایی و اندوهی که در دل دارد اعتراف میکند و بیان میکند که نمیتواند این درد را با دیگران در میان بگذارد.
هوش مصنوعی: به نظر نزاری، همدلی و همراهی عزیزتر و ارزشمندتر از هر چیزی است که در جهان وجود دارد.
هوش مصنوعی: از عشق خبر دیر به ما رسید و آه و افسوس که در شوری از روزگار به سر میبریم.
هوش مصنوعی: بلبل فقط در زمانی میتواند به ارزش گلهای باغ پی ببرد که بفهمد چقدر طول خواهد کشید تا مدت دوری و جدایی او از محبوبش بگذرد و در این قفس بماند.
هوش مصنوعی: وقتی چشمهای زیبا و شیطنتآمیز دلم به زیباییها نگاه میکرد، برای حفظ مصلحت و منافع خودم از دیگران کنارهگیری کردم.
هوش مصنوعی: تصویر چهره تو در ذهن من آنقدر قوی و جذاب است که هیچکس نمیتواند تحمل کند، زیرا هر بار که به آن نگاه میکنم، بیشتر و بیشتر دچار آشفتگی و بیقراری میشوم.
هوش مصنوعی: اگر در حضور دوستم به رقیبی حمله کنم، وی چنان گیج و متحیر میشود مانند مگسی که در عسل مانده است.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که نه تنها در تنهایی و نه در اوج روابط، راهی برای فرار از مشکلات نیست و هیچ راه دیگری به جز سفر و دوری از مکان فعلی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوه به جایی میروم و این بس بدتر است که نمیتوانم داستان خود را از میان دوستانم به کسی بگویم.
هوش مصنوعی: نمیتوان با آب آتش درون را خاموش کرد و اگر این طور باشد، اشکهایم مثل سطل آبی میروند و از چشمانم سرازیر میشوند.
هوش مصنوعی: نزاریا، بهتر است چیزی نگویی، چرا که دوستانت صدایت را نمیشنوند و در غم فاصله، کمکی نیست.
هوش مصنوعی: ثروتمندان که در زندگی راحت و آسودهای هستند، نباید نگران باشند؛ زیرا صدای نالهای از درونشان به گوش میرسد که نشاندهندهی غم و دلتنگیشان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر ز گردش جافی فلک همیترسی
چنین به سان ستوران چرا همیخفسی؟
وگر حذر نکند سود با سفاهت او
چنین ز نیک و بد او چرا همیترسی؟
چرا که باز نداری چو مردمان به هوش
[...]
مباش ممتحن زاد و بوم خود زخسی
اسیر خاک عطلت مشو ز کم هوسی
که در زمین غریبی و در سرای کسان
پدید گردد بر مرد ناکسی و کسی
که بیرفیق و حریفی نمانی از عالم
[...]
یا ساقی الراح خذ و امرلاء به طاسی
فلست املک صبر نوبةالکاس
و تابعالطاس مملوا بلا مهل
فان صحوت فهذا نوبة الیاس
و دوام السکر من کأس البقا مددا
[...]
همیزنم نفس سرد بر امید کسی
که یاد ناورد از من به سالها نفسی
به چشم رحم به رویم نظر همینکند
به دست جور و جفا گوشمال داده بسی
دلم ببرد و به جان زینهار میندهد
[...]
در آرزوی تو گشتم به هر دیار بسی
مرا ز روی تو هرگز نشان نداد کسی
وجود خاکی ما را به کوی دوست چه کار
که نیست لایق باغ بهشت خار و خسی
همیروم ز پی کاروان فقر مگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.