ای خواب که میبینمت از بهر خیالی
حیف است که با دیده تو را نیست وصالی
از رهگذر خواب توان دید خیالت
در آرزوی خواب شدم همچو خیالی
راضیست به دیدار خیالی ز جمالت
آن دیده که با روی تواش بود مجالی
در یاد توام روز و شبم فکر تو باشد
یک دم ز تو خالی نشوم در همه حالی
ای آب حیات از لب من دور چرایی
فریاد که از تشنه دریغ است زلالی
از غم چو هلالی شدهام تا که ندیدم
ز ابروی تو بر چشمهٔ خورشید هلالی
دل عذر غمت خواهد گوید که مبادا
کز تنگی جایت بود ای دوست ملالی
کی لایق وصل تو بود مثل همامی
عمری گذرانیده به سودای محالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از خواب و خیالات خود سخن میگوید و lament میکند که نتوانسته با محبوب خود دیدار کند. او در خواب به یاد محبوبش است و از دوری او غمگین است. شاعر احساس تنهایی و تشنگی میکند و آرزوی دیدن محبوبش را دارد که باعث شده به حالتی شبیه هلال ماه تبدیل شود. او میگوید که هر روز و شب به یاد محبوبش است و در دلش غم و اندوهی وجود دارد. این شعر به وضوح احساسات عاشقانه و غمناک شاعر را بیان میکند و به حسرت و آرزوهای او اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای خواب، تو را میبینم تنها به خاطر یک خیال، افسوس که با چشمانم نمیتوانم به تو برسم و به وصالی دست یابم.
هوش مصنوعی: از میان خواب میتوان تصویر تو را دید، در حالی که من در آرزوی خواب هستم و مانند یک خیال به سر میبرم.
هوش مصنوعی: چشمی که فرصت ملاقات با چهره تو را دارد، حتی از دیدن خیالی تو هم راضی و خوشحال است.
هوش مصنوعی: من همیشه در یاد تو هستم، چه روز باشد و چه شب. فکر تو همیشه در ذهنم است و نمیخواهم حتی برای یک لحظه هم از تو خالی بمانم، در هر شرایطی.
هوش مصنوعی: آب حیات، چرا از من دوری؟ از شدت تشنگی فریاد میزنم که زلالی آب از من دریغ شده است.
هوش مصنوعی: از غم به حالتی مانند هلال درآمدهام، تا زمانی که زیبایی ابروی تو را در کنار نور خورشید ندیدم.
هوش مصنوعی: دل بهانهای از غم تو خواهد آورد، تا نکند از این که در جایت تنگی احساس غم کند، ای دوست.
هوش مصنوعی: هیچکس مثل من که سالها در آرزوی غیرممکن وصالت زندگی کردهام، شایستهی نزدیک شدن به تو نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دور از تو مرا عشق تو کرده ست به حالی
کز مویه چو مویی شدم از ناله چو نالی
تا شب دل من سوزی هر روز به جنگی
تا روز تنم کاهی هر شب به خیالی
ماننده خورشیدی پیدا شده و من
[...]
ای بر سمن از مشک به عمدا زده خالی
مسکین دلم از خال تو گشته است به حالی
حالی به جهان زارتر از حال دلم نیست
تا نیست دل آشوبتر از خال تو خالی
قدّ و دهن و زلف تو و جعد تو دیدم
[...]
ماه رجب فرخ و نوروز جلالی
گشتند قرین از قبل فرخ فالی
فال همه عالم شود از هر دو مبارک
گیرند اگر خال خود از صدر معالی
صدری که همه ساله بیننده او بر
[...]
المنة لله تبارک و تعالی
کاسلام گرفت از تو و جاه تو جمالی
المنة لله که بیفزود بجاهت
هم مسند و هم منبر را فرو جلالی
المنة لله که بیستان شریعت
[...]
ای یافته از چهره تو حسن کمالی
داده است جمالیت خدا و چه جمالی
از دیده من عشق تو انگیخته نیلی
وز قامت من هجر تو پرداخته فالی
چون زلف تو شد حالم و این از همه خوشتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.