گنجور

 
همام تبریزی

چون سحر از بوی گل گشت معطر هوا

از نفس یار ما داد نشانی صبا

نه چه سخن باشد این چیست صبا تا کنم

نسبت بوی خوشش با نفس یار ما

کرد طلوع آفتاب یار درآمد ز خواب

روی نگار مراست خسرو انجم گوا

جان چو شنید از صبا بوی سر زلف او

گفت روان می‌شود در پی آن آشنا

در صور آب و گل جان صفت دوست دید

عشق کهن تازه گشت گرم شد این ماجرا

جام رها کن در و چشمهٔ خورشید بین

زاینه بگذر نگر عکس رخ یار را

گر نه زعکس رخش گل اثری یافتن

گل زکجا وین همه مایه حسن از کجا

قبله هر ملتی هست به سوی دگر

با رخ او فارغیم از همه قبله‌ها

تیر چو از چشم او بر دل عاشق رسید

گفت که زخم من است صید مرا خون‌بها

چشمش اگر می‌کند میل به سوی همام

نیست مجال سخن عاشق و چون و چرا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

بر دل ما تا که هست نقش خرد پادشا

جون خرد اندر دل است نقش تو در جان ما

رای تو چون‌ کوکب است همت تو چون سما

حلم تو و طبع توست همچو زمین و هوا

خاقانی

عشق بیفشرد پا بر نمط کبریا

برد به دست نخست هستی ما را ز ما

ما و شما را به نقد بی خودیی در خور است

زانکه نگنجد در او هستی ما و شما

چرخ در این کوی چیست؟ حلقهٔ درگاه راز

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
عطار

مورچهٔ خط تو، کرد چو موری مرا

کی کند ای مشک مو مور تو چندین جفا

روی تو با موی و خط مور و سلیمان به هم

موی تو هندو لقب مور تو طوطی لقا

چون به بر مه رسید مورچه بر روی تو

[...]

مولانا

چند گریزی ز ما ؟ چند روی جا به جا ؟

جان تو در دست ماست همچو گلوی عصا

چند بکردی طواف گرد جهان از گزاف

زین رمه پُر ز لاف هیچ تو دیدی وفا ؟

روز دو سه‌ ای زحیر گِردِ جهان گشته گیر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

کاش که من بودمی هم ره باد صبا

تا گذری کردمی وقت سحر بر سبا

نامه ی بلقیس جان سوی سلیمان دل

کس نرساند مگر هدهد باد صبا

گر بگشاید ز هم چین سر زلف دوست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه