چون سحر از بوی گل گشت معطر هوا
از نفس یار ما داد نشانی صبا
نه چه سخن باشد این چیست صبا تا کنم
نسبت بوی خوشش با نفس یار ما
کرد طلوع آفتاب یار درآمد ز خواب
روی نگار مراست خسرو انجم گوا
جان چو شنید از صبا بوی سر زلف او
گفت روان میشود در پی آن آشنا
در صور آب و گل جان صفت دوست دید
عشق کهن تازه گشت گرم شد این ماجرا
جام رها کن در و چشمهٔ خورشید بین
زاینه بگذر نگر عکس رخ یار را
گر نه زعکس رخش گل اثری یافتن
گل زکجا وین همه مایه حسن از کجا
قبله هر ملتی هست به سوی دگر
با رخ او فارغیم از همه قبلهها
تیر چو از چشم او بر دل عاشق رسید
گفت که زخم من است صید مرا خونبها
چشمش اگر میکند میل به سوی همام
نیست مجال سخن عاشق و چون و چرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که به توصیف زیباییهای عشق و محبوب میپردازد. در آن شاعر به بوی گل و آثار زیبایی صبح اشاره میکند که از نفس محبوبش نشأت میگیرد. او به طلوع آفتاب و بیداری معشوقش اشاره میکند و میگوید که جانش از نخستین بوی زلف محبوبش به وجد آمده است. شاعر عشق را حالتی قدیمی و در عین حال نو توصیف میکند و به نقش زیبایی محبوب در دلهای عاشقان اشاره میکند. همچنین به تأثیر چشمان زیبا و تیر عاطفی محبت و عشق بر دل عاشق میپردازد و در نهایت تأکید میکند که با وجود زیبایی محبوب، از تمام قبلهها و جهتهای دیگر فارغ هستند. شاعر در نهایت میگوید که در عشق مجال صحبت و تردید نیست و تنها به احساسات خود میپردازد.
هوش مصنوعی: هنگامی که صبح فرا رسید و بوی گلها در فضا پراکنده شد، هوا به خاطر نفس محبوب ما معطر شد و نسیمی از جانب او به ما خبر آورد.
هوش مصنوعی: این چه سخنانی است که بگویم؟ این نسیم چه چیزی است که بتوانم عطر دلنشینش را با نفس یارم مقایسه کنم؟
هوش مصنوعی: با طلوع آفتاب، یار من از خواب بیدار شد؛ چهرهاش همانند ماه است و پرسپولیس ستارههای آسمان را گواهی میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که جان از باد صبحگاهی بوی خوشی از موهای او را استشمام کرد، احساس کرد که روحش در پی دیدن آن آشنا به پرواز درمیآید.
هوش مصنوعی: در دنیای مادی و جسمانی، روح و جان صفات دوست را مشاهده کرد. عشق قدیمی دوباره احیا شد و داستانی جذاب و پرحرارت آغاز شد.
هوش مصنوعی: جام را کنار بگذار و به چشمهٔ خورشید نگاه کن. از زاینده رود بگذر و به تصویر چهرهٔ محبوبت توجه کن.
هوش مصنوعی: اگر اثر زیبایی روی زمین به خاطر چهرهات پیدا نشود، پس این گل از کجا میآید و این همه زیبایی از کجا سرچشمه میگیرد؟
هوش مصنوعی: هر ملتی به یک سمت خاصی رو میکند، اما ما به خاطر عشق و زیبایی او از همه جهتها و سمتها بینیاز هستیم.
هوش مصنوعی: مانند تیر که از چشمان او به دل عاشق برخورد کرد، گفت که زخم من نشانه این است که من به عشق گرفتار شدم و بهای خونم را میطلبد.
هوش مصنوعی: اگر چشمانش به سمت محبوب بچرخد، فرصتی برای گفتن حرفهای عاشقانه و جستجوی دلیل و منطق باقی نمیماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دل ما تا که هست نقش خرد پادشا
جون خرد اندر دل است نقش تو در جان ما
رای تو چون کوکب است همت تو چون سما
حلم تو و طبع توست همچو زمین و هوا
عشق بیفشرد پا بر نمط کبریا
برد به دست نخست هستی ما را ز ما
ما و شما را به نقد بی خودیی در خور است
زانکه نگنجد در او هستی ما و شما
چرخ در این کوی چیست؟ حلقهٔ درگاه راز
[...]
مورچهٔ خط تو، کرد چو موری مرا
کی کند ای مشک مو مور تو چندین جفا
روی تو با موی و خط مور و سلیمان به هم
موی تو هندو لقب مور تو طوطی لقا
چون به بر مه رسید مورچه بر روی تو
[...]
چند گریزی ز ما ؟ چند روی جا به جا ؟
جان تو در دست ماست همچو گلوی عصا
چند بکردی طواف گرد جهان از گزاف
زین رمه پُر ز لاف هیچ تو دیدی وفا ؟
روز دو سه ای زحیر گِردِ جهان گشته گیر
[...]
کاش که من بودمی هم ره باد صبا
تا گذری کردمی وقت سحر بر سبا
نامه ی بلقیس جان سوی سلیمان دل
کس نرساند مگر هدهد باد صبا
گر بگشاید ز هم چین سر زلف دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.