به فلک می رسد از فرقتِ تو فریادم
تا نگویی که من از بندِ غمت آزادم
بی تو بر رویِ همه خلقِ جهان بستم در
لیکن از دیده بسی خونِ جگر بگشادم
دل تو داری و هنوزم طمعِ وصلی هست
اندرین صحبت از آن جان به تو بفرستادم
گر به زنجیرِ بلا بسته نبودی پایم
به دو چشم آمد می باز نمی استادم
بارها در دلم اندیشه کنم تا توبه من
چون فتادی و من آخر به تو چون افتادم
بر من از بهرِ تو بی دادِ همه خلق رواست
به قیامت بدهد قایم داور دادم
به پریشانیِ خاطر ز تو برگردم نه
جمع می باش که بر جورِ تو دل بنهادم
شور در خاطرم افکند لبِ شیرینت
ظاهر آن است که شوریده تر از فرهادم
نیست بی یادِ تو جام که بر کف گیرم
بی تو گر باده خورم زهرِ هلاهل بادم
می زنم بر سر و می گویم و می گریم زار
یادِ آن کس که نرفته ست دمی از یادم
به حدیثی که ز احوالِ نزاری پرسی
گر چه می میرم از اندوهِ تو هم دل شادم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و فراق عاشقانه پرداخته است. گوینده از بیتابی و ناآرامی خود مینالد و میگوید که از عشق معشوقش رنج میبرد و حتی با وجود جدایی، دلسپرده اوست. او خود را در زنجیر غم دیده و از شدت اشتیاق، آماده است تا بار دیگر به معشوقش وصل شود. او با تصاویری از اندوه و غم، حالت پریشانی و اشتیاقش را نشان میدهد و در عین حال به محبتش اشاره میکند. در نهایت، عشق او را به عشق و یاد معشوق همچنان دلشاد و وابسته میسازد.
هوش مصنوعی: فریاد من از دوری تو به آسمان میرسد تا اینکه تو نگویی من از غم و اندوه تو رهایی یافتهام.
هوش مصنوعی: بدون تو بر روی همه مردم دنیا را بستم، اما در دل، درد و اندوه زیادی را برای خودم احساس میکنم.
هوش مصنوعی: تو دل به عشق من دادی و هنوز هم امید داری که به وصلی برسی. در این گفت و گو، جانم را به تو فرستادم.
هوش مصنوعی: اگر در زنجیر مصیبت گرفتار نبودم، با دو چشم خود میدیدم و هرگز نمیایستادم.
هوش مصنوعی: بارها در قلبم فکر کردهام که چرا باید توبه کنم، اما وقتی به تو نزدیک شدم، متوجه شدم که واقعاً چگونه گرفتار عشق تو شدم.
هوش مصنوعی: برای تو، هر ستم و ظلمی که از سوی تمام مردم بر من روا داشته شود، قابل قبول است. روز قیامت، حقم را از قاضی عادل میگیرم.
هوش مصنوعی: من به خاطر نگرانی و دلشورهای که از تو دارم، نمیتوانم به جایگاه آرامش برگردم. دوری تو به قدری بر من تأثیر گذاشته که دلم را در این ناامیدی گذاشتهام.
هوش مصنوعی: لبِ شیرین تو در یادم شور و شوق بسیاری به وجود آورده است و این نشان میدهد که من در این عشق و احساسات، دیوانهتر از فرهاد عشقباختهام.
هوش مصنوعی: هیچ جامی بدون یاد تو برایم خوشایند نیست؛ حتی اگر باده بنوشم، مزهاش مانند زهر خواهد بود.
هوش مصنوعی: بغض کردهام و از شدت احساس، سرم را به دیوار میزنم و با صدای بلند گریه میکنم برای کسی که حتی برای یک لحظه هم از یادم نمیرود.
هوش مصنوعی: اگر از احوال نزار و نگران من بپرسی، حتی اگر به خاطر اندوه تو بمیرم، باز هم دلم شاد است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا دلم بستدی ای ماه و ندادی دادم
کشتهٔ عشق شدم راز نهان بگشادم
سرد بردی دلم از عاشقی و جستن عشق
لاجرم زود شدم عاشق و گرم افتادم
پدر و مادر من بنده نبودند تو را
[...]
من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
خرم آن روز که جان میرود اندر طلبت
[...]
نرسیدهست به گوش تو مگر فریادم
ورنه هرگز ندهد دل که نیاری یادم
در همه شهر چو روی تو ندیدم رویی
که بر او فتنه شوی تا بستاند دادم
طاقت آمدنم نیست مگر خاک شوم
[...]
یادِ آن کس که نرفته ست دمی از یادم
شادیِ جان کسی کز غم او دل شادم
نازنینی که اگر سرو چو گل در قدمش
می فتد می رود از پیش که من آزادم
آشتی می کند و جنگ ز سر می گیرد
[...]
ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم
خاک پای تو چو گشتم چه دهی بر بادم؟
پس ازین پیش من از جور مکن یاد، که من
تا غلام تو شدم زین دگران آزادم
چند پرسی تو که: از عشق منت حاصل چیست؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.