گر از دفترِ عشق رمزی بخوانی
خطا نامه ی عقل بر هم درانی
گر اموات خواهی که احیا بباشد
بمیر ای حکیم از چنین زندگانی
به عمدا مکن در مراتب تصرف
که مفروغ و مستانف از هم ندانی
بدین چشم دیدن محال است او را
خطا بین تصور کند این معانی
نباید طمع کردن از رویِ ظاهر
که کس را میسر نشد این امانی
ز بالا درآیی به گردن درافتی
مُحال است در عینِ پیری جوانی
مگر نردبان پایه پایه بر آیی
به شرطی که عشقت کند نردبانی
ز کون و مکان برشکن تا ببینی
که جمله توی آن چه فی الجمله آنی
شود در تو معلوم حسی و عقلی
که تو هم معما و هم ترجمانی
نزاری جز او کس ندیدهست اورا
وگر خود کلیم الله لن ترانی
چو بر حکمِ اول نبودهست قانع
از آن گشت محجوب در حکمِ ثانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را چو من دوستگان می چه باید؟
که دل شاد دارد بهر دوستگانی
نه جز عیب چیزیست کان تو نداری
نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زر نام ملک بر نبشته
دگر آهن آب دادهٔ یمانی
که را بویهٔ وصلت ملک خیزد
[...]
از او بوی دزدیده کافور و عنبر
وز او گونه برده عقیق یمانی
بماند گل سرخ همواره تازه
اگر قطره ای زو به گل بر چکانی
عقیقی شرابی که در آبگینه
[...]
شه مشرق و شاه زابلستانی
خداوند اقران و صاحبقرانی
بدولت یمینی بملت امینی
مر این هر دو را اصل یمن و امانی
تو محمود نامی و محمود کاری
[...]
یکی گوهری چون گل بوستانی
نه زر وبه دیدار چون زرکانی
به کوه اندرون مانده دیرگاهی
به سنگ اندرون زاده باستانی
گهی لعل چون باده ارغوانی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.