هر که را دادند از آن خمخانه می
دستِ هشیاری بشوی از کارِ وی
توبه ی ما خواه محکم خواه سست
تا چه خواهی کرد ازین افسانه هی
تا نیاید بیش بر دنبالِ ما
عقل بی تمییز را کریم پی
کُلُّ شَی ءٍ هالِک اِلّا وَجهَهُ
وجهِ دیگر کو کدامین کلّ شی
وعدۀ طیّ سما بر ما گذشت
این سجل را نیز هم کردیم طی
عقل و نفس و جان و جسم و دین و دل
فوق و تحت و یمن و یسر و نور و فی
راست می خواهی حجاب اند این همه
قیس از خود رفت بیرون نی ز حی
راست باش و راست رو اینک صراط
آخر ای بابا قیامت کو و کی
خویشتن بین باز مانده ست از سلوک
گم هم از گامِ نخستین کرد پی
چون نزاری جرعه نوش خضر باش
تا بدانی چیست میّت کیست حی
مردِ این معنی نه ای دعوی مکن
ور دوا خواهی مپیچان سر ز کی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفت با خرگوش خانه خان من
خیز خاشاکت ازو بیرون فگن
چون یکی خاشاک افگنده به کوی
گوش خاران را نیاز آید بدوی
چون مرا دیدی تو او را دیدهای
چون ورا دیدی تو دیدی مر مرا
تاج فرشست از تو بر فرق هدی
هست دنیا خاک پایت را فدی
ملک و دین را ، کافتخار هر دویی
یک ملک چون تو نبوده در هدی
فیض بحر از جود تو زاید ، چنانک
[...]
چون مرا دیدی تو او را دیدیی
چون ورا دیدی
کوفئی را گفت مرد راز جوی
مذهب تو چیست با من باز گوی
گفت این که پرسد ای کاره لقا
باد پیوسته خدایم را بقا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.