گنجور

 
حکیم نزاری

برفتم از برت ای دیده را چو بینایی

شدم به گرد جهان هر دری و هر جایی

ملول گشت دلت زان سبب سفر کردم

مگر ز زحمتِ من هفته ای برآسایی

چنان ضعیف ببودم به زیر بار فراق

که نیست قوّت آهم ز ناتوانایی

شدم به مهرِ تو همچون هلال دست نمای

چرا به من رخِ چون آفتاب ننمایی

به عقل دل به صبوری توان فریفت ولیک

که راست عقل که من شهره ام به شیدایی

دریغ فصلِ گل و من ز وصلِ تو محروم

تو در شرابی و من در عذاب تنهایی

گهی که رغبت طرب کنی در باغ

چو سرو و گل سر و پای چمن بیارایی

نظر چو بر گل زرد افکنی ز چهره ی من

قیاس گیری و بر حالِ من ببخشایی

کجاست بلبل مستت که در خروش آید

ز گل سِتانِ رخت چون نقاب بگشایی

ترا که نوش و خوشت باد باده می پیمای

که جز نصیبه ی من نیست باد پیمایی

مرا به هرزه ملامت کنند دشمن و دوست

که چند شیفته کاری و خویشتن رایی

دلِ نزاریِ بی دل ندارد آن طاقت

که در فراق کند بیش از این شکیبایی

 
 
 
منوچهری

گرفتمت که رسیدی بدانچه می‌طلبی

گرفتمت که شدی آنچنان که می‌بایی

نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان

نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!

وطواط

بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی

چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی

مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو

کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟

زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا

[...]

سوزنی سمرقندی

بر من آمد دوش آن در چشم بینائی

ز بهر جستن تدبیر رای فردائی

هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد

بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی

چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
قوامی رازی

کریم بار خدایا به ما توبه شائی

غریب نیست اگر بر همه ببخشائی

اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم

نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی

به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

بزرگوارا در انتظار بخشش تو

نمانده است مرا طاقت شکیبائی

سه چیز رسم بود شاعران طامع را

نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی

اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه