تا در جهان پدید بود سرو قامتی
ما را ز عاشقی نبود استقامتی
مستیم تا به روزِ قیامت ز جام عشق
بل گر بود ز بعد ِ قیامت قیامتی
هم دوستان دهند به شفقت نصیحتم
هم دشمنان کنند به رغبت ملامتی
دی شحنه گفت رو به سلامت فرو نشین
تا بر نخیزد از تو به هر سو علامتی
گفتم که مردِ عاشق ازین پند فارغ است
کاندر بلایِ عشق نباشد سلامتی
گفتا غرامتت بستانم که عاشقی
گفتم نه صعب تر ز جدایی غرامتی
آن ها که از مجاهده ی عشق واقف اند
بهزین کنند در حق ِ عاشق کرامتی
فریاد کز ندیمی ِ نامحرمان ِ عشق
هر لحظه میرسد به نزاری ندامتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان حال و مقام عاشقان میپردازد. او میگوید که عشق باعث مستی و بیقراری است و عاشقان از پند و نصیحت دوستان و ملامت دشمنان بیخبرند. همچنین اشاره میکند که عاشق اگرچه در بلای عشق قرار دارد، از سلامتی فارغ است و جدایی را از هر غرامت سختتر میداند. در پایان، فریادهای عاشقان از درد و ندامت ناشی از عشق به گوش میرسد. در کل، شعر به توصیف چالشها و شور و شوقهای عاشقی میپردازد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که ما در این دنیا وجود داریم و قامت بلندی داریم، از عشق هیچ استواری نداریم.
هوش مصنوعی: ما در عشق چنان غرق و شادیم که حتی تا روز قیامت هم از سر مستی نمیگذریم، حتی اگر پس از قیامت نیز حالتی شبیه قیامت داشته باشیم.
هوش مصنوعی: دوستانم با محبت و شفقت نصیحت میکنند، در حالی که دشمنانم نیز به طور دلخواه به من خرده میگیرند.
هوش مصنوعی: دیروز شحنه (پلیس) به من گفت که برای نجات خود، آرام بنشینم تا کسی از من نشانهای نبیند و نتواند به من شک کند.
هوش مصنوعی: گفتم که عاشق واقعی توجهی به این نصیحتها ندارد، زیرا در مشکلات عشق هیچ امنیتی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: گفت که من خسارت عشق تو را میپردازم، اما عاشقی را بهخاطر جدایی، غرامتی نمیتوانم پرداخت.
هوش مصنوعی: افرادی که از تلاش و جهاد در راه عشق آگاهی دارند، به بهترین شکل نسبت به عاشق احترام و کرامت نشان میدهند.
هوش مصنوعی: فریاد کسی که از عشق نامحرمان رنج میبرد، هر لحظه به ناامیدی و پشیمانی میانجامد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نز خلق هیچ کار مرا استقامتی
نز هیچ دوست، شرط وفا را اقامتی
از چرخ بی ثبات و زخورشید بی نوال
دارم چو ذره شخصی و چون چرخ قامتی
نه اشک میغ را چو بنانم عذوبتی است
[...]
چون بگذرد به شهر چنین سرو قامتی
از هر طرف ز خلق برآید قیامتی
عالم چنان ملاحت حسنت فروگرفت
کز هیچ کس امید ندارم سلامتی
در دور چشم مست تو هشیار کس نماند
[...]
آمد بهار و سرو بر آراست قامتی
گل بر کشید بهر طرب را علامتی
گردیده باد بر سر آن سرو جان من
گردان چو باد گرد بر آن سرو قامتی
قد قامت الصلوة مؤذن زند به صبح
[...]
هر جا که هست چون تو گلی سرو قامتی
از بلبلان خسته برآید قیامتی
گر جان و دل بروی تو ایثار کردمی
باشد که نی کند دل و جانم غرامتی
ناصح ندیده چهره لیلی چرا کند
[...]
برخاست از قیام تو ز آنسان قیامتی
کآن را بود قیام قیامت علامتی
بی بند برده ای دل و بی تیغ کرده خون
بی دعوی امامت از اهل کرامتی
در پای رفت جان و سر از دست دل مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.