گنجور

 
حکیم نزاری

تا در جهان پدید بود سرو قامتی

ما را ز عاشقی نبود استقامتی

مستیم تا به روزِ قیامت ز جام عشق

بل گر بود ز بعد ِ قیامت قیامتی

هم دوستان دهند به شفقت نصیحتم

هم دشمنان کنند به رغبت ملامتی

دی شحنه گفت رو به سلامت فرو نشین

تا بر نخیزد از تو به هر سو علامتی

گفتم که مردِ عاشق ازین پند فارغ است

کاندر بلایِ عشق نباشد سلامتی

گفتا غرامتت بستانم که عاشقی

گفتم نه صعب تر ز جدایی غرامتی

آن ها که از مجاهده ی عشق واقف اند

بهزین کنند در حق ِ عاشق کرامتی

فریاد کز ندیمی ِ نامحرمان ِ عشق

هر لحظه می‌رسد به نزاری ندامتی

 
 
 
ادیب صابر

نز خلق هیچ کار مرا استقامتی

نز هیچ دوست، شرط وفا را اقامتی

از چرخ بی ثبات و زخورشید بی نوال

دارم چو ذره شخصی و چون چرخ قامتی

نه اشک میغ را چو بنانم عذوبتی است

[...]

همام تبریزی

چون بگذرد به شهر چنین سرو قامتی

از هر طرف ز خلق برآید قیامتی

عالم چنان ملاحت حسنت فروگرفت

کز هیچ کس امید ندارم سلامتی

در دور چشم مست تو هشیار کس نماند

[...]

امیرخسرو دهلوی

آمد بهار و سرو بر آراست قامتی

گل بر کشید بهر طرب را علامتی

گردیده باد بر سر آن سرو جان من

گردان چو باد گرد بر آن سرو قامتی

قد قامت الصلوة مؤذن زند به صبح

[...]

حسین خوارزمی

هر جا که هست چون تو گلی سرو قامتی

از بلبلان خسته برآید قیامتی

گر جان و دل بروی تو ایثار کردمی

باشد که نی کند دل و جانم غرامتی

ناصح ندیده چهره لیلی چرا کند

[...]

صفایی جندقی

برخاست از قیام تو ز آنسان قیامتی

کآن را بود قیام قیامت علامتی

بی بند برده ای دل و بی تیغ کرده خون

بی دعوی امامت از اهل کرامتی

در پای رفت جان و سر از دست دل مرا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صفایی جندقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه