تا فراقت دیدهام خون میچکاند دیدهام
برکَن از سر دیدهام گر جز خیالت دیدهام
رحم کن بر من که بیرویت ز پا افتادهام
سر مپیچ از من که چون زلفت به سر گردیدهام
بارها پیشت ز غربت نامهها بنوشتهام
و اندرین مدّت سلامی از کسی نشنیدهام
یادِ من بر خاطرت نگذشت تا باز آمدم
بر من ار بادی گذر کرد از تو واپرسیدهام
بر تو آسان است از من پرس کاندر هر شبی
تا به روز آوردهام سد ره به خون غلتیدهام
چون دلت بر من نبخشاید که من با عجزِ خویش
نیمجانی داشتم از غم به غم بخشیدهام
گر قبولم میکنی ورنه چه گویم حاکمی
کارِ من عشق است باری من ترا بگزیدهام
پیش ازین بودم نزاری بعد ازین آن نیستم
تا به تو پیوستهام از خویشتن ببریدهام
بر لبم کس خندهای هرگز ندید الّا مگر
در میان گریه بر احوال خود خندیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی غم و فراق است. گوینده به عشق خود اشاره میکند و از دردهای ناشی از دوری و جدایی میگوید. او از احساسات عمیق و ناتوانیاش در نبود معشوقش سخن میگوید و از بیخبری طرف مقابل از حال و احوالش گلایه دارد. همچنین، او با اشتیاق و امید، از ضیق عاطفی که در زندگیاش تجربه کرده، میگوید و بیان میکند که تنها در لحظات گریه و اندوه، لبخندی بر لبش نشسته است. در نهایت، او از عشقش به معشوق سخن میگوید و تصریح میکند که این عشق او را از خود به کلی جدا کرده است.
هوش مصنوعی: از وقتی که دوریات را تجربه کردهام، چشمانم اشک میریزد. اگر غیر از تصویر تو را در دیدهام، هرگز نخواهم توانست از چشمانم جدا شوم.
هوش مصنوعی: به من رحم کن، زیرا به خاطر عدم وجود تو به زانو درآمدهام. از من دور نشو، چون من نیز مانند موهای تو به دور خود میچرخم و احساس سرگشتگی دارم.
هوش مصنوعی: بارها برای تو از دوری و غربت نوشتهام، اما در این مدت هیچ سلامی از کسی دریافت نکردهام.
هوش مصنوعی: به یاد تو بودم و همیشه در خاطرم بودی. حالا که برگشتهام، اگر بادی از تو بگذرد، از تو سؤال کردهام.
هوش مصنوعی: از تو خیلی راحت است که از من بپرسی در هر شب، چون من تمام شبها را به سختی و با زحمت سپری کردهام و راه دشواری را پشت سر گذاشتهام.
هوش مصنوعی: اگر دل تو نتواند مرا ببخشد، من که به خاطر ناتوانیام زندگی را از غم به غم گذراندهام.
هوش مصنوعی: اگر مرا میپذیری، خوب است؛ وگرنه چه بگویم؟ من در عشق تو مشغول هستم و از جان و دل تو را انتخاب کردهام.
هوش مصنوعی: قبل از این، من فردی بیخیال و بیاعتنا بودم، اما اکنون که به تو نزدیک شدهام دیگر آنطور نیستم؛ زیرا از خودم فاصله گرفتهام.
هوش مصنوعی: هرگز کسی مرا در حال خنده ندیده، جز در مواقعی که در حالی که به اوضاع خودم فکر میکردم و غمگین بودم، به گریهام میخندیدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک نظر دوش از شکنج زلف او دزدیدهام
زیر هر تار صد شکنجی جهان جان دیدهام
دوش از آن سودا که جانم ز آن میان گوئی کجاست
مرغ و ماهی آرمید و من نیارامیدهام
بیمیانجی زبان و زحمت گوش آن زمان
[...]
هر که گوید کان چراغ دیدهها را دیدهام
پیش من نه دیدهاش را کامتحان دیدهام
چشم بد دور از خیالش دوشمان بس لطف کرد
من پس گوش از خجالت تا سحر خاریدهام
گر چه او عیار و مکار است گرد خویشتن
[...]
چشم خود را دوست میدارم که رویش دیدهام
عاشقم بر گوش خود کآواز او بشنیدهام
ای حریفان من در این مذهب نه امروز آمدم
عشق او در مجلس روحانیان ورزیدهام
چون سماع عاشقانش گرم شد روز الست
[...]
تا منور شد ز خورشید رخ او دیدهام
در همه اشیا ظهور صورت او دیدهام
از مذاق جان من بوی دم عیسی نرفت
تا چو موسی نطق آن شیریندهان بشنیدهام
کافرم گر، دیدهام بیعشق او چندان که من
[...]
روز و شب از بس که محو آن میان گردیدهام
موی میترسم برآید عاقبت از دیدهام
صاحب آوازه در اقلیم گمنامی منم
نام خود را از زبان هیچکس نشنیدهام
اشک رنگین، داغ حرمان، زخم رشک مدعی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.