دانی چه مصلحت را بل غاغ شد بخارا
تا این ستیزه گاران بی دل کنند مارا
زین قوم در خراسان الاّ بلا نخیزد
شکلی کنید و دفعی بنشستن بلا را
گفتم از آن جماعت یاری به چنگم آید
آن دل که داشتم نیز از دست شد قضا را
یاری چنان که باید دیدم ولی دریغا
گر التفات کردی در عشق مبتلا را
ترکی که گر به دعوی از خانقه در آید
از دین و دل بر آرد پیران پارسا را
گر زلف تاب داده باز افکند به گردن
از نافه ی نغوله مشکین کند صبا را
گر فرق او ببیند بالای ماه رویش
خط در کشد منجّم بر چرخ استوا را
در ملک خوب رویی آخر چه کم بباشد
گر بوسه یی ببخشد خشنودی خدا را
زر باید ای نزاری تا کی خروش و زاری
تمکین نمی کند کس درویش بینوا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به درد و رنج خود در جامعهای پر از ستیزه و اختلاف اشاره میکند. او از ناکامی در یافتن یاری و محبت از سوی دیگران سخن میگوید و ابراز ناامیدی میکند که حتی دلش را نیز در این مسیر از دست داده است. شاعر به زیبایی و جذابیتهایی اشاره میکند که میتواند دل هر کسی را ببرد، اما او از بیتوجهی و بیاعتنایی مینالد. در آخر، به زندگی درویشان و مشکلات آنها اشاره کرده و تاکید میکند که برای رسیدن به آرامش و خوشبختی، باید تلاش و کوشش کرد، چرا که کسی به حال درویش بینوا نمیرسد.
هوش مصنوعی: میدانی که چه نیازی است که بخارا به وجود آمد تا این دشمنان بیاعتنا ما را از دل سرد کنند؟
هوش مصنوعی: از این قوم در خراسان جز بدی نخواهد بود، پس صورتهایی برگزینید و از نشستن بر بلا جلوگیری کنید.
هوش مصنوعی: گفتم از آن گروه کسی کمکم خواهد کرد، اما آن دل که داشتم نیز دیگر در دسترس نیست و سرنوشت اینگونه رقم خورد.
هوش مصنوعی: دوستی را که شایسته بود دیدم، اما افسوس که اگر به حال عاشق مبتلا توجه میکردی، وضعیتش فرق میکرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از خانقاه برای دعوا و جدل وارد شود، به راحتی میتواند دین و دل پارسایان را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: اگر زلف مجعد و زیبای تو دوباره به گردن بیفتد، نسیم صبحگاهی بوی خوش مشک را از آن خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: اگر کسی ببیند که چهره او مانند ماه است، به اندازهای زیبایی دارد که به عنوان یک ستارهشناس میتواند بر روی زمین خطی در آسمان رسم کند.
هوش مصنوعی: در سرزمین محبوبی، چه چیزی از ارزش و زیبایی کاسته میشود اگر لبخندی یا بوسهای به کسی هدیه شود که رضایت خدا را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن طلا و ثروت، دیگر تا چه زمانی باید فریاد بزنی و شکایت کنی؟ هیچ کس به حال این درویش بیچاره توجهی نمیکند و به او کمکی نمیرساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با آن که میرسانی، آن بادهٔ بقا را
بی تو نمیگوارد، این جام باده ما را
مطرب قدح رها کن، زین گونه نالهها کن
جانا یکی بها کن، آن جنس بیبها را
آن عشق سلسلت را، وان آفت دلت را
[...]
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را
سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
[...]
با آن که برشکستی چون زلف خویش ما را
گفتن ادب نباشد پیمانشکن نگارا
هستند پادشاهان پیش درت گدایان
بنگر چه قدر باشد درویش بینوا را
از چشم من نهانی ای آب زندگانی
[...]
آن شه به سوی میدان خوش می رود سوارا
یا رب، نگاه داری آن شهسوار ما را
غارت نمود زلفش بنیاد زهد و تقوی
تاراج کرد لعلش اسباب پادشا را
جولان کند سمندش چون سم او ببوسم
[...]
پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا
گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را
پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس
من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا
روزی حکایت ما ناگه به گفتن آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.