گنجور

 
همام تبریزی

ای دل که شدی در سر آن زلف به تاب

در جایگه خوشی مکن جنگ و عتاب

وی دیده که تشنه‌ای بر آن درّ خوشاب

گر تشنه‌ای از بهر چه می‌ریزی آب

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode