گنجور

 
همام تبریزی

ای نور دیده و دل از دیده‌ها نهانی

با ما نه در میانی کاندر میان جانی

عشقت بسوخت خرمن آبی بر آتشم زن

کز تشنگی بمردم ای آب زندگانی

چون آب زندگانی جان‌بخشی از تو دارد

ز انصاف دور باشد گر گویمت که آنی

انوار هردو عالم عکسی‌ست از جمالت

هم بافتی نشانی با آن که بی‌نشانی

بستی حجاب اگر نه ز اشراق رویت افتد

پروانه‌وار آتش در شمع آسمانی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode