منم نزاریِ قلاّشِ رندِ عاشقِ مست
هر آدمی که چو من شد ز ننگ و نام برست
دلم ز خرقۀ ناموس زاهدان بگرفت
مریدِ خم چه عجب گر ز خانقاه بجست
برو تکی ز پَسَم می زنند و می گویند
که شیخ باز شرابک بخورد و توبه شکست
به گردنِ من اگر خونِ توبه نیست حلال
حرام زاده چرا طعنه می زند پیوست
اگر به زرق روم ازرقی توانم داشت
و گر چو سرو نباشم قبا نیارم بست
نصیحتم مکن ای یار لطف کن برخیز
محبّت است و لیکن به دشمنی بنشست
کنون محّبِ جوانم مریدِ پیر نی ام
غلامِ زاهده ام بعد ازین نه زهدپرست
گهم به خانقه آرند با قبا هش یار
گهی ز می کده با خرقه می کشندم مست
به پیشِ شحنه برند این غزل اولام اولام
ز بعدِ آن که بگرداندند دست به دست
ز بهرِ آن که چو یک شاخِ طاعت است چرا
نخست شاخ ز شهدست و آن دگر ز کبست
چرا ز فرقت هفتاد و سه یکی ناجی ست
چه گونه دوزخی اند آن دگر ده و دو و شست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلیل نصرت حق زخم نیزه عربست
از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است
رسیده ماه محرم به سال پانصد و شصت
به بارگاه وزیر خدایگان بنشست
که تا نظر کند اندر جمال طلعت او
که هیچ شه را مانند او وزیری هست
خجستهرای و همایونلقا و فرّخفال
[...]
کسی نرست ز دنیا مگر خدای پرست
در این زمانه هر آن کس که او به مرد برست
جهان بی خبر آن است و جای بی ادبان
سریر کفر بلند و سرای ایمان پست
رها مکن که جهان تاج بر سر تو نهد
[...]
رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل
شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست
زمانه نی در مردی در کرم بشکست
سپهر نی دم شخصی دم هنر دربست
دلم حریق وفاتت چو کرد خاکستر
[...]
چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد
خلیل من همه بتهای آزری بشکست
مجال خواب نمیباشدم ز دست خیال
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.