چه دلبری که به دل داریی نپردازی
همین و بس که دل می بری به طنّازی
به پیش خلق ز جور تو پرده بردارم
اگر ز رخ نفسی پرده برنیندازی
دلم ز پای درآمد بیا و دستم گیر
سری به کار درآور مکن سرافرازی
به خوبی تو چه نقصان رسد اگر نفسی
دلِ شکسته دلی را به لطف بنوازی
نیاز بنده و ناز تو چند بردارد
به حسن یک دو سه روزه این چنین چه می نازی
عنان عقل رها کن که هیچ نگشاید
ز نقش بندی و طرّاری و عجب سازی
ز من حیا نکنی از خدا نیندیشی
که هر زمان به جفا حیله ای نو آغازی
اگر حواله ی کار تو با خدای کنم
مسلّمت نشود با خدا حیل بازی
شبی که گوش کنی ناله نزاری را
اگر چه سنگ دلی هم چو موم بگدازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی
سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی
به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر
بدان جمال تو را هست جای طنازی
به دست قهر ز لشکر گه جمال همی
[...]
چو تیر غمزه بناز و کرشمه اندازی
نشانه از دل مسکین من کن ای غازی
نخست با تو بالبازی اندر آمده ام
چو دل نماند تن در دهم بجانبازی
مرا چو جان بباری شد است قربانت
[...]
سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی
که سایه بر سرش افکند خسرو غازی
فلک کلاه غرور این زمان ز سر بنهد
که هست افسر شه بر سر سرافرازی
خطاب خسرو انجم کنون بگردانند
[...]
چو برقع از رخ زیبای خود براندازی
بگو نظارگیان را صلای جانبازی
ز روی خوب نقاب آنگهی براندازی
که جان جمله جهان ز انتظار بگدازی
نقاب روی تو، جانا، منم که چون گویم:
[...]
اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی
کنند در قدمت عاشقان سراندازی
اگر به رقص درآیی تو سرو سیم اندام
نظاره کن که چه مستی کنند و جانبازی
تو با چنین قد و بالا و صورت زیبا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.