منتظر باشند شبها عاشقان ناکرده خواب
تا برآید بامداد از شرق کویت آفتاب
آفتابی میکند از مشرق رویت طلوع
کز شعاع آن نیارد چشمهٔ خورشید تاب
پرتو روی تو نگذارد که بینم صورتت
دست غیرت بست بر رویت هم از رویت نقاب
عاشقان را زلف تو زنجیر بر گردن نهاد
گشت از اقبال رویت هندویی مالک رقاب
حسن را از دیدهها پیوسته پنهان داشتن
جز به روز روی تو بیرون نیامد از حجاب
جز وصالت آرزویی نیست جان را از جهان
عقل میگوید خیال است این مگر بینی به خواب
گر شراب این است کز عشق تو ما را در سر است
باده مستان را فریبی مینماید چون سراب
در میان غنچه خندان گل هر بامداد
می نماید قطرهها چون بر رخ خوبان گلاب
چیست دانی آن صبا چون وصف حسنت میکند
در دهان غنچه از ذوق لبت میآید آب
ز انتظار وعدهٔ وصلت به جان آمد همام
هم نگفتی این سخن گر عمر ننمودی شتاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و انتظار عاشقانه سخن میگوید. او به بیخوابی شبانه عاشقان اشاره میکند و از طلوع صبح به عنوان نمادی از امید و زیبایی یاد میکند. عشق و زیبایی معشوق آنقدر قوی هستند که نور چشمه خورشید در مقایسه با پرتو روی او کمرنگ به نظر میرسد. شاعر از حسرت و انتظار وصال میگوید و به زنجیر عشق و غم دوری از معشوق اشاره میکند. همچنین زیبایی معشوق را با گل و صبای خوشبو مقایسه میکند و در نهایت، در قلب خود آرزوی وصال را نگه میدارد و از حسرت آن میگوید.
هوش مصنوعی: عاشقان باید شبها بیدار بمانند و خسته نشوند تا اینکه صبح از طرف شرق، خورشید طلوع کند.
هوش مصنوعی: چهرهی تو همچون خورشید از مشرق تابناک میشود و نور تو چنان است که حتی خورشید هم نمیتواند با تابش تو رقابت کند.
هوش مصنوعی: نور صورت تو اجازه نمیدهد که چهرهات را ببینم، غیرت، چهرهات را پوشانده است و از روی تو پردهای بر افراشته.
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر زیبایی زلف تو، مانند زنجیری به گردن دارند و از خوششانسی به چهرهات که همانند زیبایی هندیهاست، تسلط یافتهاند.
هوش مصنوعی: حسن و زیبایی را از چشمها دور نگهداشتن، جز در روزی که چهرهات نمایان است، امکانپذیر نیست.
هوش مصنوعی: تنها آرزوی جان، وصالت توست. عقل میگوید که این علاقه خیالی است، مگر اینکه آن را در خواب ببینی.
هوش مصنوعی: اگر این شرابی که ما به خاطر عشق تو در سر داریم چنین باشد، پس بادهی مستان تنها همچون سرابی ما را فریب میدهد.
هوش مصنوعی: هر صبحگاه، در میان غنچههای شاداب، قطرههای شبنم مانند عطر گلاب بر چهره زیبای گلها نمایان میشود.
هوش مصنوعی: تو چه میدانی که نسیم صبحگاهی چگونه زیبایی تو را وصف میکند؛ در دهان گلها، از لذت لبانت، آب میافتد.
هوش مصنوعی: به شدت منتظر همبستگی و وصال تو هستم و از کار و زندگی خسته شدهام. اگر عمری باقی نماند، چرا این حرف را نمیزنی تا من مجبور به عجله نشوم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.