دو چشم مست و دو ابروی طاق واویلی
کسی ندید چنین صورتی همه معنی
قیامت است به حسن و جمال و خلق شریف
مرا گریز از آن جادوان بود اولی
به چشمهای سیاهش نگر تعجب کن
که حور عین ز بهشت آمده ست در دنیی
چه واجب است به من بر از این سپس که به حق
همه شمایل و اوصاف او کنم انشی
اگر ز سایه ی زلفش خبر شود رضوان
دگر قرار نگیرد به سایه ی طوبی
به صورت تو بتا در بهشت نبود حور
چه جای لعبت چین است و صنعت مانی
امیدوار چنانم که بر مراد دهد
عنان وصل به دستم عنایت مولی
نزاریا نظری عاقلانه کن در کار
به عشق بازی و آشفتگی مکن دعوی
نگفتمت که به پیرانه سر مرو پی دل
سزای خویش ببینی هلا برو آری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی
چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی
چو گل شکر دهیم درد دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
به غنچهٔ تو شکر خنده نشانهٔ باده
[...]
فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی
بدین زره ببری و بدان ز ره ببری
چه چیز بهتر و نیکوتر است در دنیی؟
سپاه نی ملکی نی ضیاع نی رمه نی
سخن شریفتر و بهتر است سوی حکیم
ز هرچه هست در این ره گذار بیمعنی
بدین سخن شدهای تو رئیس جانوران
[...]
مشوش است دلم از کرشمه سلمی
چنانکه خاطر مجنون ز طره لیلی
چو گل شکر دهیم در دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
بغنچه تو شکر خنده نشئه باده
[...]
فراخت رایت ملک و ملک به علیین
کفایت ثقت الملک طاهربن علی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.