هرگزم عشق نشد از سرِ پُر سودا دور
عشق از مشعلۀ نار برانگیزد نور
من نه بر قاعدۀ عقل و خرد سیر کنم
که منم شیفته و شیفته باشد معذور
طاقتِ نورِ تجلّی و چو من مسکینی
نشنیدی صفتِ حالِ کلیمالله و طور
نظری از طرفِ سَتر برون کرد و مرا
بیخبر کرد چنین در صفتِ کشف و ظهور
من و پروایِ کسی این چه حدیث است خموش
آخر آنجا که تواند که کند میل به حور
از من آن حال مپرسید که چون بود و چه رفت
مست و لایعقلم از جرعۀ آن جامِ طهور
نه از آنم که به غیری متعلّق باشم
مغز را گرم کند عاقبتالامر غرور
مردۀ جهل نشد زنده وگرنه نافخ
دیر شد تا به جهان در بدمیدهست این صور
من و کنجِ خود و گنجِ سخن و نقدالوقت
تو و موعودِ می و منتظرِ حور و قصور
آه از دستِ نزاری که سری پر سودا
میکند رازِ دلم فاش و نترسد ز غیور
خوش دلم زان که نباشند محبّان خَصمم
روزِ محشر که برآرند سر از خاکِ قبور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و حالاتی که در آن تجربه میکند، میپردازد. او میگوید که عشق او از عمق وجودش سر میزند و عقل او را در این مسیر راهنمایی نمیکند. عشقش چنان قوی است که مانند نوری از آتش میدرخشد و او به دنبال درک آن حالتی است که در آن قرار دارد. شاعر حس میکند که در توصیف این حالات به کلمات نمیتواند اعتماد کند و در عالم عشق و مستی خود غرق است. او از حال و هوای خود سخن میگوید که از عوالم دیگر الهام میگیرد و نسبت به دنیا و مادیات بیاعتناست. در نهایت، شاعر با اشاره به روز قیامت و نبود دوستان واقعی، به بیپناهی و تنهایی خود در عشق اشاره میکند و از خداوند میخواهد که راز دلش را فاش نکند.
هوش مصنوعی: هرگز عشق من از افکار پریشان دور نشد، زیرا عشق همچون شعلهای از آتش، نور و روشنی میآفریند.
هوش مصنوعی: من طبق منطق و عقل رفتار نمیکنم، چون عاشق هستم و عشق به من اجازه میدهد که غیرمنطقی باشم.
هوش مصنوعی: تحمل نور فراوان تجلی را نداری، و همچنین حال و صفت موسی کلیمالله و کوه طور را نمیتوانی بشنوی.
هوش مصنوعی: نگاهی از سمت سَتر به سوی من آمد و بدون اینکه متوجه شوم، مرا در وضعیت کشف و نمایان شدن قرار داد.
هوش مصنوعی: من و نگران کسی بودن چه معنایی دارد؟ بهتر است که سکوت کنیم، زیرا در جایی که امکان جذب به زیباییها وجود دارد، هیچکس به فال و غمهای دیگر توجهی نمیکند.
هوش مصنوعی: حال من را نپرسید، چرا که در حالت مستی و بیخیالی ناشی از نوشیدن آن جام پاک و روحبخش، هیچ چیز برایم مهم نیست.
هوش مصنوعی: من از آن دسته نیستم که به کسی غیر از خودم وابسته باشم، زیرا در نهایت، این غرور است که انسان را به اشتباه میاندازد.
هوش مصنوعی: جهل به صورت مردهای باقی مانده و اگر زنده میشد، نور و روشنی به دنیا نمیرسید. این حقیقتی است که در دنیا به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: من در گوشهای از دنیا به فکر و سخن مشغولم، و تو در زمان حال به انتظار میگذرانی، در حالی که به می و وعدههای بهشتی و لذتها فکر میکنی.
هوش مصنوعی: آه از دست کسی که افکاری پر از آرزو دارد و راز دلم را روشن میکند، بدون اینکه از عشق و غیرت بترسد.
هوش مصنوعی: دل من شاد است چون در روز قیامت، دوستداران و یارانی که برایم خاص و ویژه بودند، از خاک قبرهایشان برمیخیزند و به یاد میآورند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا که چشمه خورشید ضیا باشد و نور
چشم بد باد در ایام ضیاء الدین دور
دل او تا نشود خالی فردوس از هور
بیکی لحظه مبادا شده خالی ز سرور
به فلک میرسد از روی چو خورشید تو نور
قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور
آدمی چون تو در آفاق نشان نتوان داد
بلکه در جنت فردوس نباشد چو تو حور
حور فردا که چنین روی بهشتی بیند
[...]
آفتابی و ز مهرت همه دلها محرور
چشم روشن بود آن را که تو باشی منظور
قربتت نیست میسر به نظر خرسندم
همه مردم نگرانند به خورشید از دور
انتظار نظرم پرده صبرم بدرید
[...]
در جهان دبدبهٔ عشقِ من افتاد چو صور
شد چنین قصّهٔ من در همه عالم مشهور
من چنین ساکن و آزاد و شکیبا و صبور
متّهم گشته به تفلید و به بهتان و به زور
رؤیتی هست مرا راست بگویم با نور
[...]
دوش با خود نفسی مصلحت دنیا را
میزدم هندسه ئی در بدو در نیک امور
گاه میساختمی بر که و حوضی که در او
جز بکشتی نکند خیل خیالات عبور
گه بصحرای هوس از پی نظار گیان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.