دریغ عمر که بیهوده صرف شد هی هی
من و شبی و زمانی و لحظه ای بی می
به دست خود که کند با خود این که من کردم
کهای توبهام آخر ز احمقی تا کی
قسم نخورده و عهدی نکردهام وانک
گواه قاضی شهرست هان بپرس از وی
وجودِ من متعلّق به جام می بودهست
چنان که ذرّه به نور و چنان که نور به فی
به جست و جویِ می افتاده بودهام همه عمر
چو رعد کوی به کوی و چو قیس حی بر حی
گرفته شارع خمخانه پیش دشمن و دوست
زبان گشاده به نفرین و آفرین از پی
چهگونه توبه ز می کردن ای مسلمانان
ز می که قوتِ روان است و قوّت رگ و پی
همه گلابِ معنبر چکد ز ابر بهار
گر از ترشّحِ می بر صبا نشیند خوی
همه سعادتِ میخوارگان که کرده ستند
به دستِ جود و سخا فرشِ صیتِ حاتم طی
نزاریا چو نیی مردِ توبه مردانه
می مغانه خور و غم مخور به ادنی شی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی
چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی
چو گل شکر دهیم درد دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
به غنچهٔ تو شکر خنده نشانهٔ باده
[...]
فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی
بدین زره ببری و بدان ز ره ببری
چه چیز بهتر و نیکوتر است در دنیی؟
سپاه نی ملکی نی ضیاع نی رمه نی
سخن شریفتر و بهتر است سوی حکیم
ز هرچه هست در این ره گذار بیمعنی
بدین سخن شدهای تو رئیس جانوران
[...]
مشوش است دلم از کرشمه سلمی
چنانکه خاطر مجنون ز طره لیلی
چو گل شکر دهیم در دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
بغنچه تو شکر خنده نشئه باده
[...]
فراخت رایت ملک و ملک به علیین
کفایت ثقت الملک طاهربن علی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.