گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار مسعود سعد سلمان

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها ملک‌الشعرا بهار مصرع یا بیتی از مسعود سعد سلمان را عیناً نقل قول کرده است:


  1. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - یا مرگ یا تجدد :: مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در مدح عمید حسن

    ملک‌الشعرا بهار (بیت ۳۱): گفتم به طرزگفتهٔ مسعود - «‌امروز هیچ خلق چو من نیست‌»

    مسعود سعد سلمان (بیت ۱): امروز هیچ خلق چو من نیست - جز رنج ازین نحیف بدن نیست



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱ - شکوه از حسود:ز شعر قدر و بها یافتند اگر شعرا - منم که شعر ز من یافته‌است قدر و بها


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح منصور بن سعید:شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا - چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - مدح سیف الدوله محمود بن ابراهیم:زهی موفق و منصور شاه بی همتا - زهی مظفر و مشهور خسرو والا

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - وصف بهار و مدح سلطان محمود:به نو بهاران غواص گشت ابر هوا - که می برآرد ناسفته لؤلؤ از دریا

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲ - یار ترسا بچه را می گوید:ز آب چشم من ای دوست روی و موی بشوی - که این چو برکه معبود توست و تو ترسا


  2. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳ - فخریه:دگر باره خیاط باد صبا - بر اندام گل دوخت رنگین قبا

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹۹:به تاریکی از خواب بیدار شو - به نام خدا بر سر کار شو


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶ - شکایت:نه جای شخودن بماند از دو رخ - نه جای دریدن بماند از قبا


  3. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶ - غوکنامه:بس کن از این مکابره ای غوک ژاژخا - خامش‌، گرت هزار عروسیست‌، ور عزا


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح محمد بن علی خاص از سرداران سلطان ابراهیم غزنوی:چون نای بینوایم ازین نای بینوا - شادی ندید هیچ کس از نای بینوا

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - مدح صاحب اجل العمید منصور بن سعید بن احمد:خردم نمود گردش چرخ چو آسیا - واکنون به خون دیده به سر شد همی مرا


  4. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹ - جواب بهار به ادیب الممالک فراهانی:ایزدت خر خلق کرد ای کودن شاعرنما - رو چراکن تاکی اندرکار حق چون و چرا

    ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱:بر دل من گشت عشق نیکوان فرمان‌روا - اشک سرخ من دلیل و رنگ زرد من گوا


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲ - شاعران بینوا:شاعران بینوا خوانند شعر با نوا - وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا


  5. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - غضب شاه:مانده‌ام در شکنج رنج و تعب - زین بلا وارهان مرا یارب


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۴ - صفت دلبر رقاص کند:ای بت پای کوب بازی گر - مایه نزهتی و اصل طرب


  6. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح حضرت ختمی مرتبت:ای آفتاب گردون تاری شو و متاب - کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - تابستان:ای آفتاب مشکو زی باغ کن شتاب - کز پشت شیر تافت دگرباره آفتاب


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در شرح گرفتاری و مدح عبدالحمید احمد بن عبدالصمد:چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب - رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:ای ترکِ لاله‌رخ بده آن لاله‌گون شراب - تابان ز جامِ چون رخِ لعل از قَصَب نقاب

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » روزهای هفته » شمارهٔ ۱ - یک شنبه:یک شنبه است و دارد نسبت به آفتاب - بر روی آفتاب به من ده شراب ناب


  7. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - سرچشمهٔ فین:سرچشمهٔ «‌فین‌» بین که در آن آب روانست - نه آب روانست که جان است و روان است


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در مدح ثقه الملک طاهربن علی:طاهر ثقت الملک سپهر است و جهانست - نه راست نگفتم که نه اینست و نه آنست


  8. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در منقبت مولای متقیان:دل من خواهی ای ترک و ندانی که خطاست - از چو من عاشق دلباخته جان باید خواست

    ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:حشمت محتشمان مایهٔ مرگ فقراست - داد ازین رسم فرومایه که در شهر شماست

    ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست - کی به‌مسجد سزد آن‌ شمع که ‌در خانه رواست

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - انتخابات:دوش در انجمن رأی‌فروشان‌، یک‌تن - آدمیزادهٔ دانا به نصیحت برخاست


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح ثقة الملک طاهربن علی:هر چه اقبال بیندیشید آمد همه راست - جان بدخواهان از هیبت و از هول بکاست


  9. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در وصف آیت‌الله صدر:رسول گفت گرت دیدن خدای هواست - باولیای خدا بین که شان جمال خداست

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - فردوسی:سخن‌ بزرگ ‌شود، چون‌ درست باشد و راست - کس ار بزرگ شد از گفته بزرگ، رواست


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در ستایش سلطان محمود و اقتفای استاد لبیبی:به نظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست - مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » روزهای هفته » شمارهٔ ۴ - چهارشنبه:چهارشنبه بتا نوبت عطارد راست - نشاط باید کرد و نبید باید خواست


  10. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - ره راست:تا شدم خویگر به رفتن راست - چرخ کجرو به کشتنم برخاست


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - حسب حال خویش گوید:این چنین رنج کز زمانه مراست - هیچ دانی که در زمانه کراست


  11. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - یکی هست و دو تا نیست:گویند حکیمان که پس ازمرگ، بقا نیست - ور هست بقا، فکرت و اندیشه بجا نیست


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۶ - در حق دلبر صافی گوید:آن را که ز عشق تو بلا نیست بلا نیست - آن را که ز هجر تو فنا نیست فنا نیست


  12. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - یا مرگ یا تجدد:هرکو در اضطراب وطن نیست - آشفته و نژند چو من نیست


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در مدح عمید حسن:امروز هیچ خلق چو من نیست - جز رنج ازین نحیف بدن نیست


  13. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - انگشتری:تا لب جانان ز تنگی شکل انگشتر گرفت - پشتم از بار فراقش صورت چنبر گرفت


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - مدیح بهرامشاه:چون ره اندر برگرفتم دلبرم در برگرفت - جان به دل مشغول گشت و تن ز جان دل برگرفت


  14. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - نوید پیک:اگرکه پشت من از بار حادثات خمید - شکسته زلفا جعد ترا که خمانید


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - در تهنیت تولد خسرو ملک فرزند ملک ارسلان:هزار خرمی اندر زمانه گشت پدید - هزار مژده ز سعد فلک به ملک رسید

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۷ - حسب حال:کدام رنج که آن مر مرا نگشت نصیب - کدام غم که بدان مر مرا نبود نوید

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۱۳ - در حق یار چاهکن گوید:زمین مبر بسیار و مکن ازین پس چاه - که چاه کندن ناید ز روی خوب سپید


  15. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - تغزل:دلم از عشق آن بت نوشاد - چند باید شکسته و ناشاد


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - شکایت از روزگار:روزگاریست سخت بی فریاد - کس گرفتار روزگار مباد


  16. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - بهاریه:رسید موکب ‌نوروز و چشم‌فتنه غنود - درود باد برین موکب خجسته‌، درود

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۸ - زبان سرخ:درست گوی و به هنگام گوی و نیکوگوی - که سخت مشکل کاربست کارگفت و شنود


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - مدیح کمال الدوله سلطان شیرزاد:ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود - بدین بشارت فرخنده شاد باید بود

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶ - پیشگوئی منجم:مرا منجم هشتاد سال عمر نهاد - ز عمر دوستی امید من بر آن افزود


  17. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۱ - عدل مظفر:کشور ایران ز عدل شاه مظفر - رونقی از نوگرفت و زینتی از سر

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۹ - تسلیت:خواجهٔ فرخ سیر محمد دانش - ای که سخن گستری و دانش‌پرور


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۰ - وصف جلوه های طبیعت و گریز به مدح محمود:روز وداع از در اندر آمد دلبر - لب ز تف عشق خشک و دید ز خون تر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۳۶ - صفات دلبر زرین کمرست:ای ماهروی لعبت جوزا کمر - سیم است و زر به ماه و به جوزابر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۴۰ - در حق حاکم شهری باشد:حکم تو بر هر دلی روان شده در شهر - نام تو زین روی شد به حاکم سایر


  18. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲ - بهاریه:بگریست ابر تیره به دشت اندر - وزکوه خاست خندهٔ کبک نر


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۵ - مدح اختری و التزام به نام اختری و اختر:ای اختری نه‌ای تو مگر اختر - گردون فضل گشته به تو انور

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۴ - در حق دلبر نوخط گفته:نیکوتری به چشم من از دولت - وز نعمت جوانی شیرین تر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۳۳ - وصف دلدار و درد دیده او:خواهی که درد ناید بر چشمت - آنجا که ناصواب بود منگر


  19. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶ - فتح الفتوح:مکن حدیث سکندر که اندرین کشور - «‌فسانه گشت وکهن شد حدیث اسکندر»

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۳ - کناره گیری از وزارت و شکایت از دوست:حدیث عهد و وفا شد فسانه درکشور - زکس درستی عهد و وفا مجوی دگر

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۱ - ماده تاریخ بنای هنرستان دختران زردشتیان:به عهد شاه محمدرضا که بر سر او - گرفته طالع بیدار چتر فتح و ظفر


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - جواب قصیده محمد خطیبی و انکار بر آثار کواکب و شکایت از حبس خود و مدح ثقة الملک طاهر و سلطان مسعود:محمد ای به جهان عین فضل و ذات هنر - تویی اگر بود از فضل و از هنر پیکر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹ - در تهنیت عید و مدح سلطان محمود:رسید عید و ز ما ماه روزه کرد گذر - وداع باید کردش که کرد رای سفر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۹ - مدح سلطان سیف الدوله محمود:نه از لب تو برآید همی به طعم شکر - نه با رخ تو برآید همی به نور قمر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵ - مدیح دیگر از آن بزرگ:دوال رحلت چون بر زدم بر کوس سفر - جز از ستاره ندیدم بر آسمان لشکر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۱ - مرثیه عمادالدوله ابوالقاسم و گریز به ستایش سلطان ابراهیم:گمان بری که وفا داردت سپهر مگر - تو این گمان مبر اندر وقاحتش بنگر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۹ - ستایش سیف الدوله محمود:چه مرکبست که او را نه خفتن ست و نه خور - چو چرخ پر ز ستاره چو کان پر ز گهر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۰ - صفت فیل و مدح آن پادشاه:همی گذشت به میدان شاه کشور - عظیم شخصی قلعه ستان و صفدر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۲ - هم در ستایش آن شهریار:چو شد فروزان از تیغ کوه رایت خور - بسان رایت سلطان خدایگان بشر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۹ - صفت دلبر فقیه بود:ز روی خواهش گفتم بدان نگار که من - ز شادمانی درویشم ای بت دلبر


  20. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۸ - سفر نامه:به‌شهر ری شدم از دشت خاور - بدیدم کار ملک و کار کشور


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۲ - صفت اسب و مدح عارض لشکر عمادالدین منصور بن سعید:بیار آن باد پای کوه پیکر - زمین کوب و ره انجام و تکاور

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۴ - مدح:سرفرازا ز خدمت تا شدم دور - بباشد دیدگانم هر زمان تر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۷ - صفت دلبر زرگر باشد:مه سنگین دلی ای مهر دلجوی - بت شیرین لبی ای یار زرگر


  21. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۹ - هیجا ن روح:ای خامه دوتا شو و به خط مگذر - وی نامه دژم شو و ز هم بر در

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۰ - خانواده:دادم دو پسر خدای و سه دختر - هر پنج بزاده از یکی مادر


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۲ - مدح ثقة الملک طاهر بن علی:ای به قدر از برادران برتر - مر تو را شد برادر تو پدر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - مدح عمید علی سالار:ای باد بروب راه را یکسر - وی ابر ببار بر زمین گوهر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸:طعنه زنی که یار کنم دیگر - طعنه مزن که من نکنم باور

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۳۷ - صفت دلبر دبستانی:ای یار دبستانی و دبستان - نادیده چو تو دلربا و دلبر


  22. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵ - لغز:چیست آن سرو نارسیده به بار - بردمیده ز ایزدی گلزار


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - در مدح امیر ابوالفتح عارض:هم شب مست وار و عاشق وار - بودم از روی دوست برخوردار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵ - مدح یکی از صدور:شاد باش ای وزیر دولت یار - دیر زی ای گزین سپه سالار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶ - مدح یکی از بزرگان:شادباش ای سپهر آینه وار - که گشادی چو آینه اسرار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸ - مدح عمدة الملک رشیدالدین:روی ها را نگار کرده رسید - کار من زان نگار شد به نگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۰ - وصف بهار و مدح ثقة الملک طاهر بن علی:رنگ طبعی به کار برده بهار - نقش ها بود از آنچه برد به کار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - وعظ و تنبیه:گردش آسمان دایره وار - گاه آرد خزان و گاه بهار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۵ - صفت یار برزگر گوید:ای به دو رخ بسان تازه بهار - نکنی کار جز به میل و شمار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۶ - صفت دلبر فیروزه فروش:کی خرند از تو فیروزه هرگز - چون ببینندت ای بدیع نگار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۳۹ - صفت دلبر واعظ باشد:ای مزین شده به تو منبر - خلق بر روی خوب تو نظار


  23. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - تغزل و بهاریه:گشاده روی بهار، ای گشاده روی بهار - شراب سرخ بخواه و نبید سرخ بیار

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - مرگ تزار:خمش مباش کنون کامد ای بهار، بهار - سخن زلعبت چین وبت بهار، به آر


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۷ - در مدح علاء الدوله مسعود:ز غزو باز خرامید شاد و برخوردار - علاء دولت مسعود شاه شیر شکار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۱ - ستایش دیگر از او:نگارخانه چین است یا شکفته بهار - مه دو پنج و چهارست یا بت فرخار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶ - هم در ثنای او:مظفر آمد و منصور شاه گیتی دار - که هست یاور ملک و ز عمر برخوردار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۷ - مدح علاء الدوله مسعود شاه:شکوفه طرب آورد شاخ عشرت بار - که بوی نصرت و فتح آید از نسیم بهار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - ستایش ظهیرالدوله ابراهیم:ز عز و مملکت و بخت باد برخوردار - سر ملوک جهان خسرو ملوک شکار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۱ - هم در ثنای آن پادشاه و تهنیت فتح اکره:ایا نسیم سحر فتح نامه ها بردار - به هر ولایت از آن فتح نامه ای بسیار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۸ - مدح سیف الدوله محمود:چو روز روشن بنمود چهره از شب تار - زدود مهر ز آیینه فلک زنگار


  24. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸ - لاله زار:چون پای خرد خرد نهادی به لاله‌زار - خوبان بخند خندکشندت میان کار


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱ - مدیح سلطان مسعود:چون چرخ قادر آمد و چون دهر کامگار - خسرو علاء دولت سلطان روزگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۵ - مدح علاء الدوله مسعود:بنیاد دین و دولت می دارد استوار - سلطان تاجدار و جهاندار بختیار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۶ - مدح امیر ابونصر پارسی:بونصر پارسی سر احرار روزگار - هست از یلان و رادان امروز یادگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - ستودن ترکان و ستایش سلطان مسعود:ترکان که پشت و بازوی ملکند و روزگار - هستند گاه حمله بزرگان کارزار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۶ - در ثنای ملک ارسلان:با روی تازه و لب پر خنده نوبهار - آمد به خدمت ملک و شاه کامگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - به ابوالفرج نصر بن رستم نوشته است:ای کینه ور زمانه غدار خیره سار - بر خیره تیره کرده به ما بر تو روزگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:در دل چو خیره خیره کند عشق خار خار - با رنج دیر دیر کند صبر دار دار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۳۲ - صفت یار خط برآورده:تا شد تمام منکسف آن آفتاب تو - چون چرخ پر ستاره شد از اشک من کنار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » ماههای فارسی » شمارهٔ ۶ - شهریور ماه:شهریور است و گیتی از عدل شهریار - شادست خیز و مایه شادی بر من آر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۱ - اورمزد روز:امروز اورمزدست ای یار میگسار - برخیز و تازگی کن و آن جام باده آر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۲۲ - باد روز:چون باد روز روز نشاط آمد ای نگار - شادی فزای هین و بده باده و بیار


  25. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۹ - در وصف آتلیه نقاشی اسعد:حبذا از این نگارستان پر نقش و نگار - خوش‌تر از بتخانهٔ چین و سرای نوبهار


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - در شکرگزاری از آغاز پادشاهی سیف الدوله محمود:ساقیا چون گشت پیدا نور صبح از کوهسار - بر صبوحی خیز و بنشین جام محمودی بیار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - مدح ابونصر پارسی:ای یل هامون نورد ای سرکش جیحون گذار - از تو جیحون گشت هامون روز جنگ و وقت کار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - ستایشگری:خسروا چون تو که دیدست افتخار و اختیار - خسروان را اختیاری خسروی را افتخار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۴ - مدح بهرامشاه و التزام به نام آن پادشاه:تا برآمد ز آتش شمشیر بهرامی شرار - داد گیتی را فلک بر ملک بهرامی قرار


  26. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶ - تغزل:بوستان بشکفت و بلبل برکشید از دل صفیر - همچو چشم من گهرپالای شد ابر مطیر


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۳ - مدیح محمود بن ابراهیم:مهرگان مهربان باز آمد و عصر عصیر - کنج باغ و بوستان را کرد غارت ماه تیر


  27. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۸ - بهاریه و تشبیب:نگر به زلف و بنا گوش آن بت کشمیر - یکی ز ساده پرند و یکی ز سوده عبیر

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۲:غذای میر ندیدم ولی به گاه غذا - بر اوگذشتم و دیدم که چاکران امیر


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۵ - هم در تمحید سلطان محمود:بهست قامت و دیدار آن بت کشمیر - یکی ز سرو بلند و یکی ز بدر منیر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۵ - خنده جام و گریه شمشیر:اگر بخندد در دست من قدح نه عجب - که بس گریست فراوان به دست من شمشیر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵:بدان دو عارض چون شیر و آن دو زلف چو قیر - به ابروان چو کمان و به غمزگان چون تیر


  28. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۶ - رزم‌نامه:می فروهل زکف‌ای ترک و به یک‌سو نه چنگ - جامهٔ جنگ فروپوش که شد نوبت جنگ

    ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » غزل ضربی (در دستگاه همایون):باش تا پنجهٔ ناهید زند زخمه به چنگ - آورد اختر ما دامن مقصود به چنگ


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - مدح سیف الدوله محمود و تهنیت فتح اگره:دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ - یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ


  29. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - صدارت اتابک اعظم:آن اختری که کرد نهان چندگه جمال - امروز شد فروزان از مطلع جلال


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵ - هم در ثنای آن شهریار:ای اختیار ایزد دادار ذوالجلال - تاج از تو با شرف شد و تخت از تو با جمال


  30. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۰ - تشبیب:ای بر گل سوری زده از مشک سیه خال - وز عود خط آراسته بر چینی تمثال


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱۴ - قصیده:فتح و ظفر و نصرت و پیروزی و اقبال - با عز خداوند قرین بودند امسال


  31. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۳ - دار مجازات:همی چه گویی چندین چراست قالاقیل - به پیش این در و بر گرد آن بلند نخیل


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۱ - ستایش سیف الدوله محمود:ولایت مه شعبان به روزه شد تحویل - بدل شد این مه با آز و اینت نیک بدیل


  32. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - وثوق و لقمان:نهادم ز بهر عیادت قدم - به دولتسرای ولی النعم

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » به نام یزدان - این (‌است) اندرز انوشک روان اتروپات مارسپندان:بخواندم زگفتار دانای راد - که اندرز فرزند راکرد یاد


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴:بدم دوش با آن نیازی به هم - زده پیشم از بی نیازی علم


  33. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۶ - خزانیه:پاییز به رغم نیّر اعظم - افراخت به باغ و بوستان پرچم


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۵۱ - صفت یار باغبان باشد:ای روی تو باغ و باغبانی تو - روی تو و باغ هر دو همچون هم


  34. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۸ - تشبیب و بهاریه:رسید گاه بهار و گه سماع و مدام - کجایی ای صنم سرو قد سیم اندام

    ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:منم که خط غلامی دهم به نیم ‌سلام - دل من است که قانع شود به یک پیغام


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۲ - مدیح سیف الدوله محمود:به پادشاه زمانه زمانه شد پدرام - گرفت شاهی تسکین و خسروی آرام

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۷ - مدح ملک ارسلان بن مسعود:زبان دولت عالی به بنده داد پیام - که ای تو را دو زبان پارسی و تازی رام

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۸ - شکایت از زندان و ستایش سلطان:خدایگانا بخرام و با نشاط بخرام - ز بهر نصرت دین و معونت اسلام


  35. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - من کیستم‌:ز بس در زمانه خمش زیستم - ندانند یاران که من کیستم


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۹ - نداند حقیقت که من کیستم:چه کین است با من فلک را بدل - که هر روز یک غم کند نیستم


  36. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۶ - شکوه از بخت:غم زمانه به سختی گرفته دامانم - ز بی‌ وفایی این بخت سست پیمانم


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۶ - تفاخر به دانش و گوهر خویش:هر آن جواهر کز روزگار بستانم - چرا دهم به خس و خار ار نه بستانم


  37. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۷ - بث الشکوی:تا بر زبر ری است جولانم - فرسوده و مستمند و نالانم


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۰ - ناله از تیره بختی خود و امتداد گرفتاری:از کرده خویشتن پشیمانم - جز توبه ره دگر نمی دانم


  38. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۲ - مولودیه و منقبت:زهی به کعبه‌، شرافت‌فزای رکن و حطیم - زهی مقام تو فخر مقام ابراهیم

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۱ - در پیشگاه آستان قدس رضوی:تبارک الله از این فرخ آستان که بود - به پاس درگه او آسمان همیشه مقیم


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۸ - مدح سیف الدوله محمود:چو روی چرخ شد از صبح چون صحیفه سیم - ز قصر شاه مرا مژده داد باد نسیم


  39. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۲ - فوج آهن:چون بدرید صبح پیراهن - جلوه گر گشت فوجی از آهن

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - پاسخ به کاظم پزشکی:ای پزشکی خطت رسید به من - چون به یعقوب پیر، پیراهن

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - گیو تاجر:گیو تاجر نموده این اوقات - چارقی چند وارد از لندن


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۸ - مدح سلطان ابراهیم:شب آخر شد از جهان شب من - که نگرددش روز پیرامن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۳ - هم در مدح او و تفاخر به فضائل خویش:دوش تا صبحدم همه شب من - عرضه می کرده ام سپاه سخن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۶ - ستایش ابونصر منصور:چون نهان گشت چشمه روشن - خاک را تیره گشت پیرامن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۷ - وصف لیل و قلم:چون سیه کرد خاک پیرامن - شب کشان کرد بر هوا دامن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۱ - مدیح منصوربن سعید:دوش گفتی ز تیرگی شب من - زلف حورست و رای اهریمن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۴ - درود بر خواجه احمد بن حسن:شاد باش ای زمانه ریمن - بکن آنچ آید از تو در هر فن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - مطایبه:این چنین روز مر حریفان را - پای باید کشید در دامن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - وصف ناچخ شاه:ای عجب ناچخ دو مهره او - بوالعجب شد به کینه دشمن

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۶۶ - صفت یار عقیقین دندان:زرد کردی رخم به انده و غم - لعل کردی دهان تنبول تن

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۰ - صفت دلبر آهنگر گفت:اگر آهنگریست پیشه تو - با من ای دلربای درده تن

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۲ - دل دلدار چو مغناطیس است:ای خجسته بر چو سیم تو را - تیغ بدریده غیبه جوشن


  40. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۳ - بوسه:تو هم امروز بده بوسه به من - کار امروز به فردا مفکن


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۴ - صفت یار هندسی گوید:هندسی یاری ای یار عزیز - بر تو هندسه چون تو بر من


  41. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۸ - پیری:زد پنجه وپنج پنجه‌ام برتن - زین پنجهٔ عظیم رنجه گشتم من


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۲ - هم در ستایش او:بگذشت ز پیش من نگار من - با موی سمور و باخز ادکن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۲ - مدح سید رئیس ابن حسن:افتخار زمین و فخر و زمن - خواجه سید رئیس ابن حسن

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۶۵ - صفت یار رگ زده گوید:خود را چرا رگ زدی بی علتی - ای آنکه هست خون رگت جان من


  42. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۹ - اندرز به حاکم قوچان:خرم و آباد باد مرز خبوشان - هیچ دلی از ستم مباد خروشان


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۸ - همورا ستوده است:تهنیت عید را چو سرو خرامان - از در خرپشته اندر آمد جانان


  43. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - تغزل:گه فریضهٔ شام آن چراغ ترکستان - کنار من ز رخ خویش کرد لالستان

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - در سوگ پدر:دربغ و دردکه ازکید چرخ و فتنه دهر - بشد صبوری و ازکف ربود صبر جهان

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - ابر و شفق:کربم و باذل ابری برآمد از بر کوه - بغارتیده همه بار خانهٔ عمان


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۱ - در مدح سلطان محمود:شب دراز و ره دور و غربت و احزان - چگونه ماند تن یا چگونه ماند جان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۳ - ستایش سلطان ابراهیم:همه زمین و زمان خرمست و آبادان - به پادشاه زمین و به شهریار زمان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۹ - مدح ارسلان بن مسعود:نگاه کن به بزرگی و جاه این ایوان - که برگذشته به رفعت ز تارک کیوان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۱ - وصف بهار و مدح آن شهریار:مقدمه چو درآمد ز لشگر نیسان - به باغ ساقه برون راند از سپاه خزان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۵ - مدیح محمد بهروز:خدای عز و جل در ازل نهاد چنان - که جمله از دو محمد بود صلاح جهان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۱ - ستایش علی خاص:تبارک الله بنگر میان ببسته به جان - ز بهر خدمت سلطان سپهبد سلطان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۴ - نکوهش بروج دوازده گانه:ازین دوازده برجم رسید کار به جان - که رنج دیدم از هر یکی به دیگر سان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۷ - مدیح دیگر از آن پادشاه:مگر که هجران هست از چهار طبع جهان - که چار طبع مرا داد هر زمان هجران

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - مدیح:چو من جریده اشعار خویش عرض کنم - نخست یابم نام تو بر سر دیوان

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۵۹ - صفت یار به حج رفته بود:به حج شدی و من از اندهان هجرانت - به گرد خانه تو گشته ام چو حاج دوان


  44. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۲ - دین و دولت:مژده‌ که بگرفت جای از بر تخت کیان - شاه جهان پهلوی میر جهان پهلوان


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۹ - مدیح ابونصر منصور:ویژه می پیر نوش گشت چو گیتی جوان - دل چو سبک شد ز عشق در ده رطل گران

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۸ - قصیده دیگر در مدح ملک ارسلان:ملک ملک ارسلان - ساکن روض الجنان


  45. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - جزر و مد سعادت:خواندیم در دفاتر و کردیم امتحان - کاز بعد هر غمی بود آسایشی نهان

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۶ - زیان تازیان:روزی رسد که آید پیکی ز هندوان - گوید دهید مژده که آمد خدایگان

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - نالهٔ بهار در زندان:دردا که دور کرد مرا چرخ بی‌امان - ناکرده جرم‌، از زن و فرزند و خانمان

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - سیاست:چون پیشه‌ای شدست سیاست به‌ملک ری - شایدکه هیچ نارم ازین پیشه بر زبان


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۲ - مدح علاء الدوله سلطان مسعود:دولت جوان و ملک جوان و ملک جوان - ملک جهان گرفتن و دادن نکو توان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۸ - ناله از بند و زندان و مدح ثقة الملک طاهر:مقصور شد مصالح کار جهانیان - بر حبس و بند این تن رنجور ناتوان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۶ - هم در مدح او:طبع هوا بگشت و دگرگونه شد جهان - حال زمین دگر گشت از گشت آسمان

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۳ - اردیبهشت روز:اردیبهشت روزست ای ماه دلستان - امروز چون بهشت برینست بوستان


  46. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۵ - دندان طمع:دندان طمع کن که شود درد تو درمان - بس درد که درمان شود از کندن دندان

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۱ - تاریخ موزه:در عهد شهنشاه جوانبخت رضا شاه - کاز وی شده این کشور دیرینه گلستان


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۵ - مدح سیف الدوله محمود بن ابراهیم:این نعمت و این رتبت و این خلعت سلطان - فرخنده کند ایزد بر خسرو ایران


  47. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۸ - پیام به یاران تهران:ای صبا رو به جانب تهران - دوستان را ز من سلام رسان


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۴ - چیستان و مدح آن سلطان:گوهری جان نمای و پاک چو جان - گوهری پر ز گوهر الوان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۷ - مدح ثقة الملک طاهر بن علی:ثقت الملک را خدای جهان - دولتش بهره داد بخت جوان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۸ - ثنای ابوالرشد رشید:پیرگشته جهان به فضل خزان - شد به اقبال خاص شاه جوان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۵ - اندرز و تنبیه:تا بود شخص آدمی را جان - نبود حرص را قیاس و کران

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۰ - مدح ثقة الملک طاهربن علی:کرد همتای روضه رضوان - ملک سلطان به دولت سلطان

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۵۵ - صفت دلبر صیاد بود:ای بت صیاد جز از تو که دید - صیدی که صید کند در جهان

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۵۶ - گفته در حق یار بازرگان:ای دلارام یار بازرگان - ماه نقطه دهان موی میان

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۷ - مرداد روز:روز مرداد مژده داد بدان - که جهان شد به طبع باز جوان


  48. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۹ - به یکی از معاندین:ای کسروی ای سفیه نادان - سرگشته تیه بغی و خذلان


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۱۰ - آبان روز:آبان روز است روز آبان - خرم گردان به آب رز جان


  49. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۲ -بیزاری از حیات:مرا دلی است ز دست زمانه غرقه به خون - هزار لعنت بر این زمانهٔ ملعون


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۶۲ - صفت یار عرق کرده بود:چو اشک ابر به گل برچکیده بینم خوی - بر آن دو عارض گلگون و آن دو زلف نگون


  50. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۴ - خدعهٔ حسود:حاسدم دست خدیعت برکشید از آستین - مر مرا افکند از چشم وزیر راستین

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۶ - آفرین فردوسی:آنچه کورش کرد و دارا و آنچه زردشت مهین - زنده گشت از همت فردوسی سحرآفرین


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۳ - مدح سیف الدوله محمود:آفرین بر دولت محمودیان باد آفرین - کافریدش زآفرین خویشتن جان آفرین

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۳ - مدیح سیف الدوله محمود:ای تو را خوانده صنیع خود امیرالمؤمنین - همچنین بادا جلالت بر زیادت همچنین


  51. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۵ - در مدح مظفرالدین شاه:ایا نسیم صبا ای برید کار آگاه - ز طوس جانب ری این زمان بپیما راه


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸۶ - مدح سیف الدوله محمود:ز در درآمد دوش آن نگار من ناگاه - چو پشت من سر زلفین خویش کرده دو تاه

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۲ - مدح سیف الدوله محمود:رسید نامه فتح و ظفر ز شاهنشاه - به سیف دولت شاه بلند حشمت و جاه


  52. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۶ - ماجرای زمستان:دوش چون برشد آن درفش سیاه - گشت پیدا طلایهٔ دی‌ماه


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۱۵ - دیمهر روز:ای مرا همچو جان و از جان به - بامدادان نشاط کن، برجه


  53. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۸ - تغزل:منصور باد لشکر آن چشم کینه‌خواه - پیوسته باد دولت آن ابروی سیاه


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۲۰ - بهرام روز:ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه - بهرام روز باده بهرام رنگ خواه


  54. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۵ - بهشت و دوزخ:خوش گفت این حدیث که شرطست کآدمی - گام آنچنان نهد که ننالد از او زمی


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۸ - دیباذر روز:روز دی است خیز و بیار ای نگار می - ای ترک می بیار که ترکی گرفت دی


  55. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۸ - سکوت شب:آشفت روز بر من، از این رنج جان گزای - بخشای بر من ای شبِ آرام ِدیرپای !

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۴ - جواب روزنامه انگلیسی شرق نزدیک:گویند مرکز وطن ما بود خراب - از بس فساد و خدعه در آنجا گرفته جای


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۲ - ناله از حصار نای:نالم ز دل چو نای من اندر حصار نای - پستی گرفت همت من زین بلند جای


  56. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۳ - قهر و آشتی:ای ماه دو هفته یاد ما کردی - احسنت خوش آمدی صفا کردی


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۶ - در مدح سلطان مسعود:گفتی که وفا کنم جفا کردی - وز خود همه ظن من خطا کردی


  57. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۴ - پیام به وزیر خارجه انگلستان:سوی لندن گذر ای پاک نسیم سحری - سخن از من بر گو به سر ادوارد گری


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۸۱ - صفت دلبر قصاب بود:آلت کشتن داری صنما غمزه و کارد - زین دو ناکشته ز دستت نرهد جانوری


  58. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۵ - تغزل:پیمان‌شکن نگار من آن ترک لشکری - بگرفت خوی لشکری و شد ز من بری


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۸۹ - صفت یار فالگیر بود:ای فال گیر کودک فالم ز روی تو - با روشنایی مه و با سعد مشتری


  59. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۷ - خزان:مگر می‌کند بوستان زرگری - که دارد به دامان زر جعفری


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸۹ - هم در مدح او و شکوه از تیره بختی:جداگانه سوزم ز هر اختری - مگر هست هر اختری اخگری


  60. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۴ - نثار به پیشاهنگان:ای قد تو چون سرو جویباری - وی عارض تو چون گل بهاری


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۸۶ - صفت یار تیغ زن گفته:آهخته چه داری مدام تیغت - ای دوست بگو بر که کینه داری


  61. ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:منم که عشق بتانم نموده پیر و کهن - ندانم اینکه چه افتاده عشق را با من


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۰ - مدح سیف الدوله محمود:چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن - کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۲ - ستایش استاد رشیدی:شب سیاه چو برچید از هوا دامن - زدوده گشت زمین را ز مهر پیرامن


  62. ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱:علی‌الصباح که بر طره‌ات زنی شانه - هزار نافه گشایی میان کاشانه


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۹ - تبارک الله ازین بخت و زندگانی من:تبارک الله ازین بخت و زندگانی من - که تا بمیرم زندان بود مرا خانه


  63. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۷ - قوهٔ برق و کهربا:سال‌ها در فرنگ می گفتند - قوهٔ « کهربا» چها باشد


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در ستایش یکی از صدور و شرح گرفتاری خویش:تا تو را در جهان بقا باشد - عز و اقبال در قفا باشد

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در مدح ثقة الملک طاهر و شرح گرفتاری خود:تا بقا مایه نما باشد - ثقت الملک را بقا باشد


  64. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۰ - زبان مادر:والدین ار به روی فرزندان - نگشایند از فضایل در


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - مدیح سلطان مسعود پس از شکار او:ای جهان را به راستی داور - ملک عدل ورز دین پرور

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - ستایش ثقة الملک:ای که در پیش تخت هیچ ملک - هیچ سرکش چو تو نبست کمر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۰ - گل و می بهتر:یک شب از نوبهار وقت سحر - باد بر باغ کرد راهگذر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۰ - مدح جمال الملک رشید:چون ببستم کمر به عزم سفر - آگهی یافت سرو سیمین بر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - مدح نجم الدین شیبانی:ای غزا کار حیدر صفدر - وی سخا پیشه حاتم سرور

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۴ - باز در ستایش او:شاه محمود سیف دولت و دین - هر کجا باشد او به بحر و به بر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - هم در ثنای او:پادشاه بزرگ دین پرور - شهریار کریم حق گستر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۳ - چیستان و گریز به مدح آن بزرگ:چو تو معشوقه و چو تو دلبر - نبود خلق را به عالم در

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - در صفت پیلان و مدح آن سلطان:سوی میدان شهریار گذر - قدرت و صنع کردگار نگر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۳ - ایام شادخواری:ای بسا شب که تا به روز سپید - متعجب ز من بماند اختر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۸ - صفت یار نیلگر گوید:نیلگر یاری و ز غم بر من - نیلگون کرده جهان یکسر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۴ - شهریور روز:ای تنت را ز نیکویی زیور - شهره روزیست روز شهریور


  65. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۵ - مشت پس از جنگ:چون خصم قوی گشت از او دست نگهدار - و آزرده مکن مشت گرامی به حجر بر


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰:ای سلسله مشک فکنده به قمر بر - خندیده لب پر شکر تو به شکر بر


  66. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱ - در وصف بینش نامی که مژگانی سفید و چشمانی کم‌ دید داشت:آن چشم‌ سفیدی که بود چشمش کور - درکشور ما گشته به بینش مشهور


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۳:سلطان ملک است در دل سلطان نور - هر روز کند به روی او سلطان سور


  67. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - عجب غنا -‌ ذل نیاز:یکی نصیحت آزادگان ز جان بپذیر - که از طریقهٔ آزادگی نمانی باز


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۶ - صفت اراده خویش و آرزوی سفر خراسان:چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز - رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز


  68. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۶ - سر و ته یک کرباس:ای بزرگان به من جواب دهید - کاخر این ملک راکه دارد پاس


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۹ - مدح عبدالحمید بن احمد:در تو ای گنبد امید و هراس - گردش آس هست و گونه آس


  69. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۹ - ترجمه یکی از قطعات ژان ژاک روسو:چون سرابند سفلگان از دور - که نمایند بحرهای علوم


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۰ - مدح:ای تو بحر و فضایل تو درر - وای تو چرخ و مکارم تو نجوم


  70. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۲ - بهشت بی‌احباب - در سویس هنگام معالجه گفته است‌:دیده‌ای کس درون خلد مقیم - خاطرش بستهٔ عذاب الیم


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - به خواجه ابراهیم:ای نسیم صبا تحیت من - برسان نزد خواجه ابراهیم


  71. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - عز من قنع:گفتند فروتن شو تا زر به کف آری - زرگرد شود چون که شود مرد فروتن


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۵ - مدح شیرزاد:راست کن طارم کاراسته شد گلشن - تازه کن جانها جانا به می روشن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:بدرود همی کرد مرا آن صنم من - گریان و درآورده مرادست به گردن


  72. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - نالهٔ ملت:هست صوتی بس مهیب و خوفناک - بانگ توپ و نعرهٔ فرماندهان


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۵۴ - صفت دلبر خوشرو گفته:ای آفتاب حسن تو را آفتاب - سجده برد همچو من از آسمان

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۶۹ - صفت دلبر چنگی گوید:ای صنم چنگ زن چنگ ساز - فخر همه چنگ زنان جهان

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۲۷ - آسمان روز:آسمان روز ای چو ماه آسمان - باده نوش و دار دل را شادمان


  73. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - آسمان پیما:ویحک ای مرغ آسمان‌ پیمای - از بر بام آسمانت جای


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۲ - مدح یکی از آل شیبان:ای خداوند عید روزه گشای - بر تو فرخنده شد چو فر همای

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۹ - توسل به یکی از بزرگان پس از سیزده سال حبس:ای به رادی بلند ملک آرای - چشم بد دور از آن مبارک رای


  74. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۷۲ - به یکی از رقبای سیاسی:آقای جلیل بی‌جلالی و فری - از مردمی و مهر و وفا بی‌خبری


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۳:روزی که چو باد پیش من برگذری - دردسر و رنج دل و خون جگری


  75. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۷۸ - در تقاضای دو اسب به عاریه:ای خواجه آزاده که مفتون توکشتند - قومی به جوابی و گروهی به سئوالی


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۸ - مدیح منصور بن سعید:دور از تو مرا عشق تو کرده ست به حالی - کز مویه چو مویی شدم از ناله چو نالی


  76. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۴:دوش آمد پی عیادت من - ملکی در لباس انسانی


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۲ - آفت مردمی پشیمانی است:ما به هر مجلسی ز تو زده ایم - همچو بلبل هزاردستانی


  77. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۴:مخلوق جهان به گرگ مانند درست - با قادر عاجزند و بر عاجز چست

    ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۵:از دامن کوه لاله ناگه برجست - گلگون‌رخی و تیشهٔ سبزی در دست

    ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۶:بر دامن دشت بنگر آن نرگس مست - چشمی به ره و سبزه‌ عصایی در دست


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹:رنج دل  رنج دیده جز دیده نجست - دانی که شد این گناه بر دیده درست

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۵:بادام دو چشم تو دلم زار بخست - پسته دهنت جراحتش زود ببست


  78. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵ - در مدح پروفسور براون انگلیسی:ادوارد براون فاضل ایران‌دوست - کش فکر نکو،قول نکو، فعل نکوست


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷:مار دو سر چهار چشم است ای دوست - کز پای من و گوشت همی خاید و پوست

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱:در فرقت آن کس که تن و جان تو اوست - این ناله سر بسته بی دل نه نکوست

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۴:خوی تو چو رخسار نکوی تو نکوست - بی روی نکوی تو نکویی نه نکوست

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۵:آنی که زمان زمان مرا عشق تو بوست - بی روی نکوی تو نکویی نه نکوست


  79. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱ - پس از ورود به خاک بجنورد:چون خطه طوس را پس پشت بهشت - در خطهٔ بجنورد دل این بیت نوشت


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸:آن شیر که او به صید جز شیر نکشت - گشت از پس آن خوابگهش چون خرخشت


  80. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴:زین مردم دل‌سیاه‌، رخ دارم زرد - بیدردی خلق دردم افزود به‌ درد


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۸:گر باد هوای کوی سرایت سپرد - می دان تو که جان ز دستم ای جان نبرد

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۵:ای دیده کشد همی ز بی خوابی درد - از بس که ز هجر تیر پرتابی خورد

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۶:گوشم ز تو نشنود بتا جز همه سرد - دل بهره نیافت از تو جز محنت و درد

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۰:تا چرخ مرا به چنگ عشق تو سپرد - شمع طربم ز باد اندوه بمرد

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۹:آن کوه گذار آهوی دشت نورد - اندر تگ گرم شد به تگ بهر تو سرد


  81. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲ - رباعی:شد نیمی عمر در خرافات هدر - وندر حیرت گذشت یک نیم دگر


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۱ - باز در مدح او:آن لعبت کشمیر و سرو کشمر - چو ماه دو هفته درآمد از در

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۸:یک بوسه زدم بر لب و بر چشم دگر - گفت این چه فراق آوری حیلت گر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۲:تعریف مرا عشق تو ای ساده شکر - بس راز دلم کرد به هر جای سمر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۴:چاه ز نخ تو ای دلارام پسر - بر آب ملاحتست و جویی تا سر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۵:یک چشم تو گر تباه گشت ای دلبر - دلتنگ مشو انده بیهوده مخور

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۶:ای روی تو آفتاب و من نیلوفر - چون نیلوفر در آبم از دیده تر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۷:آمد به وداعم آن نگار دلبر - گریان و زنان دو دست بر یکدیگر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۲:این ابر چراست روز وشب چشم تو تر - وی فاخته زار چند نالی به سحر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۵:نا رفته هنوز بوی شیرت ز شکر - خط را که به سوی عارضت داد گذر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۶:تا دیده ام آن روی چو خورشید انور - در آبم از این دو دیده چون نیلوفر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۲:چون پیرهنت گرفته ام تنگ به بر - بر نارم همچو دامن از پای تو سر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۵:می گویمت ای سعادت ای نیک پسر - در باب هنر کوش تو ای جان پدر


  82. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳:گر مانده و ناتوان و گر خسته و زار - ما وز طلبش دست کشیدن‌، زنهار

    ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴ - جمع بین ا‌لاضداد:ای بسته چو فندق به سرانگشت‌، نگار - رویت چو چراغ و طرّه‌ات چون شب تار

    ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵:با خرقه و تسبیح مرا دید چو یار - گفتا ز چراغ زهد ناید انوار


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۹:ز اول به میان ما به هنگام کنار - گر تار قصب بودی بودی دشوار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۸:ز اندیشه هجران و ز نادیدن یار - دل خون شد و دیده خون همی گرید زار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۹:در عشق تو همچو ابر می گریم زار - وز درد چو برگ زرد دارم رخسار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۰:ای پیل سوار خسرو شیر شکار - شیر فلک از نهیب تیغت تیمار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۳:اکنون که شدی به بتکده عاشق زار - پیش آر صلیب و زود بربند زنار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۴:مشکین کله تو گر شبست ای دلدار - خورشید در او چرا گرفته ست قرار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۷:اندیشه مکن به کارها در بسیار - کاندیشه بسیار بپیچاند کار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۹:اندک اثر آبله بر دو رخ یار - گویی که به سوزنیست گل کرده نگار


  83. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶ - کنایه از انگلیس:ای زورآور که خون ما خورده پریر - وی بسته فرو قماط ما با زنجیر


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۰:در زندان تا کرد مرا گردون پیر - آن موی چو شیر گشت و آن رخ چو زریر


  84. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷:زاغی می گفت اگر بمیرد شهباز - من جای کنم بدست شاهان از ناز

    ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸ - خطاب به حزب دموکرات و حکومت:ای ساده‌دلان زر گرگ حیلت‌باز - با جهد شما سیم و زر آورد فراز


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۱:چرخ از دم کون برنمی گردد باز - گاهیم به ناز دارد و گه به نیاز


  85. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲:ای میر اجل گر دهدم مهل اجل - خواهم کرد این‌مشکل لاینحل حل


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۱:رویت بر من چنان که گل بر بلبل - من بر رویت چنان که بلبل بر گل

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۳:بنگر که ز شاخ می چه گوید صلصل - بفسردمی و گشت به باغ اندر گل

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۴:چون روی بتان گشت به باغ اندر گل - چون آب حیات شد به جام اندر مل

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۵:خامش نشود همی ز غلغل بلبل - بشنو که خوش آیدت ز بلبل غلغل


  86. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴ - در مرگ مادر:ای شمع شبستان من‌، ای مام گرام - رفتی و سیه شد به من از غم ایام


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۶:ای زرین نام لعبت سیم اندام - زر تو و سیم تو نه پخته ست و نه خام


  87. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲ - ریاعیات:تن چیست‌؟ مرکبی ز چندین معدن - پرگشته ز میراث نیاکان کهن

    ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳:رفتم بر توپ تا بکوبم دشمن - فریاد برآورد که ای وای به من


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۷:تا خسته دل مرا بریده ست ز تن - دارم گله هاش را چو شمشیر سخن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۹:هر شب که تو را نبینم ای شاخ سمن - خواهم که مرا کفن بود پیراهن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۰:چون گل ز غمت دریده ام پیراهن - چون لاله بیالوده ام از خون رخ و تن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۱:سر کردمت ای نگار چون تو سر من - گه گه به سخن چرب کنی بی روغن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۲:چنگم به چهار شاخ زد پیراهن - چنگست مگر چهار شاخ از آهن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۸:آنکو دارد چو سیم و شر لب و تن - آمیخت همی چو شیر و شکر با من

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۵:چون قمری زار زار می نالم من - چون بلبل آلوده به خون پیراهن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۸:انده چه خورم چراست اندر خوردن - گر هست ز کرباس مرا پیراهن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۱:نه روزم هیزم است و نه شب روغن - زین هر دو بفرسود مرا دیده و تن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۳:کس را چو بنفشه سر فرو نارم من - شیرم ننهم هیچ کسی را گردن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۶:ای چون گل نوشکفته بر طرف چمن - گلبوی شود ز نام خوب تو دهن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۹:بگشای چو گل به وعده راست دهن - ور نه ز تو چون لاله کنم پیراهن


  88. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۶۶:ای ایرانی خفتی و بگذشت بسی - برخیز و به کار خویش بنگر نفسی


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۵:امید به زندگانیم نیست بسی - منصور سعید را بگویید کسی


  89. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۶۹:تا بشکافد به هم دل نالانی - تا خون بارد ز دیدهٔ گریانی


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۲:شوخی صنمی خوشی کشی خندانی - طوطی سخنی و عندلیب الحانی


  90. ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۸۴ - جنگ داخلی و دشمن خارجی:چون عدو درکمین بود زنهار - دست از شنعت رفیق بدار


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - مرثیت:راشد از رشد روزگار نیافت - رشد از اینگونه بس فراوان کرد


  91. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴:مشو تند وگستاخ و نااستوار - به پیش خدا و خداوندگار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱:به زن راز پنهان مکن اشکار - همان کودکان را به فرهنگ دار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۳:مشو هیچ با مرد بدچشم یار - که بدچشم مردم نیاید به کار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۶:به نزد خدا و خداوندگار - ز نامرزی خویشتن شرم دار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۱:به فرمانبری راه نیکی سپار - که خوش بهره یابی ز پروردگار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۵:جز از راستی هیچ دم برمیار - که باشی بر مردمان استوار


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۵ - سپندارمذ روز:سپندارمذ روز خیز ای نگار - سپند آر ما را و جام می آر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » روزهای هفته » شمارهٔ ۷ - شنبه:زحل والی شنبه است ای نگار - مرا این چنین روز بی می مدار


  92. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۴:به رشکاوران هیچ منمای زر - بپرهیز از سیزک بی‌هنر

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۶:به‌مردم‌بر افسوس و خواری مکن - بویژه به مه‌سال مردکهن

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۰:بجو راستگو مرد، پیغامبر - کجا راست آید پیامت بسر

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۰۷:مهل نام را، خویشکاری ز دست - که بی‌خویشکاری شود نام پست


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰ - ستایش خامه:چرا باشم از آز خسته جگر - که هستم توانگر بدین شاخ زر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۴ - باز در ستایش او:چو روشن شد از نور خور باختر - شد از چشم سایه زمین زاستر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۳۸ - صفت دلبر صیاد بود:تو را ای چو آهو به چشم و به تگ - سگانند در تگ چو مرغی به پر


  93. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۷:به بادافره اندر مشو تند و تیز - کسی را به گیتی میازار نیز

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۹:کسی کش به چیز تو چشمست تیز - گروگان منه در برش هیچ چیز


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۹ - ستایش و تشجیع خویش:تو ای تن برامش میا و مرو - تو ای سر به شادی مخسب و مخیز


  94. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۷:ز مهسال و به‌مرد پرسش نیوش - یکایک به گفتارشان دار گوش


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۴ - نبشتن ز گفتن مهمتر شناس:نبشتن ز گفتن مهمتر شناس - به گاه نوشتن بجا آر هوش


  95. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹۲:چو خواهی که‌ بد نشنوی از کسان - میاور بد هیچ کس بر زبان

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱۱:زنی خواه دوشیزه و مهربان - به دوشیزه شاد است مرد جوان


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۷ - مدح محمد وزیر و شرح گرفتاری خویش:بیار آن مه دیده و مهر جان - که بنده‌ست و چاکر ورا این و آن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۲ - ارسلان بن مسعود را ستاید:ز خورشید روی ملک ارسلان - شد این قصر روشنتر از آسمان

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۳۰ - انیران روز:انیران ز پیران شنیدم چنان - که می خورد باید به رطل گران


  96. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹۵:مکن شرم بیجا و بیجا درنگ - به دوزخ مرو از پی نام و ننگ


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۷ - ناله از گرفتاری:چو گوگرد زد محنتم آذرنگ - که در خاکم افکند چو بادرنگ