بدم دوش با آن نیازی به هم
زده پیشم از بی نیازی علم
همه گوی از روی او لاله رنگ
همه حجره از موی او مشک شم
نشاط اندر آمد ز در چون نسیم
ز روزن برون رفت چون درد و غم
ز شادی رویش بخندید جام
ز اندوه جانم بنالید بم
چو نرگس همه چشم گشتم از آنک
چو لاله همه روی بود آن صنم
بدو گفتم ای کرده جانم غمی
بدو گفتم ای کرده پشتم به خم
نعم از برای چه ناموختی
همه زلف تو پر حروف نعم
به من گفت اینم که بینی همی
نه افزون شوم زینکه هستم نه کم
گزیده ترین عادت من جفاست
ستوده ترین خصلت من ستم
مپیوند با یار بد مهر مهر
مکن پیش معشوقه محتشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو جوی روان از دهانش ز خلم
دو خرمن زده بر دو چشمش ز خیم
از ابر اندر آمد به هنگام نم
جهان شد به کردار باغ ارم
سپه پهلوان بود با شاه جم
بخّم اندرون شاد و خرّم ببم
به یک جای بودند هر دو به هم
که این ابن عم بود و آن بنت عم
اگر کار بوده است و رفته قلم
چرا خورد باید به بیهوده غم؟
وگر ناید از تو نه نیک و نه بد
روا نیست بر تو نه مدح و نه ذم
عقوبت محال است اگر بتپرست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.