ثقت الملک را خدای جهان
دولتش بهره داد بخت جوان
طاهربن علی که از رایش
شد جوان باز پیر بوده جهان
روزگار ار ز طبع او بودی
نشدی چیره بر بهار خزان
در مدار فلک نیفتادی
روز و شب را تفاوت و نقصان
تا شکفته بهار دولت او
کرد چون باغ عرصه گیهان
روی و چشم دعوی او شده است
از دل و روی لاله نعمان
جامه و نامه بزرگی را
جاه و نامش علم شد و عنوان
بی دل او شهامت و فطنت
بی کف او سماحت و احسان
ماه بی نور و تیغ بی آبست
شاخ بی بار و ابر بی باران
ای ضمیر تو فضل را معیار
وی ذکای تو عقل را میزان
از گمان تو عاجزست یقین
از یقین تو قاصرست گمان
عدل را از تو تیز شد بازار
ظلم را از تو کند شد دندان
از تو جاه و بزرگی و حشمت
یافته نظم و رونق و سامان
از تو قلب الاسد که شادی دید
ماند از آن روز باز از خفقان
چشم نرگس به دشمنت نگریست
گشت مأخوذ علت یرقان
تا گران گشت پله جودت
قیمت زر و سیم شد ارزان
نه شگفت از سخاوت تو کند
این و آن را عیار بی حملان
گر زر و سیم را نکردی چرخ
در دل خاک و طبع سنگ نهان
هر زر و سیم کافرید خدای
تو به روزی بدادیی آسان
در کف تو چو خوش بخندد جام
زار بر خویشتن بگرید کان
زانکه چندان عطا دهی که همی
مایه زر نباشدش چندان
تا به بزم تو منقطع نشود
صله رود ساز و مدحت خوان
نیست بیکار سکه ضراب
هست پربار کفه وزان
بر عرض ها درت گشاده شود
تا سخاوت تو را بود دربان
بی هوای تو نیست هیچ ضمیر
بی ثنای تو نیست هیچ مکان
صلت تو گشاده داد در
نعمت تو نهاده دارد خوان
جودت آن میزبان که در گیتی
کرد امل های خلق را مهمان
رایت آن قهرمان که از وی دید
حاسد و ناصح تو قهر و امان
بخشش از مدحت تو یافته شد
گنج بر بخشش تو یافت زیان
خلق و خلق تو در همه معنی
راست چون دین و پاک چون ایمان
نوبهاری و باغ تو مسند
آفتابی و چرخ تو ایوان
قصر جاه تو را گشاده دری
دولت از صحن روضه رضوان
آب عز تو را کشیده رهی
نعمت از قعر چشمه حیوان
لفظ و دست تو را به رزم و به بزم
که به هر نوع کرده اند ضمان
صفت لفظ عیسی مریم
معجز دست موسی عمران
کاین به دم کرده مرده را زنده
وان به کف کرد چوب را ثعبان
نکته ای گویم از جلالت تو
استماعی کنش به عقل و به جان
قدر کیوان بلند شد زیراک
پایه رتبت تو شد کیوان
سعد اکبر بدان بود برجیس
که برد دولت تو را فرمان
هست بهرام با عدوت به چنگ
در کفش زان بود کشیده سنان
همه از رای تو ستاند نور
مهر تابان ز گنبد گردان
سزد ار وقت لهو تو ناهید
همچو خنیاگران زند دستان
تیر جادوگه نگار سخن
شود از نوک کلک تو حیران
رهبر عزم تست ماه که هست
برده از اختران سبق برهان
گر به سندان و خاره یازد چرخ
نام تو برنهد برین و برآن
زیر نام تو موم گردد و گل
تارک خاره و دل سندان
خردت را هنر نکرد قیاس
هنرت را خرد ندید کران
از مدیح تو عاجز آمد فهم
وز صفات تو خیره گشت بیان
چو بکردند قسمها نرسید
قسمت دشمن تو جزخذلان
چون بدادند بخش ها نامد
بخش بدخواه تو مگر حرمان
تن بدخواهت ار شود فولاد
بر تنش ترس تو شود سوهان
ور کند قصد آن که بگریزد
گرددش پوست گرد تن زندان
از پی کارزار دشمن تو
بر گرفته ست چرخ تیر و کمان
هست و باشد کمان و تیرش را
از بلا قبضه وز اجل پیکان
چون بخیزد ز جای هیبت تو
به تگ اندر نیابدش حدثان
وهم تو چون نهد به کاری روی
نتواندش داد چرخ نشان
حزم تو در مقام کوه رکاب
عزم تو در مسیر باد عنان
نه عجب گر شود گذرگه تو
از کمال و شرف سپهر کیان
پس از آن نیز پرستاره بود
راه تو همچو راه کاهکشان
آن سپهرست رای سامی تو
که کند گرد مملکت جولان
گویی ابرست خنجرت که به طبع
هم درو صاعقه ست و هم طوفان
در ثنای تو تیز باشد و سخت
گه تک نوک کلک و عقد بنان
وز هراس تو پست گردد و کند
یشک پیل دمان و شیر ژیان
همت تو به هیچ حال ندید
فسخ در عزم و نقص در پیمان
خاطر تو به هیچ وقت نخواند
سوره سهو و آیه نسیان
با گشاد مثال تو نبود
معتمد هیچ جوشن و خفتان
بی سؤال و جواب تو نشود
معتبر هیچ حجت و برهان
دیر زی ای بهار هر بقعت
شاد باش ای سوار هر میدان
که به مهر و به ماه تو شده اند
روزگار و سپهر پایندان
ای بزرگی و حشمت تو شده
اصل تمکین و مایه امکان
مردمان متهم کنند مرا
با همه کس جدل زدن نتوان
که کشد سوی لووهور همی
دل مسعود سعدبن سلمان
در دل من به ایزد ارماندست
ذره ای از هوای هندستان
چه کنم من به لووهور آخر
نزد آن قوم بی سر و سامان
کی کشد دل به بقعتی که شود
تالی دوزخی به تابستان
روی تابم ز عز مجلس تو
خویشتن را در افکنم به هوان
بود اندر جهان چون من گوریش
باشد اندر جهان چو من نادان
دارم ایمان به دولت شاهیت
مال از انواع و نعمت از الوان
هر کس از بهر نام و نان کوشد
من ز جاه تو نام دارم و نان
تو رسانیدیم به جاه بلند
تو رهانیدیم ز بند گران
از فراوان مکارم تو رسید
کسوت من به اطلس و برکان
برگشادی به یک سخن بر من
در اقبال مجلس سلطان
در بزرگی همی کشم دامن
بر کشیده سر از همه اقران
مرده بودم تو کردیم زنده
از پس فضل و رحمت یزدان
ناتوان گشته بودم از محنت
مر مرا دولت تو داد توان
عاجزم در ثنات گرچه مراست
لفظ سحبان و معنی حسان
این که گفتم همه حقیقت گیر
اینکه گویم همه مجاز مدان
کافرم کافرم گر اندیشم
نعمت وافر تو را کفران
در خراسان و در عراق همی
عاشقانند بر هنر همگان
همه اندر ثنای من یک لفظ
همه اندر هوای من یکسان
خرد نامیست اینکه شرح دهند
که فلان زنده شده به سعی فلان
زیور فاخر عروس ثنات
کردم از در و گوهر و مرجان
شاید ار بر مدیح شکر تو من
جان فشانم که از تو دارم جان
ای به جاه تو شاهی آسوده
وی برای تو دولت آبادان
گر ز نیسان جهان شود خرم
اینک آمد به خرمی نیسان
از پی باغ فرش ها آورد
ابر نیسان ز میرم و کمسان
طبع گیتی نگار باز افکند
بر چمن هفت رنگ شادروان
لاله از حرص باز کرده دهن
زانکه شد غنچه چو سرپستان
شیر اگر ابر دارد از پی چیست
سر پستان غنچه در بستان
به دو هفته همه گلستان شد
بر زمین هر چه بود خارستان
چمن از گلشن و شکوفه شدست
تخت کسری و تاج نوشروان
شد به یک بار نقش سوزن کرد
هر کجا بود صنعت کمسان
دیده عقل را به نقش بهار
قدرت کردگار گشت عیان
داد شادی بده به جام نبید
باز داد از لب بتان بستان
تا بود متفق ز هفت انجم
در تن این مختلف چهار ارکان
چرخ را بی خلاف محکم باد
در وفاق هوای تو پیمان
همه ساله ز بخت یاری بین
همه مدت به کام دولت ران
با طرب خیز و با نشاط نشین
در شرف پای و در بزرگی مان
تو میان بسته پیش تخت ملک
پیش تو روزگار بسته میان
تو گشاده دهان به حل و به عقد
دهر در مدح تو گشاده دهان
رتبت جاه تو سپهر محل
سطوت بأس تو زمانه توان
باد فرخنده عید بر تو و باد
از تو مقبول طاعت رمضان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عظمت و بزرگی طاهربن علی است که از سوی خداوند بخت جوانی به او داده شده است. شاعر به توصیف فضائل و ویژگیهای او میپردازد و او را به عنوان یک حاکم بافرهنگ، سخاوتمند و دارای شمشیر و عقل توانا معرفی میکند. او به نقش طاهربن علی در ایجاد عدل و رونق در جامعه اشاره میکند و تأکید میکند که ویژگیهای او از قبیل شفقت و قدرت باعث برگزاری مجالس شاد و فرخنده در زمان او شده است. این مدح به وسعت و قدرت او، مسئولیتهای او نسبت به مردم و همچنین زیبایی طبیعت در زمان حکومت او پرداخته و نشاندهندهٔ الگوی مناسب برای دیگران است. شاعر همچنین به اهمیت حکومت و عدالت در برقراری امنیت و آرامش در جامعه تأکید میکند.
هوش مصنوعی: خدای جهان به جوانی که از قشر سلطنتی است، بخت و fortune خوبی عطا کرده است.
هوش مصنوعی: طاهر بن علی که به خاطر شخصیت و محبوبیتش، جوانان را جذب میکرد، در واقع فردی قدیمی و با تجربه در جهان بوده است.
هوش مصنوعی: اگر روزگار از سرشت او بود، هرگز بر بهار و خزان چیره نمیشد.
هوش مصنوعی: در دایرهای که دور زمین میچرخد، نه شب و روز تفاوتی دارند و نه نقصانی، یعنی تمامی روزها و شبها به یک شکل و بدون تغییر در حال گذرند.
هوش مصنوعی: بهار رسید و شکوفایی و رونق او مانند باغی در عرصه زمین به وجود آمد.
هوش مصنوعی: چهره و نگاه او ادعاهایی دارد که از دل و زیبایی لالههای نعمان سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: لباس و نامهنگاری شخص بزرگ به واسطهی جاه و مقامش به علم و عنوان تبدیل شد.
هوش مصنوعی: بدون دل او، شجاعت و هوشمندی وجود ندارد و بدون دستان او، بخشندگی و نیکی ممکن نیست.
هوش مصنوعی: ماه بدون نور و شمشیر بدون آب، همانند شاخهای بدون میوه و ابری بدون باران است.
هوش مصنوعی: ای انسان، تو معیاری برای فضیلتها هستی و زرنگی تو معیار عقل و فهم است.
هوش مصنوعی: باوری که تو داری نمیتواند به حقیقت برسد و درک یقین تو هم نتوانسته به آنچه که باید برسد.
هوش مصنوعی: عدالت به خاطر تو قوت گرفته و ظلم به خاطر تو ضعیف شده است.
هوش مصنوعی: از تو به دست آوردهام مقام و شکوه و زیبایی و ساماندهی.
هوش مصنوعی: از آن روزی که قلب شیر، شادی را دید، دیگر از روزهای خفقان و سختی خبری نبود.
هوش مصنوعی: چشم نرگس به دشمن تو افتاد و به خاطر این کار تحت تأثیر قرار گرفت و دچار زردی شد.
هوش مصنوعی: هرگاه سخاوت تو زیاد شود، ارزش طلا و نقره کم میشود.
هوش مصنوعی: تردیدی نیست که سخاوت تو باعث شگفتی دیگران نمیشود؛ چرا که این ویژگی به خودی خود شناخته شده و واضح است.
هوش مصنوعی: اگر طلا و نقره را در دل خاک و از طبیعت سنگی پنهان نکنید، چرا باید در چرخ روزگار اینگونه باشد؟
هوش مصنوعی: هر طلا و نقرهای که داری، به خاطر خداوند است که به تو روزی داده است. این روزی به راحتی به تو رسیده است.
هوش مصنوعی: اگر جام به خوشی در دستان تو بخندد، آن وقت تو بر حال خود خواهی گرید.
هوش مصنوعی: چون به کسی زیادی ببخشید، باید توجه کنید که آن بخشش از حد معقول و توان شما فراتر نرود.
هوش مصنوعی: برای اینکه ارتباطم با تو قطع نشود، ساز بزن و مدح تو را بخوان.
هوش مصنوعی: هیچ سکهای بیکار نمیماند، بلکه با ارزش و پربار است و به سمت کار و سود میرود.
هوش مصنوعی: وقتی درهای مهمانی تو گشوده میشود، تا دلیری و سخاوت تو به عنوان دربان آنجا حاضر شود.
هوش مصنوعی: هیچ ضمیر و هیچ مکان بدون یاد تو وجود ندارد؛ همه چیز به خاطر تو و در نبود تو معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: رابطهات با دیگران خوب و باز است و برکت و نعمت در زندگیات وجود دارد. در واقع، زندگیات مملو از نعمت و فراوانی است.
هوش مصنوعی: مهربانی آن میزبان که در این جهان آرزوهای مردم را به حقیقت میپیوندد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آن قهرمان درخشان و برجستهای که همه از او میترسند و حسادت میکنند، نگاه و رای اوست که به دیگران قدرت و امید میدهد، چه دشمنان و چه مشاوران، در او اعتماد و قابلیتهای خاصی وجود دارد که همگان را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: بخشش و کرامت تو سبب شده که دیگران هم از تو بهرهمند شوند، اما خودت از این generosity نتیجهای خسارتبار گرفتهای.
هوش مصنوعی: شما در همه جوانب از نظر رفتار و سیرت درست و راستگو هستید، مانند دین که راستین است و پاکی که متعلق به ایمان است.
هوش مصنوعی: بهار و زیبایی تو مثل یک مبل در زیر نور خورشید است و آسمان تو مانند یک ایوان بزرگ و دلانگیز میباشد.
هوش مصنوعی: قصر مقام و جایگاه تو، دروازهای از نعمت و خوشبختی را به روی تو باز کرده است که از باغهای بهشت میگذرد.
هوش مصنوعی: آب با عظمت تو، منبعی از نعمت را از عمق چشمه زنده بودن به سمت خود کشیده است.
هوش مصنوعی: در این بیت به تواناییهای فرد اشاره شده که هم در عرصه جنگ و هم در مجالس شادی و تفریح مهارت دارد. او در هر دو زمینه به خوبی عمل میکند و این مهارتها برای او ضمانت شده است.
هوش مصنوعی: صفات عیسی، پسر مریم، نشاندهندهای از معجزات موسی، پسر عمران هستند.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که برخی افراد با زحمت و تلاش بسیار، بر چیزی که به نظر میرسد پیشرفت یا حیات جدیدی یافته، تسلط پیدا میکنند. به عبارت دیگر، با فعالیت و مهارت، میتوانند یک وضعیت را تغییر دهند یا بر آن تسلط یابند، حتی اگر آن وضعیت در ابتدا ناممکن به نظر برسد.
هوش مصنوعی: نکتهای در مورد بزرگی و عظمت تو میگویم، به آن با عقل و جان گوش فرادهید.
هوش مصنوعی: کیوان به خاطر مقام و مرتبهی تو ارتفاع گرفته و بلند شده است.
هوش مصنوعی: سعد اکبر به برجیس اشاره میکند که برتری و موفقیت تو را تحت تأثیر قرار داده است. بمعنای دیگر، خوشبختی و موفقیت تو رابطهای با برجیس دارد.
هوش مصنوعی: بهرام در دستش دشمن را به چنگ گرفته و به خاطر این کار، سنان (پیکان) را کشیده است.
هوش مصنوعی: همه چیز در زندگی از تصمیم تو ناشی میشود و نور مهر و عشق از آسمان به جهان میتابد.
هوش مصنوعی: اگر در زمان شادی و خوشی تو، مانند نوازندگان، ساز بزنند و آواز بخوانند، سزاوار است.
هوش مصنوعی: تیر جادوگری که زیباییها را میسازد، با نوک قلم تو، حیرتانگیز و شگفتآور میشود.
هوش مصنوعی: رهبر عزم تو مانند ماهی است که از ستارهها پیشی گرفته است و دلیل برتری او را میتوان مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: اگر چرخ زمان بر سندان و خاره بچرخد، نام تو بر این و آن خواهد ماند.
هوش مصنوعی: زیر نام تو، موم نرم و انعطافپذیر میشود و گل بر روی خارها مینشیند، همچنین دل مانند سنگینی سندان خواهد بود.
هوش مصنوعی: عقل تو، تواناییات را درک نکرد و قدرت هنرت را عقل نتوانست به درستی تشخیص دهد.
هوش مصنوعی: فهم بشر از ستایش و توصیف تو ناتوان است و بیانگر، از ویژگیهای تو شگفتزده و گیج شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که پیمانها و سوگندها به هم خورد، تقدیر دشمن تو جز شکست و ناکامی نصیبش نشد.
هوش مصنوعی: وقتی که بخششها را تقسیم کردند، هیچ بهرهای به تو بدخواه داده نشد، مگر اینکه حسرت و ناکامی نصیبت شود.
هوش مصنوعی: اگر بدن دشمن تو مانند فولاد شود، ترس تو مانند سوهان خواهد بود و آن را خسته و نازک میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد از جایی فرار کند، به زودی مانند پوست گردو در بند خواهد ماند.
هوش مصنوعی: چرخ زمانه به نفع تو در جنگ با دشمن، تیر و کمان را به دست گرفته است.
هوش مصنوعی: کمان و تیر او وجود دارد، اما در برابر مصائب و خطرات، قدرت و کنترل آن را از دست داده است و مرگ به عنوان پیکان در حال نزدیک شدن است.
هوش مصنوعی: وقتی که شکوهمند تو از جای خود برمیخیزد، هیچ خطری نمیتواند او را تهدید کند.
هوش مصنوعی: اگر خیال تو به کاری مشغول شود، چرخ زمان نمیتواند آن را تغییر دهد یا برگرداند.
هوش مصنوعی: استقامت تو همچون کوه و عزم تو در برابر ناملایمات، به اندازهای است که میتوانی در برابر هر طوفانی مقاومت کنی.
هوش مصنوعی: این بعید نیست که مسیر تو از برتری و عظمت آسمانهای جهان بگذرد.
هوش مصنوعی: بعد از آن، راه تو پر از ستاره بود، مانند راهی که به سمت کاهکشان میرود.
هوش مصنوعی: آسمان بلند و جایگاه سرنوشت توست که بر گرد زمین حکومت میکند.
هوش مصنوعی: خنجرت مانند ابری است که در دل خود هم رعد و برق دارد و هم طوفان.
هوش مصنوعی: در ستایش تو، قلم به شدت تند و سخت حرکت میکند و در نوشتن نام تو، حتی یک سرنوشت هم نمیتواند مانع شود.
هوش مصنوعی: از ترس تو، فیلها در میدان به زانو درمیآیند و شیران نیز تضعیف میشوند.
هوش مصنوعی: عزم و ارادهات هیچگاه سست نبوده و در پیمانت دچار نقص نبودی.
هوش مصنوعی: دل من هرگز فراموش نخواهد کرد و از یاد نخواهد برد.
هوش مصنوعی: هیچ زره و پوشش امنیتی به اندازهی اعتماد به تو ارزشمند نیست.
هوش مصنوعی: هیچ دلیلی و برهانی بدون پرسش و پاسخ تو معتبر نیست.
هوش مصنوعی: بهار دیر آمدی، اما هر جایی که هستی شاد باش. ای قهرمان میدان، همیشه پیروز باش.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و زیبایی تو، زمان و آسمان به همیشه و ابدیت تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: تو به عنوان یک بزرگ و با عظمت، اساس اطاعت و زمینهساز امکانها شدهای.
هوش مصنوعی: افراد ممکن است مرا متهم کنند، اما نمیتوانم با هر کسی بحث و جدل کنم.
هوش مصنوعی: دل مسعود سعد بن سلمان به سوی نور و روشنایی میکشد.
هوش مصنوعی: در دل من یک ذره از آرزوی هند وجود دارد.
هوش مصنوعی: من چه کار میتوانم بکنم در آن زمان که در میان آن مردم بینظم و آشفته قرار دارم؟
هوش مصنوعی: چه کسی دلش میتواند به جایی برود که در تابستانش، به جای آرامش، گرمای جهنمی را احساس کند؟
هوش مصنوعی: از شادی و سرور مجلس تو، آنچنان به وجد آمدهام که خود را به روی زمین میافکنم و در خیال و خیالپردازی غوطهور میشوم.
هوش مصنوعی: در دنیا فردی مثل من وجود ندارد، و اگر هم باشد، مانند من بیخبر و نادان است.
هوش مصنوعی: من به پادشاهی تو ایمان دارم، زیرا ثروت و نعمتهای مختلفی را دارم.
هوش مصنوعی: هر فردی برای کسب شهرت و روزی تلاش میکند، اما من به خاطر مقام و منزلت تو، به نام و نانی دست یافتهام.
هوش مصنوعی: ما تو را به مقام بلندی رساندیم و از بندهای سنگین آزاد کردیم.
هوش مصنوعی: با فراوانی خوبیها و ویژگیهای برجستهات، لباس من به نیکی و زیبایی آماده شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر یک جمله، مرا در خوشبختی و سعادت مجلس پادشاه قرار دادی.
هوش مصنوعی: من در عظمت و بزرگی خود، خود را از سایرین بالاتر میدانم و در واقع خود را از همه همرتبههایم جدا کردهام.
هوش مصنوعی: من قبلاً مرده بودم، اما به واسطهی بخشش و رحمت خدا زندگیام را دوباره آغاز کردی.
هوش مصنوعی: به خاطر سختیها و مشکلاتی که داشتم، از پا درآمده بودم، اما تو با خوبیها و محبتهایت به من نیروی تازهای بخشیدی.
هوش مصنوعی: من در ستایش تو ناتوانم، هرچند که وجودم پر از نام و مفهوم زیبای توست.
هوش مصنوعی: آنچه که من گفتار کردم، تمام حقیقت نیست، پس نگو که همه آنچه عرض میکنم فقط خیال و مجاز است.
هوش مصنوعی: من بیکفایتم، حتی اگر به نعمت فراوان تو فکر کنم، باز هم به تو ناسپاسی میکنم.
هوش مصنوعی: در خراسان و عراق، عاشقان هنر در هر جا وجود دارند و همه جا این عشق به هنر نمایان است.
هوش مصنوعی: همه در ستایش من یک صدا هستند و همه در آرزو برای من به یک شکل فکر میکنند.
هوش مصنوعی: آگاهی و عقل به آن چیزی گفته میشود که توضیح میدهد که چنین فردی به خاطر تلاش فرد دیگری زنده شده است.
هوش مصنوعی: من با جواهرات گرانبها و زیبا، عروس ثنات را آراستم.
هوش مصنوعی: شاید اگر بخواهم تو را ستایش کنم و از شکرگزاریات بگویم، جانم را فدای تو کنم؛ زیرا وجود من از وجود تو نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: تو با مقام و موقعیت خود، به عنوان یک شاه آرامش داری و برای تو خوشبختی و prosperity وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر بهار و زندگی در دنیا آغاز شود، اکنون زمان خوشحالی و سرزندگی بهار است.
هوش مصنوعی: ابر نیسان به دنبال باغ و سرسبزیها میبارد، به خاطر میرم و کمسان (دو شخصیت یا نماد در شعر) که از آنها یاد میشود.
هوش مصنوعی: طبیعت دنیا، زیبایی خود را بر روی چمنهای رنگارنگ و شاداب پراکنده کرده است.
هوش مصنوعی: لاله به خاطر حرص و طمع خود دهنش را باز کرده است، چون غنچهاش به زیبایی سر پستان میماند.
هوش مصنوعی: شیر اگر در آسمان ابر دارد، پس هدفش چیست وقتی که غنچههای شیرین در باغ وجود دارند؟
هوش مصنوعی: در عرض کمتر از دو هفته، همه آنچه که درگذشته خاردار و بیثمر بود، به باغی از گل و زیبایی تبدیل شد.
هوش مصنوعی: چمن به دلیل وجود گلها و شکوفهها، به مانند تخت کسری و تاج نوشروان زیبا شده است.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، اثر سوزن همه جا را تحت تاثیر قرار داد، جایی که هنر و صنعت ضعیف بود.
هوش مصنوعی: چشم عقل به زیباییهای بهار و قدرت آفریننده آگاه شد و این حقیقت آشکار گشت.
هوش مصنوعی: به شادی و خوشی توجه کن و از نوشیدن شراب لذت ببر. از زیباییهای زندگی بهرهمند شو و به خوبیها نزدیک شو.
هوش مصنوعی: تا زمانی که از هفت ستاره در آسمان، در این رفتار مختلف چهار عنصر زمین وجود دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای آن است که با ثبات و استقامت، باید در شرایط مختلف به توافق و هماهنگی با خواستههای تو ادامه دهیم. در واقع، پایبندی به وعدهها و اصولی که در نظر داریم، باعث پیشرفت و ساماندهی امور میشود.
هوش مصنوعی: هر سال از خوششانسی و حمایت بخت، تمام مدت در لذت و خوشی زندگی کن.
هوش مصنوعی: با شادی و شوق برخیز و با نشاط بنشین، در آستانه ورودی بزرگ و عظیم ما.
هوش مصنوعی: تو در میان گرفتاریها و مشکلات، خود را در مقابل مقام و قدرت قرار دادهای. در این زمان، اوضاع و احوال به گونهای محدود و بسته است.
هوش مصنوعی: تو با سخنانت در حل و عقد مسایل زندگی به دیگران کمک میکنی و همه از تو خوشذوقی و مهارتهای گویندگیات را ستایش میکنند.
هوش مصنوعی: مقام و منزلت تو در آسمان به گونهای است که قدرت و قوت تو بر زمانه تسلط دارد.
هوش مصنوعی: باد خوشایند عید بر تو بوزد و این خوشبویی از تو پذیرفته شود و موجب طاعت رمضان گردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد کن: زیرت اندرون تن شوی
تو برو خوار خوابنیده، ستان
جعد مویانت جعد کنده همی
ببریده برون تو پستان
پیر فرتوت گشته بودم سخت
[...]
آمد ای شاه دوش ناگاهان
فیلسوفی به نزد من مهمان
پاک چون رای تو ز دوده سخن
تیز چون تیغ تو گشاده زبان
گفت با من زهر دری و شنید
[...]
جاودان شاد باد شاه جهان
دولت او قوی وبخت جوان
تندرستیش باد و روزبهی
کامکاری و قدرت و امکان
همچو دلها بدوفروخته باد
[...]
امهات و نبات با حیوان
بیخ و شاخند و بارشان انسان
بار مانند تخم خویش بود
سر بیابی چو یافتی پایان
چون سخنگوی بود آخر کار
[...]
ای ببالا بلای آزادان
آرزوی دلی و رنج روان
تنم از عشق تو نوان و نزار
دلم از رنج تو نژند و نوان
آرزوی جوان و پیری تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.