تهنیت عید را چو سرو خرامان
از در خرپشته اندر آمد جانان
بو یا زلفش به بوی عنبر سارا
رنگین رویش به رنگ لاله نعمان
کرده به شانه دو تاه سیصد حلقه
کرده به تنبول لعل سی و دو مرجان
مشک سیاهش به زیر حلقه مغفر
سیم سپیدش به زیر عیبه خفتان
لاله خود روی زیر جعد مسلسل
سوسن آزاد زیر زلف پریشان
ماندم حیران ز روی خوب وی آری
هر که ببیند پری بماند حیران
گریان گریان نگاه کردم در وی
دیده من کرد پاک خندان خندان
تهنیتم کرد و گفت عید مبارک
گفت چو من روز عید خواهی مهمان
بر رخ او بر زدم گلاب تو گفتی
هست گل سرخ زیر قطره باران
گفتمش امروز نزد چاکر بنشین
و آتش هجران من زمانی بنشان
گفتا برخیز و سوی خدمت بشتاب
تهنیت عید بر شهنشه بر خوان
خسرو محمود شهریار جهانگیر
خسرو محمود شهریار جهانبان
آتش سوزان زده حسامش در هند
دو دو شرارش رسیده در همه گیهان
ای گه بخشش بسان عیسی مریم
وی گه کوشش بسان موسی عمران
گفت تو آن کرد کو نکرد به دعوت
تیغ توآن کرد کو نکرد به ثعبان
تو به لهاور و هول تو به سراندیب
تو به بلا رام و سهم تو به خراسان
بسته ایام را به ظل تو راحت
خسته افلاس را سخای تو درمان
مال فراوان به نزد جود تو اندک
خدمت اندک به مجلس تو فراوان
کار جلالت ز ملکت تو به رونق
شغل بزرگی به دولت تو به سامان
شاهان دعوی کنند و برهانشان نیست
تو نکنی دعوی و نمایی برهان
سست شود دست و پای شاهان چون تو
سخت کنی تنگ روز جنگ به یکران
ای چو سلیمان به جاه و حشمت و رتبت
باره شبدیز تو چو تخت سلیمان
رفت مه صوم و عید میمون آمد
هست مبشر به فتح های فراوان
عیدت فرخنده باد و طاعت مقبول
باد دل و عمر تو ز دولت شادان
باد به کردار عمر نوح تو را عمر
باد حسام تو بر عدوی تو طوفان
چرخ تو را دولت سمایی رهبر
تیغ تو را نصرت خدایی افسان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مادر می را بکرد باید قربان
بچهٔ او را گرفت و کرد به زندان
بچهٔ او را ازو گرفت ندانی
تاش نکوبی نخست و زو نکشی جان
جز که نباشد حلال دور بکردن
[...]
شاه چو بر کند دل ز بزم و گلستان
آسان آرد بچنگ مملکت آسان
وحشی چیزی است ملک و این زان دانم
کو نشود هیچگونه بسته بانسان
بندش عدل است و چون بعدل ببندیش
[...]
ای بزمین بر ، بزرگ سایۀ یزدان
ای ملک عادل ، ای مبارک سلطان
آنچه تو کردی ز پادشاهی و مردی
پور سیاوش نکرد و رستم دستان
روی تو نادیده ، هر که نام تو بشنید
[...]
آنگه رزبانش را بخواند دهقان
دو پسر خویش را، دو پسر رزبان
هر یک داسی بیاورند یتیمان
برده به آتش درون و کرده به سوهان
ملک مانند گوی بود بمیدان
آمده از هر گروه در خم چوگان
شاه بچوگان کوی ملک ربودن
کوی ز یال یلان ربود بمیدان
گوی ربایان بدشت معرکه دادند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.