خوش گفت این حدیث که شرطست کآدمی
گام آنچنان نهد که ننالد از او زمی
چون بر زمین خرامی، ای مرد خودستای
از کبر و از تفرعن، فرعون اعظمی
خاک زمین بهجای تو نفرین همی کند
تا تو به کبر بر زبر آن همی چمی
خود را ز هرچه هست شماری فزون، ولیک
غافل که اینچنین که تویی کمتر از کمی
گاه معاملت، چو جهود مخنثی
لیکن بگاه دعوی، عیسی بن مریمی
مخرام ای ز پای تو پشت زمین دژم
مخرام ای ز دست تو خلق جهان غمی
مخرام ای نبوده به یک درد غمگسار
مخرام ای نکرده به یک زخم مرهمی
زر برنهی به روی زر و سیم روی سبم
از رشوت و تعارف و دزدی و مجرمی
همرنگ درهمی تو و درویش را ز تست
دینارگونگی و پریشی و درهمی
هم منکر خدایی و هم منکر رسول
هم منکر دعائی و هم منکر دمی
ایمان به هیچ اصل نداری، از آنکه تو
در روزگار، بندهٔ دینار و درهمی
گیرم که نیست حشر و سراسر گزافه گفت
آن پیر آریایی و آن مرد هاشمی
آهستهتر بران، که بهنجار فکر تو
حشر و حساب نیست بدین نامسلمی
هر حالتی به دهر سزای عواقبی است
پرخواره مثقل است و خفیف است محتمی
خلق، از تو تیرهروز و پریشان و در غمند
تو شب غنوده سرخوش صهبای در غمی اا
هر بامداد، اشک زنان یتیمدار
دارد بر آن گل رخ اطفال، شبنمی
تا تو درون باغچه لختی به کام دل
بر یاسمین خرامی و در ضیمران شمی
بنگریکی به کلب معلم، که در هنر
چون تربیت پذیرد، یابد مقدمی
ای مرد بیهنر تو به نزدیک شرع و عقل
کمتر هزار بار ز کلب معلمی
انسان نابکار، بسان سگ عقور
کشتنش واجبست به کیش هر آدمی
چون زی نشیب رانی جسم مجردی
چون زی علوگرایی، روح مجسمی
هنگام خیر، پاکتر از ابر رحمتی
هنگام شر، گزندهتر از مار ارقمی
شهوت حجاب جان توآمد وگرنه تو
هر روز و شب ز حضرت دادار ملهمی
بر خاطرات خویش نظرکن که خیرها
اندر تو مدغم است و تو در شر مدغمی
ور خاطرات خیر گسسته است از دلت
رو سوک خویش دار که شایان ماتمی
گویند فیلسوفان نوع بشر شود
اندر نژاد، اصل به بوزینه منتمی
گر این درست گشت تو را فخر کی رسد
کز دودمان گلشه، یا نسل آدمی
کن سعی تا فزون ز نیاکان شوی به فضل
تا بخشدت ز نسبت آبا مسلمی
ز آباء خویش اگر تو فزون نامدی بهقدر
میدان که مر تو راست ز بوزینگان کمی
واقف نهای ز دوزخ و فردوس، تا تو باز
دایم به یاد آدم و حوا و گندمی
فردوس چیست؟ دانش و، دوزخ کجاست؟ جهل
وان دیو چیست؟ کاهلی و نا فراهمی
باری مسلم است که نزدیک عاقلان
دانا بود بهشتی و نادان جهنمی
من رشک میبرم به کسی کاین چهار داشت
دانایی و جوانی و رادی و منعمی
و اندوه میخورم به کسی کاین چهار داشت
نادانی و حسادت و پیری و مبرمی
*
*
هان ای بهار، مرد خرد شو که در جهان
بند است بیژنی و مغاک است رستمی
اندیشه پاک دار و مدار ایچ غم ازآنک
اندیشه پاک داشتن است اصل بیغمی
مرد اراده باش که دیوار آهنین
چون نیم جو اراده، نباشد به محکمی
تندی مکن که رشتهٔ چل ساله دوستی
در حال بگسلد چو شود تند آدمی
هموار و نرم باش، که شیر درنده را
زیر قلاده برد توان، با ملایمی
وهم است هر چه هست و حقیقت جز این دو نیست
ای نور چشم، این دو بود اصل مردمی
یا راه خیر خویش سپردن به حسن خلق
یا راه خیر خلق سپردن به خرمی
ور زانکه همت تو در آزار مردمست
شیری به هر طریق نکوتر ز کژدمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، پیامی اخلاقی و اجتماعی دارد و بر لزوم تواضع و دوری از تکبر و فرعونیت تأکید میکند. شاعر به انسانها هشدار میدهد که خود را از نظر فیزیکی و معنوی بزرگتر از آنچه هستند نپندارند و از کبر و تفرعن بپرهیزند. او میگوید که با رفتار زشت و نادرست، نهتنها به خود آسیب میزنند بلکه به دیگران هم رنج میرسانند. در ادامه، بر اهمیت علم و دانش اشاره میکند و میفرماید که نادانی و حسادت میتواند به مصیبت منجر شود. در نهایت، شاعر مردم را به حفظ انضباط و اخلاق نیکو دعوت میکند و تأکید میکند که تنها دو راه وجود دارد: یا برگزیدن راه خیر و حسن خلق، یا آزار دادن دیگران.
هوش مصنوعی: این گفته خوب است که انسان باید به گونهای قدم بردارد که از زمین شکایت نکند. در واقع، باید به گونهای زندگی کند که از شرایط و مشکلاتی که با آن مواجه میشود، ناراضی نباشد.
هوش مصنوعی: وقتی بر زمین قدم میزنی، ای مرد مغرور، از تکبر و خودپسندیات مانند فرعون بزرگ مینمایی.
هوش مصنوعی: خاک زمین به خاطر تو نفرین میکند، چون تو با تکبر بر روی آن قدم میزنی.
هوش مصنوعی: اگر خود را بیشتر از آنچه هستی میدانی، غافلی که وجود تو واقعاً بسیار ناچیزتر از این ادعاست.
هوش مصنوعی: گاهی در کارهای خود مثل یک یهودی ناپاک و ظالم عمل میکنی، اما در زمان ادعا، خود را مثل عیسی مسیح نشان میدهی.
هوش مصنوعی: ای مخرام، به خاطر تو زمین به تیرهگی افتاده و دژم است. ای مخرام، به خاطر تو، مردم این دنیا در غم و اندوه بسر میبرند.
هوش مصنوعی: ای مخرم، تو که هیچ دردی را تسکین ندادهای، چرا انتظار داری که با یک درد خاص من، کارساز باشی و مرهمی بر زخم من بگذاری؟
هوش مصنوعی: بر روی طلا و نقره، زرق و برق دنیا را کنار بگذار و از فساد، فریب و جرم دوری کن.
هوش مصنوعی: هر کسی با دیگران بهگونهای مشابه است و در نهایت، پول و ثروت نمیتواند در عمق وجود انسانها تغییری ایجاد کند. در واقع، وضعیت مالی و ظاهری افراد نمیتواند نشاندهندهی ارزش واقعی آنها باشد.
هوش مصنوعی: شما هم به وجود خداوند اعتقاد ندارید و هم به پیامبر او، همچنین دعا کردن و ارتباط با خدا را نیز رد میکنید.
هوش مصنوعی: تو به هیچ چیزی در زندگی اعتقاد نداری، چون در این زمان فقط نوکر پول و ثروت هستی.
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که روز قیامت وجود ندارد و همگی اینها فقط باد هوا است، اما به هر حال آن پیر آریایی و آن مرد هاشمی این را گفتهاند.
هوش مصنوعی: آهستهتر حرکت کن، چون فکر تو عادی نیست و در این شرایط که به یقین معتقد نیستی، حساب و کتابی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر وضعیتی که در زندگی پیش میآید، نتیجهای دارد و عواقب خاص خود را به دنبال میآورد. شرایط میتواند سنگین و دشوار باشد یا سبک و آسان، و این وضعیتها به نوعی در حال تغییر و تحولی پیوسته هستند.
هوش مصنوعی: مردم در عذاب و سختی به سر میبرند و در غم تو هستند، در حالی که تو آرام و آسوده در خواب هستی و از لذت زندگی بهرهمند میشوی.
هوش مصنوعی: هر صبح، یتیمی که پدر و مادرش را ندارد، با دل شکسته و اشک چشم به آن گل زیبا و چهرههای کودکان نگاه میکند و گویی صبحگاه را با قطرات شبنم بر آن گلها متجلی میبیند.
هوش مصنوعی: در حالی که تو در باغچه آرامش به دل میروی و با زیبایی یاسمنها تماشا میکنی، این لحظات برای جان تو خوشایند است.
هوش مصنوعی: به خانه معلم نگاهی بینداز، چرا که کسی که در هنر آموزش ببیند، در زندگی به موفقیت و پیشرفت خواهد رسید.
هوش مصنوعی: ای مرد بیهنر، تو از شرع و عقل کمتر هستی و به اندازهی هزار بار از یک سگ که معلم است، دورتر شدهای.
هوش مصنوعی: انسانی که به بدی و نابکاری مشهور است، مانند سگی خطرناک است و از نظر هر فردی سزاوار مجازات و نابودی است.
هوش مصنوعی: وقتی از پایین رفتن و افتادن میگوییم، روحی که از ماده جدا است، مانند روحی است که در علو و بلندی قرار دارد.
هوش مصنوعی: در زمانهای خوب، شخصی مهربان و بخشنده است، اما در زمانهای بد، میتواند به شدت خطرناک و آزاردهنده باشد.
هوش مصنوعی: تمایلات دنیوی مانع از شناخت واقعی روح تو شده است؛ وگرنه تو در هر لحظه از خداوند الهام میگیری و چیزی از او دریافت میکنی.
هوش مصنوعی: به یادآوریهای خود توجه کن، زیرا خوبیها در وجود تو نهفته است و تو در بدیها غرق شدهای.
هوش مصنوعی: اگر خاطرات خوب از دلت رفتهاند، در سوگ خودت بمان تا شایستهی اندوهی باشی.
هوش مصنوعی: میگویند فیلسوفان که انسانها از لحاظ نَسَلی به میمونها وابستهاند و ریشهاشان به آنها برمیگردد.
هوش مصنوعی: اگر این اتفاق به درستی بیفتد، فخر و افتخار تو از کجا حاصل میشود؟ آیا از خاندان گلشه یا نسل آدمی به تو میرسد؟
هوش مصنوعی: به کوشش خود ادامه بده تا از نیاکانت بالاتر برسی، زیرا با فضل و دانش به تو این نعمت داده میشود که به اجداد خود نسبت مسلمانی داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر از نیاکان خود بیشتر شناخته شده نیستی، به اندازهای که در میدان هستی، نشان از آن دارد که تو نسبت به بوزینگان کمی در مرتبهای بالاتر هستی.
هوش مصنوعی: تو از جهنم و بهشت هیچ اطلاعی نداری، و همچنان در فکر آدم و حوا و گندم هستی.
هوش مصنوعی: بهشت در واقع چیست؟ علم و آگاهی است، و جهنم در کجاست؟ نادانی و جهل است. آن دیو که به آن اشاره میشود، ناتوانی و تنبلی است که انسان را از پیشرفت و موفقیت بازمیدارد.
هوش مصنوعی: به هر حال، روشن است که عقلاء و افراد فهمیده به مبدأ و مقصد خوبی دست مییابند و در عوض، نادانها به سرنوشت بدی دچار میشوند.
هوش مصنوعی: من به افرادی حسودیم میشود که در کنار هم دارای این چهار ویژگی هستند: دانش، جوانی، خوش اخلاقی و ثروت.
هوش مصنوعی: من برای کسی ناراحت هستم که از چهار ویژگی نادانی، حسادت، پیری و بیرحمی رنج میبرد.
هوش مصنوعی: تو در آموختن و یادگیری به حدی رسیدهای که میتوانی درک عمیقتری از مسائل پیدا کنی.
هوش مصنوعی: بهار عزیز، بیدار باش و به فکر آدمهای خردمند باش، زیرا در این دنیا همه چیز به نوعی در تنگنا و محدودیت قرار گرفته است و زندگی همچون بیابانی خشک و عمیق است که فرصت رهایی و شکوفایی به سختی فراهم میشود.
هوش مصنوعی: فکر و نگرش خود را پاک نگهدار و نگران هیچ چیز نباش، زیرا داشتن اندیشهای پاک، خود بهتنهایی منجر به آرامش و رهایی از غمها میشود.
هوش مصنوعی: مردی که ارادهای قوی دارد، میتواند دیوارهای سخت و محکم را نیز به سادگی بشکند و از میان بردارد.
هوش مصنوعی: عجله و تندی نکن؛ زیرا که ممکن است ارتباطی که طی سی سال دوستی ساختهایم، به راحتی قطع شود اگر رفتارت تند و خشمگین باشد.
هوش مصنوعی: با نرمی و لطافت رفتار کن، زیرا حتی شیر درنده را میتوان با ملایمت و آرامش تسخیر کرد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، تنها خیال و تصور است و حقیقت واقعی فراتر از این دو مفهوم است. ای نور چشمم، این دو موضوع اساس و بنیاد انسانیّت را تشکیل میدهند.
هوش مصنوعی: این جمله به انتخاب دو نوع روش برای بهتر کردن مشکل اخلاقی اشاره دارد: اول اینکه انسان میتواند رفتار خوب خود را به خوشخلقی و خلق و خوی نیک بسپارد، و دوم اینکه میتواند به خوشی و شادابی در زندگی مردم توجه کند. در واقع، این دو مسیر نشاندهنده راههای ایجاد حسن خلق و بهبود روابط اجتماعی هستند.
هوش مصنوعی: اگر همت تو در آزار مردم باشد، باید بدانی که هر راهی برای نیکوکاری بهتر از رفتار بد است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوارزم گرد لشکرش ار بنگری همی
بینی علم علم تو بهر دشت و کردری
نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می
تمثالهای عزه و تصویرهای می
بستان بسان بادیه گشتهست پرنگار
از سنبلش قبیله و از ارغوانش حی
صد کارگاه ششترکردهست باغ لاش
[...]
روز دی است خیز و بیار ای نگار می
ای ترک می بیار که ترکی گرفت دی
می ده به رطل و جام که در بزم خسروی
بنشست شاه شاد ملک ارسلان به می
شاهی که کرد چرخ و فلک را به زیر پای
[...]
فصل بهار آمد و بگذشت عهد دی
پیش آر، ای چراغ ری، اکنون چراغ می
تاریکی است مانده ز دی در نهاد ما
و آن جز چراغ می نبرد، ای چراغ ری
برکش نوا، که خاطب گل بر کشید صورت
[...]
ای پایگاه قدر تو بر خط استوی
از فر تو چو خلد برین گشته استوی
در باغ استوی طرب انگیز بگذران
لحن مغنیان خود از خط استوی
جان راغذا سماع خوش و روی نیکو است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.