چون بدرید صبح پیراهن
جلوه گر گشت فوجی از آهن
سپهی کز نهیب نیزهٔ او
بردرد چرخ پیر پیراهن
لشگری کانعطاف خنجر وی
بگسلاند ز کهکشان جوشن
چون برآید غریو، روز نبرد
فوج آهن به جنبش آرد تن
آهنین قلعهای بود جنبان
نه بر او در پدید و نی روزن
تیر بارد چنان که بر پرد
آهن ذوب گشته از معدن
بمب کوبد، چنان که درغلطد
سنگ خارا ز قله در دامن
میغی از تیغ برکشد که از آن
مرگ بارد به تارک دشمن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف یک نبرد پرهیجان است. صبح که پیراهن جنگی باز میشود، لشکری از آهن و جنگجویان قوی نمایان میشوند. سپاهی که به خاطر قدرت نیزهاش چرخ کهن را میشکافد، و جنگجویانش به شکلی خنجرزنان از آسمان به زمین میآیند. در زمان نبرد، صدای غریو شیپور به نبرد میافزاید و جنگی سخت آغاز میشود. تیرها باریدن میگیرد و زمین به لرزه در میآید. شعری است از قدرت، شجاعت و وقایع جنگی که حاکی از جدال و مرگ و زندگی است.
هوش مصنوعی: وقتی صبح فرا میرسد و لباس شب را کنار میزند، گروهی از زیبایی و درخشش ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: سپهبدی که صدای نیزهاش باعث ترس و لرز در آسمان کهن میشود، مانند پیراهنی میگردد.
هوش مصنوعی: لشکری که به خاطر خنجر او، زنجیرها را از کهکشان پاره میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که صدای غرش و جنگ به گوش برسد، لشگریان آهنین به حرکت در میآیند و جان را به هیجان میآورند.
هوش مصنوعی: قلعهای آهنی بود که در آن نه درهایی وجود داشت و نه پنجرههایی.
هوش مصنوعی: باران چنان ریزش میکند که گویا بر ورق آهن ذوب شده از معدن میافتد.
هوش مصنوعی: بمب با قدرت ضربهای میزند که سنگ نفوذناپذیر از سر قله به دامنه میغلطد و سقوط میکند.
هوش مصنوعی: ابر شمشیری میکشد که مرگ را بر سر دشمن میبارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هست بر خواجه پیچیده رفتن
راست چون بر درخت پیچد سن
این عجبتر که: می نداند او
شعر از شعر و خنب را از خن
آمد آن نو بهار توبهشکن
بازگشتی بکرد توبهٔ من
دوش تا یار عرضه کرد همی
بر من آن عارض چو تازه سمن
گفت وقت گل است باده بخواه
[...]
شب آخر شد از جهان شب من
که نگرددش روز پیرامن
بست صورت مرا چو در پوشید
شب تیره سیاه پیراهن
که بر اطراف چرخ زنگاری
[...]
آمد آن تیر ماه سرد سخن
گرم در گفتگوی شد با من
زیر او در سؤال با من تیز
بم من در جواب او الکن
نه مرا با تکاب او پایاب
[...]
هر که چون کاغذ و قلم باشد
دو زبان و دو روی گاه سخن
همچو کاغذ سیاه کن رویش
چون قلم گردنش به تیغ بزن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.