ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳ رفتم بر توپ تا بکوبم دشمن فریاد برآورد که ای وای به من دست دگری و خانمان دگری من مظلمهٔ که میبرم برگردن؟!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
سیب و گل و سیم دارد آن دلبر من
سیبش ز نخ و گل دو رخ و سیمش تن
بنگر برخ و دو زلف آن سیم ذقن
تا لاله بخروار بری ، مشک بمن
افتاده منم به گوشهٔ بیت حزن
غمهای جهان مونس غمخانهٔ من
یا رب تو به فضل خویش دندانم را
بخشای به روح حضرت ویس قرن
ای دوست بجملگی تو را گشتم من
حقا که دراین سخن نه ذوق است و نه فن
گر تو ز خودی خود برون جستی پاک
شاید صنما بجای تو هستم من
تا خسته دل مرا بریده ست ز تن
دارم گله هاش را چو شمشیر سخن
لیکن چکنم گفت نمی یارم من
کان پسته دهن کرد مرا بسته دهن
این پند نگاه دار هموار ای تن
برگرد کسی که خصم تو هست متن
عضوی ز تو گر یار شود با دشمن
دشمن دو شمر تیغ دو کش زخم دوزن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.