دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ
یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ
ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم
زانکه انده شد و شادی سوی ما کرد آهنگ
ماه نوروز دگر بار به ما روی نمود
قلعه اگره درآورد ملک زاده به چنگ
کشوری بود نه قلعه همه پر مرد دلیر
بر هوا بر شده و ساخته از آهن و سنگ
پی او رفته در آنجا که قرار ماهی
سر او بر شده آنجا که بنات و خرچنگ
گرد او بیشه و کوه گشن و سبز چنانک
گذر باد و ره مار درو ناخوش و تنگ
این چنین قلعه محمود جهاندار گرفت
به دلیری و شجاعت نه به مکر و نیرنگ
پشته ها کرد ز بس کشته در و پنجه جای
جوی خون کرد به هر پشته روان صد فرسنگ
برده زنجیر به زنجیر از آن قلعه قطار
همچنانست که بر روی هوا صف کلنگ
ای امیری که برون آرد بیم و فزعت
طعمه از پنجه شیر و خوره از کام نهنگ
باد را هیچ نباشد گه خشم تو شتاب
کوه را هیچ نباشد گه حلم تو درنگ
ای تو را فر فریدون و نهاد جمشید
وی تو را سیرت کیخسرو و رای هوشنگ
ای به صدر اندر بایسته تر از نوشروان
وی به حرب اندر شایسته تر از پور پشنگ
چرخ گردنده با پایه او رنگ تو پست
باد پوینده بر مرکب رهوار تو لنگ
زیر پای ولی و در دو کف ناصح تو
خاک چون عنبر سارا شود و بید خدنگ
بر تن حاسد و بد خواه تو و کام عدو
خز چون خار مغیلان شود و شهد شرنگ
زود باشد که ازین فتح خبر کرده شود
به خراسان و عراق و حبش و بربر و زنگ
این گلی بود ز بستان فتوحت خوشبو
شاخکی بود ز ریحان مرادت خوش رنگ
زین سپس نامه فتح تو سوی حضرت شاه
دم دم آید همی از معبر چین و لب گنگ
میل بعضی ملکا سوی نشاطست و طرب
اندرین فصل و سوی خوردن بگماز چو زنگ
زانکه بستان شده از حسن بسان مشکوی
زانکه صحرا شده از نقش بسان ارتنگ
مرغزار و کهسار از سپر غم و خیری
راست چون سینه طاوس شد و پشت پلنگ
اختیار تو درین وقت سوی عزم سفر
از پی قوت دین و قبل حمیت و ننگ
حرب کفار گزیده بدل مجلس بزم
بانگ تکبیر شنوده بدل نغمه چنگ
تا همی تازد بر مفرش دشت آهوی غرم
تا همی یازد بر دامن که بچه رنگ
تو بمان دایم وز فر تو آراسته باد
تاج و تخت شهی و افسر ملک و اورنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به دو خوشبختی اشاره میکند: یکی به وقوع نوروز و دیگری به پیروزی در جنگ. او از این دو واقعه شکرگزاری میکند چون شادی و اندوه به زندگی او میآید. سپس به فتح قلعهای به دست محمود از شجاعت و دلیری او سخن میگوید و از ویژگیهای جغرافیایی و طبیعی منطقه سخن میرانند.
محمود با شجاعت و نه با نیرنگ، قلعهای را تسخیر کرد و با آوردن اسیران، نمایی از پیروزی خود را نشان داد. شاعر به صفات نیک و دلاوریهای محمود اشاره دارد و او را بالاتر از دیگران میداند. او بر این باور است که این فتح باید به همه نقاط ایران و دیگر سرزمینها خبر داده شود.
در پایان، شاعر از زیبایی طبیعت و جشن و سرور میگوید و محمود را دعوت میکند تا برای تقویت دین و دفاع از کشور تلاش کند. او در نهایت امیدوار است که محمود همیشه موفق و سرشناس باقی بماند.
هوش مصنوعی: در یک زمان، دو خوشبختی به وقوع پیوست: یکی بهدلیل تغییرات سال و دیگری به خاطر هیجانهای جنگ.
هوش مصنوعی: ما از هر دو جنبه، شکرگزاری و ستایش را در نظر داریم، زیرا غم و شادی به سمت ما حرکت کردهاند.
هوش مصنوعی: ماه نوروز دوباره بر ما تابید و سرزمین خوبی را به ما نشان داد، مانند این که یک شاهزاده به قلعهای دست یافته است.
هوش مصنوعی: در این سرزمین، نه قلعهای وجود داشت، بلکه مردانی دلیر و شجاع بودند که با دلیری و ارادهای قوی، از چیزی محکم و استوار مانند آهن و سنگ ساخته بودند.
هوش مصنوعی: او در پی جایی رفته که ماهی قرار دارد و سر او در جایی است که دختران و خرچنگها هستند.
هوش مصنوعی: دور او جنگل و کوه، خشک و سبز است، بهطرزی که باد بهراحتی از آن میگذرد و راه مار در آن مکان نامساعد و تنگ است.
هوش مصنوعی: این قلعه به دلیل دلیری و شجاعت محمود، حاکم جهان، به دست او افتاد و نه به واسطه ترفندها و فریبکاری.
هوش مصنوعی: پشتهها به دلیل تعداد زیادی کشتهها به وجود آمدند و در هر یک از این پشتهها، جویهای خون شکل گرفت. از هر پشته، مسیر خون به مسافت صد فرسنگ ادامه پیدا کرد.
هوش مصنوعی: بردهای که به زنجیر کشیده شده، از آن قلعهای به قلعهای دیگر میرود، و این وضعیت مثل این است که در هوا صفی از کلنگها وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: به ای کسی که قدرت و شجاعت تو همچون پنجه شیر و نیرومندی تو به اندازه کام یک نهنگ است، تو میتوانی از خطرات و هراسها بیرون بیایی و بر آنها غلبه کنی.
هوش مصنوعی: باد هیچ تاثیر نخواهد پذیرفت از خشم تو، همچنان که کوه نیز در برابر بامصیرتی تو بیحرکت میماند.
هوش مصنوعی: تو از ویژگیهای و صفات بزرگانی مانند فریدون، جمشید، کیخسرو و هوشنگ برخورداری.
هوش مصنوعی: ای آن کسی که در صدر نشینی از نوشروان شایستهتری و در میدان جنگ از پور پشنگ برتری.
هوش مصنوعی: چرخ زمان با حمایت او، تو را به خاطر موقعیتات کوچک و ناپسند میسازد و بر اسب تندروی تو، باد ناتوان و لنگی دارد.
هوش مصنوعی: زیر پای ولی و در دستان ناصح، خاک به قدری ارزشمند میشود که مانند عطر خوش عنبر و بید جوان به نظر میآید.
هوش مصنوعی: بر تن کسی که حسادت و کینه تو را دارد، غمی به سنگینی خارهای درخت مغیلان نمایان شود و به جای شیرینی، تلخی و زهر را بچشد.
هوش مصنوعی: به زودی خبر این پیروزی به خراسان و عراق و حبشه و بربر و زنگ فرستاده خواهد شد.
هوش مصنوعی: این یک گل زیبا و خوشبو از باغ پیروزیها بود و شاخهای از آن به رنگ دلخواه تو شبیه ریحان است.
هوش مصنوعی: از این پس، نامه پیروزی تو به سوی شاه به آرامی از راه چین و از جانب لبی خاموش میرسد.
هوش مصنوعی: برخی از پادشاهان تمایل دارند در این فصل به شادی و لذت بپردازند و به خوشگذرانی و خوردن بپردازند، همانطور که زنگی بر سر یک گنبد به صدا درمیآید.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی، باغ مانند عطر مشک شده است و دشت به خاطر نقش و نگار خود مانند کهنسالی رنگارنگ است.
هوش مصنوعی: در دشت و کوه، از غم و خوشی محافظتی به وجود آمده که مانند سینه طاووس زیبا و پشت پلنگ قوی است.
هوش مصنوعی: انتخاب تو در این زمان برای سفر، به خاطر تقویت دین و حفظ شرف و عفت است.
هوش مصنوعی: جنگ و نبرد با دشمنان، هوا و حال جشن و شادی را عوض کرده است، و به جای نغمههای خوش آهنگی، صدای تکبیر شنیده میشود.
هوش مصنوعی: آهویی خوشجلوه و رنجیده در دشت میدود و در کنار دامن مادری که بچهاش به رنگی زیباست، قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: تو بمان همیشه و بگذار که بر اثر وجود تو، تاج و تخت پادشاهی و دیوانگی سرزمین، همچنان زینت داده شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر کش ای تُرک و بیکسو فکن این جامه جنگ
چنگ بر گیر و بنه درقه و شمشیر از چنگ
وقت آن شد که کمان افکنی اندر بازو
وقت آنست که بنشینی و برداری چنگ
دشمن از کینه بر آمد به کمینگاه مرو
[...]
برکش ای ترک بر اسب طرب و شادی تنگ
که زمستان شد و نوروز فراز آمد تنگ
باد نوروزی با باغ همی صلح کند
من و تو هر دو چرا بیهده باشیم به جنگ
سبز رنگ است ز سبزه سر کوه و لب جوی
[...]
ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ
تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ
سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی
که سر آهنگان خوانند مر او را سرهنگ
آنکه روی همه هشیاران آمد به شتاب
[...]
عشق اگر باز گرفتی ز گریبانم چنگ
خونِ دل برمژه از دیده نبودی آونگ
رنگ پوشیدم و هم رنگ نمی شد با من
هم بینداختمش نه منم اکنون و نه رنگ
تا دل و دیده نخواهند و نبینند به کس
[...]
ای ز چشمم شده پنهان و بدل در زده چنگ
چون بسر میبری ایام درین کلبه تنگ
گشت ز آئینه جان عکس رخت ظاهر از آنک
صیقل نور تو بزدود ازو ظلمت زنگ
چشم بد دور چه زیباست بر آن روی چو ماه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.