گنجور

 
مولانا عطار

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها مولانا مصرع یا بیتی از عطار را عیناً نقل قول کرده است:


  1. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۳ :: عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶

    مولانا (بیت ۱): کجایی ساقیا درده مدامم - که من از جان غلامت را غلامم

    عطار (بیت ۱): کجایی ساقیا می ده مدامم - که من از جان غلامت را غلامم



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:دلارام نهان گشته ز غوغا - همه رفتند و خلوت شد برون آ

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶:مرا حلوا هوس کردست حلوا - میفکن وعده حلوا به فردا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:بکت عینی غداه البین دمعا - و اخری بالبکا بخلت علینا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰:تو بشکن چنگ ما را ای معلا‌‌! - هزاران چنگ دیگر هست اینجا


    عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۲) پند کسری:چنین گفتست کسری باربد را - که بی‌اندوه اگر خواهی تو خود را


  2. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷:ای بنده بازگرد به درگاه ما بیا - بشنو ز آسمان‌ها حی علی الصلا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:ای صوفیان عشق بدرید خرقه‌ها - صد جامه ضرب کرد گل از لذت صبا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا - شاد آمدیت از سفر خانه خدا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا - نام بچه ش چه باشد او خود پیش دوا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:شب رفت و هم تمام نشد ماجرای ما - ناچار گفتنی‌ست تمامی ماجرا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:هر روز بامداد سلام علیکما - آن جا که شه نشیند و آن وقت مرتضا

    مولانا » فیه ما فیه » فصل چهارم - گفت که این چه لطف است که مولانا تشریف فرمود:جان از درون به فاقه و طبع از برون به برگ - دیو از خورش به هیضه و جمشید ناشتا


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:سبحان قادری که صفاتش ز کبریا - بر خاک عجز می‌فکند عقل انبیا

    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲:ای مرغ روح بر پر ازین دام پر بلا - پرواز کن به ذروهٔ ایوان کبریا


  3. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:چند گریزی ز ما ؟ چند روی جا به جا ؟ - جان تو در دست ماست همچو گلوی عصا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:ای همه خوبی تو را پس تو که رایی که را ؟ - ای گل در باغ ما پس تو کجایی کجا ؟

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا - باز گلِ لعل‌پوش می‌بدراند قبا


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳:مورچهٔ خط تو، کرد چو موری مرا - کی کند ای مشک مو مور تو چندین جفا


  4. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳:اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا - بگیر خنجر تیز و ببر گلوی حیا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴:درخت اگر متحرک بدی ز جای به جا - نه رنج اره کشیدی نه زخم‌های جفا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:روم به حجره خیاط عاشقان فردا - من درازقبا با هزار گز سودا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:چه نیکبخت کسی که خدای خواند تو را - درآ درآ به سعادت درت گشاد خدا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:مرا تو گوش گرفتی همی‌کشی به کجا - بگو که در دل تو چیست چیست عزم تو را

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲:رویم و خانه بگیریم پهلوی دریا - که داد اوست جواهر که خوی اوست سخا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:کجاست مطرب جان تا ز نعره‌های صلا - درافکند دم او در هزار سر سودا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:چه خیره می‌نگری در رخ من ای برنا - مگر که در رخمست آیتی از آن سودا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:برفت یار من و یادگار ماند مرا - رخ معصفر و چشم پرآب و وااسفا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷:به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا - که صبر نیست مرا بی‌تو ای عزیز بیا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:شراب داد خدا مر مرا تو را سرکا - چو قسمتست چه جنگست مر مرا و تو را

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:سبکتری تو از آن دم که می‌رسد ز صبا - ز دم زدن نشود سیر و مانده کس جانا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶:مبارکی که بود در همه عروسی‌ها - در این عروسی ما باد ای خدا تنها


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴:خطاب هاتف دولت رسید دوش به ما - که هست عرصهٔ بی‌دولتی سرای فنا

    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵:اگر ز گلبن خلقش گلی به بار رسد - به حکم نیشکر آرد برون ز زهرگیا


  5. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:آه از این زشتان که مه‌رو می‌نمایند از نقاب - از درون‌سو کاه‌تاب و از برون‌سو ماهتاب

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹:یا وصال یار باید یا حریفان را شراب - چونک دریا دست ندهد پای نِه در جوی آب


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷:وقت کوچ است الرحیل ای دل ازین جای خراب - تا ز حضرت سوی جانت ارجعی آید خطاب


  6. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳:اندر دل هر کس که از این عشق اثر نیست - تو ابر در او کش که به جز خصم قمر نیست


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:از قوت مستیم ز هستیم خبر نیست - مستم ز می عشق و چو من مست دگر نیست


  7. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:بده یک جام ای پیر خرابات - مگو فردا که فی التأخیر آفات

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰:ایا ساقی توی قاضی حاجات - شرابی ده که آرد در مراعات


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:سحرگاهی شدم سوی خرابات - که رندان را کنم دعوت به طامات


  8. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:ببستی چشم یعنی وقت خواب است - نه خوابست آن حریفان را جواب است


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:تو را در ره خراباتی خراب است - گر آنجا خانه‌ای گیری صواب است


  9. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:چو با ما یار ما امروز جفتست - بگویم آنچ هرگز کس نگفته‌ست


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:وشاقی اعجمی با دشنه در دست - به خون آلوده دست و زلف چون شست

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶:خراباتی است پر رندان سرمست - ز سر مستی همه نه نیست و نه هست

    عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » المقالة الثانی عشر:پسر گفتش اگر جاهم حرامست - بگو تا جامِ جم باری کدامست


  10. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:در ره معشوق ما ترسندگان را کار نیست - جمله شاهانند آن جا بندگان را بار نیست


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶:عشق را اندر دو عالم هیچ پذرفتار نیست - چون گذشتی از دو عالم هیچکس را بار نیست


  11. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴:دلبری و بی‌دلی اسرار ماست - کار کار ماست چون او یار ماست

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:عاشقی و بی‌وفایی کار ماست - کار کار ماست چون او یار ماست


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:عاشقی و بی نوایی کار ماست - کار کار ماست چون او یار ماست


  12. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵:این طرفه آتشی که دمی برقرار نیست - گر نزد یار باشد وگر نزد یار نیست

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:آن روح را که عشق حقیقی شعار نیست - نابوده به که بودن او غیر عار نیست

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۶:ما را کنار گیر تو را خود کنار نیست - عاشق نواختن به خدا هیچ عار نیست


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:دل بگسل از جهان که جهان پایدار نیست - واثق مشو به او که به عهد استوار نیست


  13. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷:ای گل تو را اگر چه که رخسار نازکست - رخ بر رخش مدار که آن یار نازکست


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷:شادی به روزگار شناسندگان مست - جانها فدای مرتبهٔ نیستان هست


  14. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲:اندرآ عیش بی‌تو شادان نیست - کیست کو بنده تو از جان نیست


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:آفتاب رخ تو پنهان نیست - لیک هر دیده محرم آن نیست


  15. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:همچو گل سرخ برو دست دست - همچو میی خلق ز تو مست مست

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۶:بازرسیدیم ز میخانه مست - بازرهیدیم ز بالا و پست

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷:ای ز بگه خاسته سر مست مست - مست شرابی و شراب الست


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:نیم شبی سیم برم نیم مست - نعره‌زنان آمد و در در نشست


  16. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد - به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۴:یکی گولی همی‌خواهم که در دلبر نظر دارد - نمی‌خواهم هنرمندی که دیده در هنر دارد


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:فرو رفتم به دریایی که نه پای و نه سر دارد - ولی هر قطره‌ای از وی به صد دریا اثر دارد


  17. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد - امسال در این خرقه زنگار برآمد

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰:آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد - امسال در این خرقه زنگار برآمد


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:عشق تو ز سقسین و ز بلغار برآمد - فریاد ز کفار به یک بار برآمد


  18. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۳:در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد - آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد - عشق تو مرا رانده به گرد دو جهان کرد


  19. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۷:گر یک سر موی از رخ تو روی نماید - بر روی زمین خرقه و زنار نماند


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:گرد ره تو کعبه و خمار نماند - یک دل ز می عشق تو هشیار نماند


  20. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶:بیچاره کسی که زر ندارد - وز معدن زر خبر ندارد

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۱:هر سینه که سیمبر ندارد - شخصی باشد که سر ندارد


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:زین درد کسی خبر ندارد - کین درد کسی دگر ندارد


  21. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۲:خوش باش که هر که راز داند - داند که خوشی خوشی کشاند


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷:آن را که غمت به خویش خواند - شادی جهان غم تو داند


  22. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۲:خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد - خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:هر که در بادیهٔ عشق تو سرگردان شد - همچو من در طلبت بی سر و بی سامان شد


  23. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۵:یا رب این بوی که امروز به ما می‌آید - ز سراپرده اسرار خدا می‌آید


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:گر نه از خاک درت باد صبا می‌آید - صبحدم مشک‌فشان پس ز کجا می‌آید


  24. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۵:هر که بتواند نگه دارد خرد - من نتانستم مرا باری ببرد

    مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۱ - نمودن آن شمعها در نظر هفت مرد:هفت شمع اندر نظر شد هفت مَرد - نورشان می‌شد به سقف لاژورد


    عطار » نزهت الاحباب » بخش ۱۸ - غزل:سالها بودم ز عشق گل بدرد - با دو چشم پر زخون و روی زرد


  25. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۸:هر که را اسرار عشق اظهار شد - رفت یاری زانک محو یار شد


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:پیر ما وقت سحر بیدار شد - از در مسجد بر خمار شد

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷:قصهٔ عشق تو چون بسیار شد - قصه‌گویان را زبان از کار شد


  26. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۹:نی دیده هر دلی را دیدار می‌نماید - نی هر خسیس را شه رخسار می‌نماید


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:نه یار هرکسی را رخسار می‌نماید - نه هر حقیر دل را دیدار می‌نماید


  27. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۳:آتش پریر گفت نهانی به گوش دود - کز من نمی‌شکیبد و با من خوش است عود

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۳:خفته نمود دلبر گفتم ز باغ زود - شفتالوی بدزدم او خود نخفته بود


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:رُهبان دَیْر را سببِ عاشقی چه بود؟ - کاو روی راز دیر به خَلقان نمی‌نمود


  28. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۹:روی تو چون روی مار خوی تو زهر قدید - ای خنک آن را که او روی شما را ندید

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۰:صبحدمی همچو صبح پرده ظلمت درید - نیم شبی ناگهان صبح قیامت دمید

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۴:نعره آن بلبلان از سوی بستان رسید - صورت بستان نهان بوی گلستان بدید

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:یا شبه الطیف لی انت قریب بعید - جمله ارواحنا تغمس فیما ترید


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:واقعهٔ عشق را نیست نشانی پدید - واقعه‌ای مشکل است بسته دری بی کلید


  29. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۶:غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند - زانک بلندت کند تا بتواند فکند


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲:غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند - زانکه بلندی دهد، تا بتواند فکند


  30. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۷:رسم نو بین که شهریار نهاد - قبله مان سوی شهر یار نهاد


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:عشق تو پرده، صد هزار نهاد - پرده در پرده بی شمار نهاد


  31. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۱:عشق تو مست و کف زنانم کرد - مستم و بیخودم چه دانم کرد


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:عشق تو مست جاودانم کرد - ناکس جملهٔ جهانم کرد


  32. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۴:هین که هنگام صابر‌ان آمد - وقت سختی و امتحان آمد


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:کارم از عشق تو به جان آمد - دلم از درد در فغان آمد


  33. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۷:هر که را ذوق دین پدید آید - شهد دنیاش کی لذیذ آید


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:هر که را ذوق دین پدید آید - شهد دنیاش کی لذیذ آید


  34. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۹:بگرد فتنه می‌گردی دگربار - لب بامست و مستی هوش می‌دار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۲:منم از جان خود بیزار بیزار - اگر باشد تو را از بنده آزار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۸:خداوند خداوندان اسرار - زهی خورشید در خورشید انوار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۴:مرا می‌گفت دوش آن یار عیار - سگ عاشق به از شیران هشیار


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:قدم درنه اگر مردی درین کار - حجاب تو تویی از پیش بردار

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:میی درده که در ده نیست هشیار - چه خفتی عمر شد برخیز و هشدار

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸:درآمد دوش ترکم مست و هشیار - ز سر تا پای او اقرار و انکار


  35. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۹:صد بار بگفتمت نگهدار - در خشم و ستیزه پا میفشار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۰:کی باشد اختری در اقطار - در برج چنین مهی گرفتار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۱:شب گشت ولیک پیش اغیار - روزست شب من از رخ یار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۴:ای یار شگرف در همه کار - عیاره و عاشق تو عیار


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹:بردار صراحیی ز خمار - بربند به روی خرقه زنار

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:ای عشق تو کیمیای اسرار - سیمرغ هوای تو جگرخوار

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۱:در عشق تو گم شدم به یکبار - سرگشته همی دوم فلک‌وار


  36. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۰:عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار - گازری در خشم گشت از آفتاب نامدار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۱:عرض لشکر می‌دهد مر عاشقان را عشق یار - زندگان آن جا پیاده کشتگان آن جا سوار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۴:مطربا در پیش شاهان چون شدستی پرده دار - برمدار اندر غزل جز پرده‌های شاهوار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۶:مرحبا ای جان باقی پادشاهِ کامیار - روح‌بخش هر قَران و آفتاب هر دیار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۳:خوی بد دارم ملولم تو مرا معذور دار - خوی من کی خوش شود بی‌روی خوبت ای نگار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۶:لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار - باز اندر پرده می‌شد همچنین تا هشت بار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۷:از کنار خویش یابم هر دمی من بوی یار - چون نگیرم خویش را من هر شبی اندر کنار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۱:ای صبا حالی ز خد و خال شمس الدین بیار - عنبر و مشک ختن از چین به قسطنطین بیار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۰:سیدی انی کلیل انت فی زی النهار - اشتکی من طول لیلی الفرار این الفرار


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷:ای چراغ خلد ازین مشکوةمظلم کن کنار - تو شوی نور علی نور که لم تمسسه نار


  37. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۲:اختران را شب وصلست و نثارست و نثار - چون سوی چرخ عروسیست ز ماه ده و چار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۳:روستایی بچه‌ای هست درون بازار - دغلی لاف زنی سخره کنی بس عیار


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:از پس پردهٔ دل دوش بدیدم رخ یار - شدم از دست و برفت از دل من صبر و قرار


  38. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۶:گر ز سر عشق او داری خبر - جان بده در عشق و در جانان نگر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۹:ای نهاده بر سر زانو تو سر - وز درون جان جمله باخبر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۰:بس که می‌انگیخت آن مه شور و شر - بس که می‌کرد او جهان زیر و زبر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۷:در چمن آیید و بربندید دید - تا نیفتد بر جماعت هر نظر


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:پیر ما می‌رفت هنگام سحر - اوفتادش بر خراباتی گذر

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰:گر ز سر عشق او داری خبر - جان بده در عشق و در جانان نگر

    عطار » نزهت الاحباب » بخش ۱۹ - غزل:هی که را رنگی بود بی کر و فر - بیشکی هر کس برو دارد نظر


  39. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۶:هر کس به جنس خویش درآمیخت ای نگار - هر کس به لایق گهر خود گرفت یار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۷:دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار - جان مست گلستان تو آن گاه خار خار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۸:میر شکار من که مرا کرده‌ای شکار - بی‌تو نه عیش دارم و نه خواب و نه قرار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۱:آمد بهار خرم و آمد رسول یار - مستیم و عاشقیم و خماریم و بی‌قرار


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸:ای در غرور نفس به سر برده روزگار - برخیز و کارکن که کنون است وقت کار


  40. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۹:کس بی‌کسی نماند می‌دان تو این قدر - گر با یکی نسازی آید یکی دگر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۰:مستیم و بیخودیم و جمال تو پرده در - زین پس مباش ماها در ابر و پرده در


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶:ای پرده‌ساز گشته درین دیر پرده در - تا کی چو کرم پیله نشینی به پرده در


  41. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۳:نه در وفات گذارد نه در جفا دلدار - نه منکرت بگذارد نه بر سر اقرار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۴:چرا ز قافله یک کس نمی‌شود بیدار - که رخت عمر ز کی باز می‌برد طرار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۵:بیار ساقی بادت فدا سر و دستار - ز هر کجا که دهد دست جام جان دست آر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۶:نبشته‌ست خدا گِردِ چهره دلدار - خطی که فاعتبروا منه یا اولی‌الابصار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۷:شده‌ست نور محمد هزار شاخ هزار - گرفته هر دو جهان از کنار تا به کنار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۸:چه مایه رنج کشیدم ز یار تا این کار - بر آب دیده و خون جگر گرفت قرار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۹:مجوی شادی چون در غمست میل نگار - که در دو پنجه شیری تو ای عزیز شکار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۰:بیامدیم دگربار چون نسیم بهار - برآمدیم چو خورشید با صد استظهار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۱:ز بامداد چه دشمن کشست دیدن یار - بشارتیست ز عمر عزیز روی نگار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۶:مرا بگاه ده ای ساقی کریم عقار - که دوش هیچ نخفتم ز تشنگی و خمار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۷:بکش بکش که چه خوش می‌کشی بیار بیار - هزیمتان ره عشق را قطار قطار


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹:دلا گذر کن ازین خاکدان مردم خوار - که دیو هست درو بس عزیز و مردم خوار


  42. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۶:مطربِ عاشقان بجنبان تار - بزن آتش به مؤمن و کفار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۷:گر تو خواهی وطن پر از دلدار - خانه را رو تهی کن از اغیار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۸:رحم بر یار کی کند هم یار - آه بیمار کی شنود بیمار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۳:عار بادا جهانیان را عار - از دو سه ماده ابله طرار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۴:خلق را زیر گنبد دوار - چشم‌ها کور و دیدنی بسیار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۷:آفتابی برآمد از اسرار - جامه‌شویی کنیم صوفی‌وار

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:طلب ای عاشقان خوش رفتار - طرب ای نیکوان شیرین کار


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲:اشک ریز آمدم چو ابر بهار - ساقیا هین بیا و باده بیار


  43. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۱:ماییم فداییان جانباز - گستاخ و دلیر و جسم پرداز


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:ای روی تو شمع پردهٔ راز - در پردهٔ دل غم تو دمساز

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰:ای شیوهٔ تو کرشمه و ناز - تا چند کنی کرشمه آغاز


  44. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۰:نیست در آخرزمان فریادرس - جز صلاح الدین صلاح الدین و بس


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:چند جویی در جهان یاری ز کس - یک کست در هر دو عالم یار بس


  45. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۶:برفتم دی به پیشش سخت پرجوش - نپرسید او مرا بنشست خاموش


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹:دلی کامد ز عشق دوست در جوش - بماند تا قیامت مست و مدهوش


  46. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۸:امروز خوش است دل که تو دوش - خون دل ما بخورده‌ای نوش

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۱:ما نعره به شب زنیم و خاموش - تا درنرود درون هر گوش


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:ترسا بچهٔ شکر لبم دوش - صد حلقهٔ زلف در بناگوش


  47. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۱:توبه من درست نیست خموش - من بی‌توبه را به کس مفروش


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶:آخر ای صوفی مرقع پوش - لاف تقوی مزن ورع مفروش


  48. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۱:باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق - باز برآمد ز جان نعره و هیهای عشق


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹:عقل کجا پی برد شیوهٔ سودای عشق - باز نیابی به عقل سر معمای عشق


  49. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۴:برخیز ز خواب و ساز کن چنگ - کان فتنه مه عذار گلرنگ


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰:ای عشق تو با وجود هم تنگ - در راه تو کفر و دین به یک رنگ


  50. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۳:ای تو ولی احسان دل ای حسن رویت دام دل - ای از کرم پرسان دل وی پرسشت آرام دل


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:صورت نبندد ای صنم، بی زلف تو آرام دل - دل فتنه شد بر زلف تو، ای فتنهٔ ایام دل


  51. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۲:دوش چه خورده‌ای بگو ای بت همچو شکرم - تا همه عمر بعد از این من شب و روز از آن خورم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۷:دوش چه خورده‌ای بگو ای بت همچو شکرم - تا همه سال روز و شب باقی عمر از آن خورم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۰:ترک قلندر من دوش درآمد از درم - بوسه گشاد بر لبم تنگ کشید در برم


  52. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۳:در آینه چون بینم نقش تو به گفت آرم - آیینه نخواهد دم ای وای ز گفتارم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۶:توبه نکنم هرگز زین جرم که من دارم - زان کس که کند توبه زین واقعه بیزارم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۷:من خفته وشم اما بس آگه و بیدارم - هر چند که بی‌هوشم در کار تو هشیارم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۸:یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمی‌دارم - زیرا که توی کارم زیرا که توی بارم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۹:تا عاشق آن یارم بی‌کارم و بر کارم - سرگشته و پابرجا ماننده پرگارم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸:چون من ز همه عالم ترسا بچه‌ای دارم - دانم که ز ترسایی هرگز نبود عارم


  53. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۰:خیزید مخسپید که نزدیک رسیدیم - آواز خروس و سگ آن کوی شنیدیم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۰:از شهر تو رفتیم تو را سیر ندیدیم - از شاخ درخت تو چنین خام فتیدیم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۱:خلقان همه نیکند جز این تن که گزیدیم - که از سفهش بس سر انگشت گزیدیم

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات:آن جایکه احرار نشینند، نشستیم - وان کار که ابرار گزیدند، گزیدیم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:دردا که درین بادیه بسیار دویدیم - در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم


  54. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۶:چه دیدم خواب شب کامروز مستم - چو مجنونان ز بند عقل جستم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۷:به جان جمله مستان که مستم - بگیر ای دلبر عیار دستم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸:درآمد دوش ترک نیم مستم - به ترکی برد دین و دل ز دستم

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱:مرا قلاش می‌خوانند، هستم - من از دردی کشان نیم مستم


  55. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۰:چنان مست است از آن دم جان آدم - که نشناسد از آن دم جان آدم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۵:یکی مطرب همی‌خواهم در این دم - که نشناسد ز مستی زیر از بم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۴:خداوندا مده آن یار را غم - مبادا قامت آن سرو را خم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۲:چنان مستم چنان مستم من این دم - که حوا را بنشناسم ز آدم


    عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » المقالة الحادی عشر:پسر گفتش اگر در جاه باشم - چرا آشفته و گمراه باشم

    عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۲) حکایت:یکی گفتست از اهل سلامت - که گر رسوا شود خلق قیامت

    عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » المقالة الثانی و العشرون:پسر گفت ای پدر این کیمیا چیست - که بی اودست می‌ندهد مرا زیست

    عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهی‌نامه » فی نعت النبی صلی الله علیه و آله و صحبه و سلم:محمد مقتدای هر دو عالم - محمد مهتر اولادِ آدم

    عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل:عزیزی گفت من عمری درین کار - بعقد و جد در بودم گرفتار


  56. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۰:اگر عشقت به جای جان ندارم - به زلف کافرت ایمان ندارم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲:اگر عشقت به جای جان ندارم - به زلف کافرت ایمان ندارم


  57. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۵:چه نزدیک است جان تو به جانم - که هر چیزی که اندیشی بدانم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۶:چه نزدیک است جان تو به جانم - که هر چیزی که اندیشی بدانم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۸:من آن ماهم که اندر لامکانم - مجو بیرون مرا در عین جانم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۹:بیا کامروز بیرون از جهانم - بیا کامروز من از خود نهانم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱:ز تو گر یک نظر آید به جانم - نباید این جهان و آن جهانم

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:ازین دریا که غرق اوست جانم - برون جستم ولیکن در میانم


  58. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۳:کجایی ساقیا؟ در ده مدامم - که من از جان غلامت را غلامم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶:کجایی ساقیا می ده مدامم - که من از جان غلامت را غلامم


  59. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۳:ما صحبت همدگر گزینیم - بر دامن همدگر نشینیم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۰:تا دلبر خویش را نبینیم - جز در تک خون دل نشینیم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۵:گر مردی خویشتن ببینیم - اندر پس دوکدان نشینیم


  60. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۸:دانی کامروز از چه زردم - ای تو همه شب حریف نردم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۹:من دوش به تازه عهد کردم - سوگند به جان تو بخوردم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:ای عشق تو پیشوای دردم - وی درد تو هر زمان و هر دم


  61. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۰:تا عشق تو سوخت همچو عودم - یک عقده نماند از وجودم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵:تا عشق تو را به جان ربودم - بی درد تو یک نفس نبودم

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶:تا عشق تو سوخت همچو عودم - یک ذره نماند از وجودم


  62. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۲:گر ناز تو را به گفت نارم - مهر تو درون سینه دارم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۳:من اشتر مست شهریارم - آن خایم کز گلو برآرم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:پشتا پشت است با تو کارم - تو فارغ و من در انتظارم


  63. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۶:تا با تو قرین شده‌ست جانم - هر جا که روم به گلستانم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۷:امروز مرا چه شد چه دانم - امروز من از سبک دلانم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۸:ای جان لطیف و ای جهانم - از خواب گرانت برجهانم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۷:از عشق در اندرون جانم - دردی است که مرهمی ندانم

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۹:گر در سر عشق رفت جانم - شکرانه هزار جان فشانم


  64. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۱:در عشق قدیم سال خوردیم - وز گفت حسود برنگردیم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳:تا ما ره عشق تو سپردیم - صد بار به زندگی بمردیم


  65. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۲:گر گمشدگان روزگاریم - ره یافتگان کوی یاریم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:ما ننگ وجود روزگاریم - عمری به نفاق می‌گذاریم


  66. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۰:چون ز صورت برتر آمد آفتاب و اخترم - از معانی در معانی تا روم من خوشترم

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون می برم - عالمی از عالم وحدت، به کف می آورم


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳:آتش تر می‌دمد از طبع چون آب ترم - در معنی می‌چکد از لفظ معنی‌پرورم


  67. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۸:ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم - دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۲:وقت آن آمد که ما آن ماه را مهمان کنیم - پیش او شکرانه جان خویش را قربان کنیم


  68. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۴:خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم - سر مست گفته باشد من از این خبر ندارم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۵:دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم - ز تو درشکست عهدم ز تو باد شد قرارم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۷:نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم - به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴:نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم - به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم


  69. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۵:دوش عشق شمس دین می باختیم - سوی رفعت روح می افراختیم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴:گرچه در عشق تو جان درباختیم - قیمت سودای تو نشناختیم


  70. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۳:من پاکباز عشقم تخم غرض نکارم - پشت و پناه فقرم پشت طمع نخارم


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:تا نرگست به دشنه چون شمع کشت زارم - چون لاله دور از تو جز خون کفن ندارم


  71. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۷:ای دل چو نمی‌گردد در شرح زبان من - وان حرف نمی‌گنجد در صحن بیان من


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۱:ترسا بچه‌ای ناگه چون دید عیان من - صد چشمه ز چشم من بارید روان من


  72. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۱:ز زخم دف کفم بدرید ای جان - چه بستی کیسه را دستی بجنبان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۳:شنیدی تو که خط آمد ز خاقان - که از پرده برون آیند خوبان


    عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهی‌نامه » فی نعت النبی صلی الله علیه و آله و صحبه و سلم:چو هم دستی تو با موسیِ عمران - همی از جامِ جان خور آبِ حیوان


  73. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۸:نتانی آمدن این راه با من - کجا دارد هریسه پای روغن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۹:دل معشوق سوزیده است بر من - وزان سوزش جهان را سوخت خرمن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۵:برو ای دل به سوی دلبر من - بدان خورشید شرق و شمع روشن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۰:دگرباره چو مه کردیم خرمن - خرامیدیم بر کوری دشمن


    عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۱۰) حکایت آن مجنون که تب داشت:یکی پرسید ازان مجنون که تب داشت - که تب می‌گیردت مجنون عجب داشت


  74. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۹:عشق است بر آسمان پریدن - صد پرده به هر نفس دریدن


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰:کاری است قوی ز خود بریدن - خود را به فنای محض دیدن


  75. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۱:ای ساقی و دستگیر مستان - دل را ز وفای مست مستان


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱:ای روی تو شمع بت‌پرستان - یاقوت تو قوت تنگدستان


  76. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۲:ای دشمن عقل و جان شیرین - نور موسی و طور سینین


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۱:ای روی تو آفتاب کونین - ابروی تو طاق قاب قوسین


  77. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۵:چه نشستی دور چون بیگانگان - اندرآ در حلقه دیوانگان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۷:شاه ما باری برای کاهلان - گنج می‌بخشد به هر دم رایگان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۹:نک بهاران شد صلا ای لولیان - بانگ نای و سبزه و آب روان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۱:صبحدم شد زود برخیز ای جوان - رخت بربند و برس در کاروان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۲:ای زیان و ای زیان و ای زیان - هوشیاری در میان مستیان


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۰:چون نیاید سر عشقت در بیان - همچو طفلان مهر دارم بر زبان

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۲:ای گرفته حسن تو هر دو جهان - در جمالت خیره چشم عقل و جان

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۳:ای نهان از دیده و در دل عیان - از جهان بیرون ولی در قعر جان


  78. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۰:گفتی مرا که چونی در روی ما نظر کن - گفتی خوشی تو بی‌ما زین طعنه‌ها گذر کن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۱:ای محو راه گشته از محو هم سفر کن - چشمی ز دل برآور در عین دل نظر کن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۰:روز است ای دو دیده در روزنم نظر کن - تو اصل آفتابی چون آمدی سحر کن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۲:ای سنگ دل تو جان را دریای پرگهر کن - ای زلف شب مثالش در نیم شب سحر کن


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴:گر مرد نام و ننگی از کوی ما گذر کن - ما ننگ خاص و عامیم از ننگ ما حذر کن


  79. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۲:جفای تلخ تو گوهر کند مرا ای جان - که بحر تلخ بود جای گوهر و مرجان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۸:چهار روز ببودم به پیش تو مهمان - سه روز دیگر خواهم بدن یقین می‌دان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۱:نعیم تو نه از آن است که سیر گردد جان - مرا به خوان تو باید هزار حلق و دهان


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴:اگر به مدت جاوید ذره‌های جهان - سخن‌سرای شوندی به صدر هزار زبان


  80. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴۸:جان و سر تو ای پسر نیست کسی به پای تو - آینه بین به خود نگر کیست دگر ورای تو

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۷:سنگ شکاف می‌کند در هوس لقای تو - جان پر و بال می‌زند در طرب هوای تو

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۸:من که ستیزه روترم در طلب لقای تو - بدهم جان بی‌وفا از جهت وفای تو


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۱:ای دل مبتلای من شیفتهٔ هوای تو - دیده دلم بسی بلا آن همه از برای تو


  81. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۰:عید نمی‌دهد فرح بی‌نظر هلال تو - کوس و دهل نمی‌چخد بی‌شرف دوال تو


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۵:ای دل و جان کاملان، گم شده در کمال تو - عقل همه مقربان، بی خبر از وصال تو


  82. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۰:هر شش جهتم ای جان منقوش جمال تو - در آینه درتابی چون یافت صقال تو


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۴:ای جلوه‌گر عالم، طاوس جمال تو - سرسبزی و شب رنگی وصف خط و خال تو


  83. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۸:در این رقص و در این های و در این هو - میان ماست گردان میر مه رو


    عطار » الهی نامه » بخش بیستم » جواب پدر:پدر گفتش که چون زر سایه افکند - ترا از گوهر و از پایه افکند


  84. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۵:شکر ایزد را که دیدم روی تو - یافتم ناگه رهی من سوی تو

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۰:صوفیانیم آمده در کوی تو - شیء لله از جمال روی تو


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶:ای جهانی پشت گرم از روی تو - میل جان از هر دو عالم سوی تو

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۷:ای خم چرخ از خم ابروی تو - آفتاب و ماه عکس روی تو

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸:ای دو عالم پرتوی از روی تو - جنت الفردوس خاک کوی تو

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۹:ای دو عالم یک فروغ از روی تو - هشت جنت خاک‌بوس کوی تو

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۱:ذره‌ای نادیده گنج روی تو - ره بزد بر ما طلسم موی تو


  85. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۹:ای غذای جان مستم نام تو - چشم و عقلم روشن از ایام تو


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۶:ای غذای جان مستم نام تو - چشم عقلم روشن از انعام تو


  86. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۳:ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده - اندیشه تو هر دم در بنده اثر کرده

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۴:ای روی تو رویم را چون روی قمر کرده - اجزای مرا چشمت اصحاب نظر کرده


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۹:ترسا بچه‌ای دیدم زنار کمر کرده - در معجزهٔ عیسی صد درس ز بر کرده


  87. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۰:آمد مه و لشکر ستاره - خورشید گریخت یک سواره

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۶:ماییم قدیم عشق باره - باقی دگران همه نظاره

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۷:ای گشته دلت چو سنگ خاره - با خاره و سنگ چیست چاره


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۴:چون کشته شدم هزار باره - بر من به چه می‌کشی کناره


  88. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۱:دیدی که چه کرد آن یگانه - برساخت پریر یک بهانه


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۷:ای راه تو بحر بی کرانه - عشق تو ندیم جاودانه


  89. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۵:ای دوش ز دست ما رهیده - امشب نرهی به جان و دیده


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۳:ای گرد قمر خطی کشیده - دل در خط تو ز جان بریده


  90. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۹:در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده؟ - بر تخت شه کی باشد جز شاه و شاه‌زاده؟

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۰:آن آتشی که داری در عشق صاف و ساده - فردا از او ببینی صد حور رو گشاده


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۵:سر پا برهنگانیم اندر جهان فتاده - جان را طلاق گفته دل را به باد داده


  91. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۲:ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده - دل رفته ما پی دل چون بی‌دلان دویده

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۳:برجه ز خواب و بنگر صبحی دگر دمیده - جویان و پای کوبان از آسمان رسیده


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۲:ای جان ما شرابی از جام تو کشیده - سرمست اوفتاده دل از جهان بریده


  92. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰۰:گل را نگر ز لطف سوی خار آمده - دل ناز و باز کرده و دلدار آمده


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶:ای روی درکشیده به بازار آمده - خلقی بدین طلسم گرفتار آمده


  93. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۲:امیر دل همی‌گوید تو را گر تو دلی داری - که عاشق باش تا گیری ز نان و جامه بیزاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۸:مروت نیست در سرها که اندازند دستاری - کجا گیرد نظام ای جان به صرفه خشک بازاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۰:دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری - که امشب می‌نویسد زی نویسد باز فردا ری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۲:کی افسون خواند در گوشت که ابرو پر گره داری؟! - نگفتم: «با کسی منشین که باشد از طرب عاری؟!

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۳:برآ بر بام ای عارف بکن هر نیم شب زاری - کبوترهای دل‌ها را توی شاهین اشکاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۴:مها یک دم رعیت شو مرا شه دان و سالاری - اگر مه را جفا گویم بجنبان سر بگو آری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۵:هر آن بیمار مسکین را که از حد رفت بیماری - نماند مر ورا ناله نباشد مر ورا زاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۶:مثال باز رنجورم زمین بر، من ز بیماری - نه با اهل زمین جنسم، نه امکان است طیاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۷:مگر دانید با دلبر به حق صحبت و یاری - هر آنچ دوش می‌گفتم ز بی‌خویشی و بیماری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۵:چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری - نباشد خاک ره ناطق ندارد سنگ هشیاری


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۵:تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری - که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری


  94. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۶:مبارک باشد آن رو را بدیدن بامدادانی - به بوسیدن چنان دستی ز شاهنشاه سلطانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۷:بیامد عید ای ساقی عنایت را نمی‌دانی - غلامانند سلطان را بیارا بزم سلطانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۸:مرا آن دلبر پنهان همی‌گوید به پنهانی - به من ده جان به من ده جان چه باشد این گران جانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۹:بر دیوانگان امروز آمد شاه پنهانی - فغان برخاست از جان‌های مجنونان روحانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۴:شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی - بسی اشتر بجست از هر سوی کرد بیابانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۵:مگر مستی نمی‌دانی که چون زنجیر جنبانی - ز مجنونان زندانی جهانی را بشورانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۶:سحرگه گفتم آن مه را که ای من جسم و تو جانی - بدین حالم که می‌بینی وزان نالم که می‌دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۷:شدم از دست یک باره ز دست عشق تا دانی - در این مستی اگر جرمی کنم تا رو نگردانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۸:تو استظهار آن داری که رو از ما بگردانی - ولی چون کعبه برپرد کجا ماند مسلمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۹:چو دید آن طره کافر مسلمان شد مسلمانی - صلا ای کهنه اسلامان به مهمانی به مهمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۸:الا ای نقش روحانی چرا از ما گریزانی - تو خود از خانه آخر ز حال بنده می دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۹:الا ای یوسف مصری از این دریای ظلمانی - روان کن کشتی وصلت برای پیر کنعانی


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹:الا ای یوسف قدسی برآی از چاه ظلمانی - به مصر عالم جان شو که مرد عالم جانی


  95. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۷:افتاد دل و جانم در فتنه طراری - سنگینک جنگینک سر بسته چو بیماری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹۵:امشب پریان را من تا روز به دلداری - در خوردن و شب گردی خواهم که کنم یاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹۶:نظاره چه می‌آیی در حلقه بیداری - گر سینه نپوشانی تیری بخوری کاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹۷:گر روی بگردانی تو پشت قوی داری - کان روی چو خورشیدت صد گون کندت یاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹۸:ای جان و جهان آخر از روی نکوکاری - یک دم چه زیان دارد گر روی به ما آری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹۹:ای بر سر بازارت صد خرقه به زناری - وز روی تو در عالم هر روی به دیواری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۰:گفتم که بجست آن مه از خانه چو عیاری - تشنیع زنان بودم بر عهد وفاداری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰۷:قد اسکرنی ربی من قهوة مد راری - واستغرقنی الساقی من نائله‌الجاری


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۹:ترسا بچه‌ای شنگی زین نادره دلداری - زین خوش نمکی شوخی، زین طرفه جگرخواری


  96. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۰:پنهان به میان ما می‌گردد سلطانی - و اندر حشر موران افتاده سلیمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۱:ای شاه مسلمانان وی جان مسلمانی - پنهان شده و افکنده در شهر پریشانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۲:جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی - بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۳:در پرده خاک ای جان عیشی است به پنهانی - و اندر تتق غیبی صد یوسف کنعانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۴:از آتش ناپیدا دارم دل بریانی - فریاد مسلمانان از دست مسلمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۵:ای باغ همی‌دانی کز باد کی رقصانی - آبستن میوه ستی سرمست گلستانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۶:مانده شدم از گفتن تا تو بر ما مانی - خویش من و پیوندی نی همره و مهمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۱:ما انصف ندمانی، لو انکر ادمانی - فالقهوة من شرطی، لاالتوبة من شانی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۵:ترسا بچه‌ای لولی همچون بت روحانی - سرمست برون آمد از دیر به نادانی


  97. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۹:با هر کی تو درسازی می‌دانک نیاسایی - زیر و زبرت دارم زیرا که تو از مایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۳:ای شادی آن روزی کز راه تو بازآیی - در روزن جان تابی چون ماه ز بالایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۴:ما می‌نرویم ای جان زین خانه دگر جایی - یا رب چه خوش است این جا هر لحظه تماشایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۵:هم پهلوی خم سر نه، ‌ای خواجهٔ هرجایی - پرهیز ز هشیاران وز مردم غوغایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۶:من نیت آن کردم تا باشم سودایی - نیت ز کجا گنجد اندر دل شیدایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۷:عیسی چو توی جانا ای دولت ترسایی - لاهوت ازل را از ناسوت تو بنمایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۸:جانا نظری فرما چون جان نظرهایی - چون گویم دل بردی چون عین دل مایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۲:ای خواجه، تو چه مرغی؟ نامت چه؟ چرا شایی؟ - نی پرّی و نی چرّی ای مرغک حلوایی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۵:دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی - رفتم گذری کردم بر یار ز شیدایی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۷:ترسا بچه‌ای دیشب در غایت ترسایی - دیدم به در دیری چون بت که بیارایی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۹:ترسا بچه‌ایم افکند از زهد به ترسایی - اکنون من و زناری در دیر به تنهایی


  98. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۴:برخیز که جان است و جهان است و جوانی - خورشید برآمد بنگر نورفشانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۳:در خانه خود یافتم از شاه نشانی - انگشتری لعل و کمر خاصه کانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۴:امروز در این شهر نفیر است و فغانی - از جادوی چشم یکی شعبده خوانی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۱:ای هرشکنی از سر زلف تو جهانی - وی هر سخنی از لب جان‌بخش تو جانی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۶:ای گشته نهان از همه از بس که عیانی - دیده ز تو بینا و تو از دیده نهانی


  99. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۵:بخوردم از کف دلبر شرابی - شدم معمور و در صورت خرابی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۶:سبک بنواز ای مطرب ربایی - بگردان زوتر ای ساقی شرابی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۳:چنان گشتم ز مستی و خرابی - که خاکی را نمی‌دانم ز آبی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۰:درآمد از در دل چون خرابی - ز می بر آتش جانم زد آبی


  100. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵۶:نه آتش‌های ما را ترجمانی - نه اسرار دل ما را زبانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۸:خبر واده کز این دنیای فانی - به تلخی می‌روی یا شادمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۹:برفتیم ای عقیق لامکانی - ز شهر تو تو باید که بمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۱:مرا هر لحظه قربان است جانی - تو را هر لحظه در بنده گمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۲:مگیر ای ساقی از مستان کرانی - که کم یابی گرانی بی‌گرانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۳:ز مهجوران نمی‌جویی نشانی - کجا رفت آن وفا و مهربانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۴:برون کن سر که جان سرخوشانی - فروکن سر ز بام بی‌نشانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۵:مرا هر لحظه منزل آسمانی - تو را هر دم خیالی و گمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۹:مگر تو یوسفان را دلستانی - مگر تو رشک ماه آسمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۱:نه آتش‌های ما را ترجمانی - نه اسرار دل ما را زبانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۲:به کوی دل فرورفتم زمانی - همی‌جستم ز حال دل نشانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۷:اتی‌النیروز مسرورالجنان - یحاکی لطفه لطف‌الجنان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱۲:الا یا مالکا رق‌الزمان - الا یا ناسخا، حسن الغوانی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۷:هزاران جان سزد در هر زمانی - نثار روی چون تو دلستانی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۷:به هر کویی مرا تا کی دوانی - ز هر زهری مرا تا کی چشانی


  101. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۵:صلا ای صوفیان کامروز باری - سماع است و نشاط و عیش آری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۶:به تن این جا به باطن در چه کاری - شکاری می‌کنی یا تو شکاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸۶:اگر یار مرا از من برآری - من او گشتم بگو با او چه داری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸۷:صلا ای صوفیان کامروز باری - سماع است و وصال و عیش آری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸۸:صلا ای صوفیان کامروز باری - سماع است و شراب و عیش آری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸۹:منم غرقه درون جوی باری - نهانم می‌خلد در آب خاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۰:چو عشق آمد که جان با من سپاری - چرا زوتر نگویی کآری آری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۱:نگفتم دوش ای زین بخاری - که نتوانی رضا دادن به خواری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۲:به جان تو پس گردن نخاری - نگویی می‌روم عذری نیاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۳:به تن با ما، به دل در مرغزاری - چو دربند شکاری تو شکاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۴:مرا بگرفت روحانی نگاری - کناری و کناری و کناری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۵:متاز ای دل سوی دریای ناری - که می‌ترسم که تاب نار ناری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۶:مرا در خنده می‌آرد بهاری - مرا سرگشته می‌دارد خماری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۷:بدید این دل درون دل بهاری - سحرگه دید طرفه مرغزاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۸:خداوندا زکات شهریاری - ز من مگذر شتاب ار مهر داری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۵:مرا اندر جگر بنشست خاری - بحمدالله ز باغ او است باری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۶:بگفتم با دلم آخر قراری - ز آتش‌های او آخر فراری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۷:تو جانا بی‌وصالش در چه کاری - به دست خویش بی‌وصلش چه داری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۵:عزیزی و کریم و لطف داری - ولیکن دور شو، چون هوشیاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱۱:نسیم‌الصبح جد بابتشار - و بشر حین یأتی بانتشار


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۴:تورا گر نیست با من هیچ کاری - مرا با تو بسی کار است باری

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۸:درآمد دوش دلدارم به یاری - مرا گفتا بگو تا در چه کاری


  102. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۱:بر من نیستی یارا کجایی - به هر جایی که هستی جان فزایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۲:دلا در روزه مهمان خدایی - طعام آسمانی را سرایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۳:سؤالی دارم ای خواجه خدایی - که امروز این چنین شیرین چرایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۵:بیاموز از پیمبر کیمیایی - که هر چت حق دهد می‌ده رضایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۷:کجایید ای شهیدان خدایی - بلاجویان دشت کربلایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۸:تو هر روزی از آن پشته برآیی - کنی مر تشنه جانان را سقایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۱:بیا ای یار کامروز آن مایی - چو گل باید که با ما خوش برآیی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۲:بیا جانا که امروز آن مایی - کجایی تو کجایی تو کجایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۴:کسی کو را بود خلق خدایی - ازو یابند جانهای بقایی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۸:دلا در راه حق گیر آشنایی - اگر خواهی که یابی روشنایی


  103. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۴:هلا ای آب حیوان از نوایی - همی‌گردان مرا چون آسیایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۶:چه دلشادم به دلدار خدایی - خدایا تو نگهدار از جدایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۰:بیا ای غم که تو بس باوفایی - که ابر قطره‌های اشک‌هایی


    عطار » الهی نامه » بخش هفتم » جواب پدر:پدر گفتش که چیزی بایدت خواست - که آن در حضرت عزت بود راست


  104. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۳:دیدی که چه کرد یار ما‌؟ دیدی‌؟ - منصوبهٔ یار باوفا دیدی‌‌!


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۹:گر از همه عاشقان وفا دیدی - چون من به وفای خود که را دیدی


  105. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۵:مندیش از آن بت مسیحایی - تا دل نشود سقیم و سودایی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۶:سر برهنه کرده‌ام به سودایی - برخاسته دل نه عقل و نه رایی


  106. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۸:باغ است و بهار و سرو عالی - ما می‌نرویم از این حوالی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۲:ماییم ز عالم معالی - رندی دو سه اندرین حوالی


  107. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۹:با این همه مهر و مهربانی - دل می‌دهدت که خشم رانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۰:آورد خبر شکرستانی - کز مصر رسید کاروانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۱:بشنیده بدم که جان جانی - آنی و هزار همچنانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۲:ای ساقی باده معانی - درده تو شراب ارغوانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۳:ای وصل تو آب زندگانی - تدبیر خلاص ما تو دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۳:ای آنک تو شاه مطربانی - زان دلبرکش بگو که دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۴:روزی که مرا ز من ستانی - ضایع مکن از من آنچ دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۵:چون عشق کند شکرفشانی - در جلوه شود مه نهانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۶:ای وصل تو اصل شادمانی - کان صورت‌هاست وین معانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۷:کژزخمه مباش تا توانی - هر زخمه که کژ زنی بمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۸:مست می عشق را حیا نی - وین باده عشق را بها نی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۹:گویم سخن لب تو یا نی - ای لعل لب تو را بها نی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۰:رخ‌ها بنگر تو زعفرانی - کز درد همی‌دهد نشانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۳:با یار بساز تا توانی - تا بی‌کس و مبتلا نمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱۴:یا مالک دمة الزمان - یا فاتح جنة الامعانی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۰:ای روی تو فتنهٔ جهانی - مبهوت تو هر کجا که جانی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۳:ای حسن تو آب زندگانی - تدبیر وصال ما تو دانی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۴:دردی است درین دلم نهانی - کان درد مرا دوا تو دانی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۶:ای ساقی از آن قدح که دانی - پیش آر سبک مکن گرانی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۱:ای هجر تو وصل جاودانی - واندوه تو عین شادمانی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۴:ترسا بچه‌ای به دلستانی - در دست شراب ارغوانی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۵:گفتم بخرم غمت به جانی - بر من بفروختی جهانی


  108. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۵:برجه که بهار زد صلایی - در باغ خرام چون صبایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۲:در عشق هر آنک شد فدایی - نبود ز زمین بود سمایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۳:عشق است دلاور و فدایی - تنهارو و فرد و یک قبایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۵:آن شمع چو شد طرب فزایی - پروانه دلان به رقص آیی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۶:ای بی‌تو محال جان فزایی - وی در دل و جان ما کجایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۸:ساقی انصاف خوش لقایی - از جا رفتم تو از کجایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۹:برخیز و بزن یکی نوایی - بر یاد وصال دلربایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۱:ای قلب و درست را روایی - پیش تو که زفت کیمیایی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۱:ای راه تو را دراز نایی - نه راه تو را سری نه پایی


  109. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۶:چون سوی برادری بپویی - باید که نخست رو بشویی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۱:چون روی بود بدان نکویی - نازش برود به هرچه گویی


  110. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۶:آن را که به لطف سر بخاری - از عقل و معامله برآری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۷:خضری به میان سینه داری - در آب حیات و سبزه زاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۸:می‌آید سنجق بهاری - لشکرکش شور و بی‌قراری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۹:ای چشم و چراغ شهریاری - والله به خدا که آن تو داری


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۶:پروانه شبی ز بی قراری - بیرون آمد به خواستاری

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۷:ای بوس تو اصل هر شماری - چشم سیهت سفید کاری


  111. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸۹:پیش شمع نور جان دل هست چون پروانه‌ای - در شعاع شمع جانان دل گرفته خانه‌ای


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۶:شعله زد شمع جمال او ز دولتخانه‌ای - گشت در هر دو جهان هر ذره‌ای پروانه‌ای


  112. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۰:هله پاسبان منزل تو چگونه پاسبانی - که ببرد رخت ما را همه دزد شب نهانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۱:چو نماز شام هر کس بنهد چراغ و خوانی - منم و خیال یاری غم و نوحه و فغانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۵:ز گزاف ریز باده که تو شاه ساقیانی - تو نه‌ای ز جنس خلقان تو ز خلق آسمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۴:تو کیی در این ضمیرم که فزونتر از جهانی - تو که نکته جهانی ز چه نکته می‌جهانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵۲:چو یقین شده‌ست دل را که تو جان جان جانی - بگشا در عنایت که ستون صد جهانی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:ز سگان کویت ای جان که دهد مرا نشانی - که ندیدم از تو بوئی و گذشت زندگانی


  113. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸۴:به شکرخنده بتا نرخ شکر می‌شکنی - چه زند پیش عقیق تو عقیق یمنی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۵:در همه شهر خبر شد که تو معشوق منی - این همه دوری و پرهیز و تکبر چه کنی


  114. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۰:بوی مشکی در جهان افکنده‌ای - مشک را در لامکان افکنده‌ای


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۳:بوی زلفت در جهان افکنده‌ای - خویشتن را بر کران افکنده‌ای


  115. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱۴:ناگهان اندر دویدم پیش وی - بانگ برزد مست عشق او که هی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۲:هم تو شمعی هم تو شاهد هم تو می - هم بهاری در میان ماه دی


    عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۲۰ - الحكایة ‌و التمثیل:کوفئی را گفت مرد راز جوی - مذهب تو چیست با من باز گوی


  116. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱۵:خوش بود گر کاهلی یک سو نهی - وز همه یاران تو زوتر برجهی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۸:آفتاب رویت ای سرو سهی - بر همه می‌تابد الا بر رهی


  117. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱۸:می‌زنم حلقهٔ درِ هر خانه‌ای - هست در کوی شما دیوانه‌ای؟!


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۵:گر کسی یابد درین کو خانه‌ای - هر دمش واجب بود شکرانه‌ای


  118. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۳:باد بین اندر سرم از باده‌ای - نوش کردم از کف شه‌زاده‌ای


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۹:دوش وقت صبح چون دل داده‌ای - پیشم آمد مست ترسازاده‌ای


  119. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۹:ای خیالی که به دل می‌گذری - نی خیالی نی پری نی بشری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳۰:تو چرا جمله نبات و شکری - تو چرا دلبر و شیرین نظری


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۰:دوش سرمست به وقت سحری - می‌شدم تا به بر سیم‌بری


  120. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴۱:ای گوهر خدایی آیینه معانی - هر دم ز تاب رویت بر عرش ارمغانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵۷:اندر شکست جان شد پیدا لطیف جانی - چون این جهان فروشد وا شد دگر جهانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵۹:ای آنک جمله عالم از توست یک نشانی - زخمت بر این نشانه آمد کنون تو دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۰:رقصان شو ای قراضه کز اصل اصل کانی - جویای هر چه هستی می‌دانک عین آنی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۲:اخرج عن‌المکان، یا صارم‌الزمان - واسبح سباح حوت فی قلزم‌المعانی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۶:ای جان جان جانم تو جان جان جانی - بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۹:ای در میان جانم وز جان من نهانی - از جان نهان چرایی چون در میان جانی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۲:ای یک کرشمه تو غارتگر جهانی - دشنام تو خریده ارزان خران به جانی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۲:بس نادره جهانی ای جان و زندگانی - جان و دلم نماند گر تو چنین بمانی


  121. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴۸:ای کرده رو چو سرکه چه گردد ار بخندی - والله ز سرکه رویی تو هیچ برنبندی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۶:گر مرد این حدیثی زنار کفر بندی - دین از تو دور دور است بر خویشتن چه خندی


  122. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۹:بوی کباب داری تو نیز دل کبابی - در تو هر آنچ گم شد در ماش بازیابی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۹:ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی - هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی


  123. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۸:ببرد عقل و دلم را براق عشق معانی - مرا بپرس کجا برد آن طرف که ندانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۹:هزار جان مقدس هزار گوهر کانی - فدای جاه و جمالت که روح بخش جهانی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۹:کجایی ای دل و جانم مگر که در دل و جانی - که کس نمی‌دهد از تو به هیچ جای نشانی


  124. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴۲:حکم نو کن که شاه دورانی - سکه تازه زن که سلطانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴۸:تا شدستی امیر چوگانی - ما شدستیم گوی میدانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۰:جان جانی و جان صد جانی - می‌زنی نعره‌های پنهانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۱:خامشی ناطقی مگر جانی - می‌زنی نعره‌های پنهانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۹:یا وَلی نِعمَتی وَ سُلطانی - سابِق‌الحُسنُ ما لَهُ ثانی

    مولانا » فیه ما فیه » فصل سوم:تو به قیمت ورای دو جهانی - چه کنم قدر خود نمی‌دانی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۸:زلف را تاب داد چندانی - که نه عقلی گذاشت نه جانی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۸:خاک کوی توام تو می‌دانی - خاک در روی من چه افشانی


  125. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۱:چند اندر میان غوغایی - خوی کن پاره پاره تنهایی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۴:از غمت روز و شب به تنهایی - مونس عاشقان سودایی


  126. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۲:گرچه تو نیم شب رسیدستی - صبح عشاق را کلیدستی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۴:عشق را گر سری پدیدستی - این در بسته را کلیدستی


  127. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۷:آنکه چون ابر خواند کف ترا - کرد بیداد بر خردمندی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۴:ای لبت ختم کرده دلبندی - بنده بودن تو را خداوندی

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵:ای که با عاشقان نه پیوندی - بی تو دل را کجاست خرسندی


  128. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۸:ادر کاسی و دعنی عن فنونی - جننت فلا تحدث من جنونی


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۷:نگر تا ای دل بیچاره چونی - چگونه می‌روی سر در نگونی


  129. مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۲ - انکار کردن نخچیران بر خرگوش در تاخیر رفتن بر شیر:قوم گفتندش که چندین گاه ما - جان فدا کردیم در عهد و وفا


    عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی طلب » حکایت مردی که گشایش میخواست و جواب رابعه به او:بی‌خودی می‌گفت در پیش خدای - کای خدا آخر دری بر من گشای


  130. مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۲۲ - در بیان فضیلت احتما و جوع:جوع خود سلطان داروهاست هین - جوع در جان نه چنین خوارش مبین


    عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۴ - فی فضائله:مصطفا گفتست چون آدم بعلم - نوح فهم آنگاه ابراهیم حلم

    عطار » نزهت الاحباب » بخش ۱۷ - آمدن باغبان در بوستان و چیدن گلها و نومید شدن بلبل:هر گلی کان بود بر شاخی بچید - بلبل بیچاره کان حالت بدید

    عطار » پندنامه » بخش ۵۷ - در صفت علامتهای فاسق:هست فاسق را سه خصلت در نهاد - باشد اول در دلش حب فساد


  131. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:آن کس که ترا نقش کند او تنها - تنها نگذاردت میان سودا

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲:تنبور چو تن تن برآرد به نوا - زنجیر در آن شود دل بی‌سر و پا

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۲:گر عمر بشد عمر دگر داد خدا - گر عمر فنا نماند نک عمر بقا

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳:می‌آمد یار مست و تنها تنها - با نرگس پرخمار رعنا رعنا

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵:هان ای سفری عزم کجایست کجا - هرجا که روی نشسته‌ای در دل ما


    عطار » مختارنامه » باب پنجم: در بیان توحید به زبان تفرید » شمارهٔ ۱۰:ماییم که با ما نبود هیچ روا - چون هیچ نباشد نبود هیچ سزا

    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۲۶:چون من بگذشتهام بجان زین دو سرا - تا کی ز گرانجانی تن بهر خدا

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۴۰:شمع آمد و گفت: ماندهام بی سر و پا - پای اندر بند و سر در آتش همه جا


  132. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:آن لعل سخن که جان دهد مرجان را - بی‌رنگ چه رنگ بخشد او مر جان را

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:این روزه چو غربیل ببیزد جان را - پیدا آرد قراضهٔ پنهان را

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:در جای تو جا نیست به جز آن جان را - در کوه تو کانیست بجو آن کان را


    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۷۸:چون دردِ تو چاره ساز آمد جان را - دردِ تو بس است این دلِ بیدرمان را

    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۲۵:چون نیست سری این غم بیپایان را - وقت است که فرش درنوردم جان را


  133. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:آن وقت که بحر کل شود ذات مرا - روشن گردد جمال ذرات مرا


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۶۴:آن دم که چو بحر کل شود ذات مرا - روزن گردد جملهٔ ذرات مرا


  134. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:از بادهٔ لعل ناب شد گوهر ما - آمد به فغان ز دست ما ساغر ما

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶:عشقست طریق و راه پیغمبر ما - ما زادهٔ عشق و عشق شد مادر ما


    عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۴:بگذشت ز فرق دو جهان گوهر ما - وز گوهر ماست این عظمت در سرِ ما

    عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱۱ - ذکر ابراهیم بن ادهم رحمة الله علیه:خونریز بود همیشه در کشور ما - جان عود بود همیشه در مجمر ما


  135. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:ای باد سحر خبر بده مر ما را - در ره دیدی آن دل آتش‌پا را

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰:دیدم در خواب ساقیِ زیبا را - بر دست گرفته ساغرِ صهبا را


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۲:این سودایی که میدواند ما را - هرگز نتوان نشاند این سودا را

    عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۱:لعلت که خجل کرد گل رعنا را - از پسته نمود خالِ مشک آسا را

    عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۴:چون عهده نمیکند کسی فردا را - یک امشب خوش کن دلِ پر سودا را


  136. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:ای داده بنان گوهر ایمانی را - داده بجوی قلب یکی کانی را


    عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۴۱:مرگ است خلاص عالم فانی را - درهم چه کشی ز مرگ پیشانی را


  137. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:ای دل بچه زهره خواستی یاری را - کو کرد هلاک چون تو بسیاری را


    عطار » مختارنامه » باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن » شمارهٔ ۶:هر دل که طلب کند چنین یاری را - مردانه به جان کشد چنین باری را


  138. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹:آنی که فلک با تو درآید به طرب - گر آدمیی شیفته گردد چه عجب


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۸۶:دل را نه ز آدم و نه حواست نسب - جان را نه زمین نه آسمان است طلب


  139. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰:از بانگ سرافیل دمیده است رباب - تا زنده و تازه کرده دلهای کباب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:امروز چو هر روز خرابیم خراب - مگشا در اندیشه و برگیر رباب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳:اندیشه مکن بکن تو خود را در خواب - کاندیشه ز روی مه حجابست حجاب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵:ای آنکه تو دیر آمده‌ای در کتاب - گر بشتابند کودکان تو مشتاب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵:بیکار مشین درآ درآمیز شتاب - بیکار بدن به خور برد یا سوی خواب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶:حاجت نبود مستی ما را به شراب - یا مجلس ما را طرب از چنگ و رباب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷:خواب آمد و در چشم نبد موضع خواب - زیرا ز تو چشم بود پرآتش و آب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۸:دانیکه چه میگوید این بانگ رباب - اندر پی من بیا و ره را دریاب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹:در چشم آمد خیال آن در خوشاب - آن لحظه کزو اشک همی رفت شتاب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰:دل در هوس تو چون ربابست رباب - هر پاره ز سوز تو کبابست کباب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱:ساقی در ده برای دیدار صواب - زان باده که او نه خاک دیده است و نه آب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲:سبحان‌الله من و تو ای در خوشاب - پیوسته مخالفیم اندر همه باب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳:شب گردم گرد شهر چون باد و چو آب - از گشتن گرد شهر کس ناید خواب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷:گرم آمد عاشقانه و چست شتاب - برتافته روح او ز گلزار صواب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱:یارب یارب به حق تسبیح رباب - کش در تسبیحِ صد سوالست و جواب


    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۴۱:دل را که شد از یک نظر دیده خراب - بنگر که چگونه باز شد رشته ز تاب


  140. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۴:آری صنما بهانه خود کم بودت - تا خواب بیامد و ز ما بر بودت


    عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۴۱:گر هست درین راه سر بهبودت - بر باید خاست از سر هستی زودت


  141. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:آن آتش ساده که ترا خورد و بکاست - آن ساده به از دو صد نگار زیبا است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:آن بت که جمال و زینت مجلس ماست - در مجلس ما نیست ندانیم کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:آنجا که توی همه غم و جنگ و جفاست - چون غرقهٔ ما شدی همه لطف و وفاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷:آن شب که ترا به خواب بینم پیداست - چون روز شود چو روز دل پرغوغاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲:امروز چه روز است که خورشید دوتاست - امروز ز روزها برونست و جداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸:امشب شب آنست که جان شبهاست - امشب شب آنست که حاجات رواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱:ای دوست مکن که روزها را فرداست - نیکی و بدی چو روز روشن پیداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴:ای ساقی جان مطرب ما را چه شده است - چون می‌نزند رهی ره او که زده است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴:این چرخ و فلکها که حد بینش ماست - در دست تصرف خدا کم ز عصاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۲:برکان شکر چند مگس را غوغاست - کی کان شکر را به مگسها پرواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۹:بگذشت سوار غیب و گردی برخاست - او رفت ز جای و گرد او هم برخاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۲:بیچاره‌تر از عاشق بیصبر کجاست - کاین عشق گرفتاری بی‌هیچ دواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۳:بی‌دیده اگر راه روی عین خطاست - بر دیده اگر تکیه زدی تیر بلاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۰:توبه کردم که تا جانم برجاست - من کج نروم نگردم از سیرت راست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۴:تهدید عدو چه بشنود عاشق راست - میراند خر تیز بدان سو که خداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۵:چنگی صنمی که ساز چنگش بنواست - بر چنگ ترانه‌ای همی زد شبها است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۰:دستت دو و پایت دو و چشمت دو رواست - اما دل و معشوق دو باشند خطاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۵:دیوانه شدم خواب ز دیوانه خطا است - دیوانه چه داند که ره خواب کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۶:شمعی که در اینخانه بدی خانه کجاست - در دیده بد امروز میان دلهاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۸:قومی غمگین و خود مدان غم ز کجاست - قومی شادان و بیخبر کان ز چه جاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۲:گفتند که شش جهت همه نور خداست - فریاد ز حلق خاست کان نور کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۰:گویند مرا که این همه درد چراست - وین نعره و آواز و رخ زرد چراست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۴:می‌گفت یکی پری که او ناپیداست - کان جان که مقدست است از جای کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۰:هر ذره که چون گرسنه بر خوان خداست - گر تا باید خورند اینخوان برپاست

    مولانا » فیه ما فیه » فصل اول - یکی می‌گفت که مولانا سخن نمی‌فرماید:مرغی که بر آن کوه، نشست و برخاست - بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست؟


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۲۲:هر دل که درین دایرهٔ بی سر و پاست - در دریاست او ولیک در وی دریاست

    عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۲۸:از پردهٔ خود برون شدن عین خطاست - زیرا که برون پرده گردی کم و کاست

    عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۲۹:این درد جگرسوز که در سینه مراست - میگرداند گِرِد جهانم چپ و راست

    عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۸:چون قاعدهٔ بقای ما عین فناست - بر عین فنا کار بنتوان آراست

    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۵۲:هر کو گهر وصل تو در خواهد خواست - اول قدم از دو کون بر باید خاست

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۵:از دل گرمی که در هوای تو مراست - در بندگیت به آتشی مانم راست

    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۲:بی موی تونیست موی کس موئی راست - بی روی تو روی دگران روی و ریاست

    عطار » مختارنامه » باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق » شمارهٔ ۱۴:گر عفو کنی به لطف جرمی که مراست - آسان ز سرِ وجود برخواهم خاست

    عطار » مختارنامه » باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق » شمارهٔ ۱۷:گفتم: خط مشکین تو بر ماه خطاست - گفتا:‌به خطا مشک ز من باید خواست

    عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۵:پیوسته به آرزو ترا باید خواست - تا از تو یک آرزو مرا ناید راست

    عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۱۷:مهری که ز تو در دل من بنهفته است - با تو به زبان اگر نگویم گفته است

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۲۰:شمع آتش را گفت که طبعی که تر است - در شیب مرا مسوز چون بالا خواست

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۵۳:شمع آمد و گفت: دادِ من باید خواست - کز آتشِ سوزنده بمانْدَم کم و کاست

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۷۹:شمع آمد و گفت: سوز پروانه جداست - کاو را پر سوخت سوز من سر تا پاست

    عطار » وصلت نامه » بخش ۶۷ - و له ایضاً:هر خاک که درجهان کسی فرسود است - تن‌هاست که آسیای چرخش سوداست


  142. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۰:آن تلخ سخنها که چنان دل شکن است - انصاف بده چه لایق آن دهن است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲:آن جان که از او دلبر ما شادانست - پیوسته سرش سبز و لبش خندان است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸:آن نور مبین که در جبین ما هست - وان ضوء یقین که در دل آگاهست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲:از جمله طمع بریدنم آسانست - الا ز کسی که جان ما را جانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴:امروز من و جام صبوحی در دست - می‌افتم و می‌خیزم و می‌گردم مست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۶:امشب آمد خیال آن دلبر چست - در خانهٔ تن مقام دل را میجست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷:ای آمده بامداد شوریده و مست - پیداست که باده دوش گیرا بوده است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷:ای خواجه ترا غم جمال و جاهست - و اندیشهٔ باغ و راغ و خرمنگاهست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸:ای در دل من نشسته شد وقت نشست - ای توبه شکن رسید هنگام شکست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷:ای طالب اگر ترا سر این راهست - واندر سر تو هوای این درگاهست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۰:ای کز تو دلم پر سمن و یاسمنست - وز دولت تو کیست که او همچو منست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۸:پای تو گرفته‌ام ندارم ز تو دست - درمان ز که جویم که دلم مهر تو خست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۹:پائی که همی رفت به شبستان سر مست - دستی که همی چید ز گل دسته بدست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۹:توبه چکنم که توبه‌ام سایهٔ تست - بار سر توبه جمله سرمایهٔ توست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۸:چون دید مرا مست بهم برزد دست - گفتا که شکست توبه بازآمد مست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۰:دل یاد تو کرد چون به عشرت بنشست - جام از ساقی ربود و انداخت شکست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۷:صد بار بگفتمت، چه هشیار و چه مست - شوخی مکن و مزن به هر شاخی دست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۹:عشق آمد و توبه را چو شیشه بشِْکست - چون شیشه شکست کیست کو داند بست؟

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۴:گفتا که شکست توبه بازآمد مست - چون دید مرا مست بهم برزد دست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۳:گفتی چونی بنده چنانست که هست - سودای تو بر سر است و سر بر سر دست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۷:ماهی تو که فتنه‌ای ندارم ز تو دست - درمان ز که جویم که دلم از تو بخست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۴:مستی ز ره آمد و بما در پیوست - ساغر می‌گشت در میان دست بدست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۶:من آن توام کام منت باید جست - زیرا که در این شهر حدیث من و تست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۷:ناگه ز درم درآمد آن دلبر مست - جام می لعل نوش کرده بنشست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۴:هر روز به نو برآید آن دلبر مست - با ساغر پرفتنهٔ پرشور بدست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۸:هر صورت کاید به از او امکان هست - چون بهتر از آن هست نه معشوق منست


    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۲۵:در معرفت تو دم زدن نقصان است - زیراکه ترا هم به تو بتوان دانست

    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۷۴:ای عقل شده در صفت ذات تو پست - از حد بگذشت این همه تقصیر که هست

    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۴۰:هر چیز که آن ز نیستی در پیوست - هستند همه از می این واقعه مست

    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۱۶:این قالب اگر بلند دیدی ور پست - مغرور مشو به پیش این خفته و مست

    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۴۳:عمری به فنا بر دلم آوردم دست - تا دل ز فنا به زاری زار نشست

    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۳:تا هستی تو نصیب میخواهد جست - دل روی به خونِ دیده میخواهد شست

    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۵۰:تا شد دلم از بوی می عشق تو مست - هم پرده دریده گشت و هم توبه شکست

    عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۳:آن نقطه که کیمیای دولت آن است - بگذر ز جهان که بیخ آن در جان است

    عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۹:تا عالِمِ جهل خود نگردی به نخست - هر اصل که در علم نهی نیست درست

    عطار » مختارنامه » باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن » شمارهٔ ۳:پیوسته دلم به جانت میخواهد جُست - دست از توبه خون دیده میخواهد شست

    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۲۸:آن مرغ که بود از می معنی مست - پرّید و دل اندر کرم مولی بست

    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۶۳:امروز منم نشسته نه نیست نه هست - در پردهٔ نیستْ هست شوریده و مست

    عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۱۲:ای پشت بداده رفته هم روز نخست - برخیز که این گریهٔ ابر از غم تست

    عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۱:جانی دارم عاشق و شوریده و مست - آشفته و بی قرار، نه نیست، نه هست

    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۶۲:تا پاک نگردد دل این نفس پرست - دستم ندهد بر سر کوی تو نشست

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۵۶:گاهی به خودم بار دهد مستی مست - گاهی ز خودم دور کند پستی پست

    عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۳:از بس که شکر فشاند عشق تونخست - جاوید همه جهان شکر خواهد جست

    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۵۳:چون گشت دل من از سر زلف تو مست - هرگز بندادم ز سر زلف تو دست

    عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۴:گفتی که «ترا چو خاک گردانم پست - تا نیز به زلفِ دلکشم ناری دست»

    عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۳:برخاست دلم، چوباده در خم بنشست - وز طلعت گل هزاردستان شد مست

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۴:از دست گلابگر گل عشوه پرست - در پای آمد چنانکه بر خاک نشست

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۳۰:گل گفت: چو نیست هفتهای روی نشست - از کم عمری پشت امیدم بشکست

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۳۲:گل بر سر پای غرقهٔ خون زانست - کاو روز دویی درین جهان مهمانست

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۴۱:بشکفت به صد هزار خوبی گل مست - وز رعنایی جلوه گری در پیوست

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۵۴:با گل گفتم که با چنین عمر که هست - انگار که نیست رخت بر باید بست

    عطار » مختارنامه » باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه » شمارهٔ ۳:پروانه به شمع گفت: «از روزِ نخست - چون کشته شوم بر سرت از عهد درست


  143. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸:آن خواجه که بار او همه قند تر است - از مستی خود ز قند خود بیخبر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:آن شاه که خاک پای او تاج سر است - گفتم که فراق تو ز مرگم بتر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵:آنکس که ز سر عاشقی باخبر است - فاش است میان عاشقان مشتهر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:از حلقهٔ گوش از دلم باخبر است - در حلقهٔ او دل از همه حلقه‌تر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۵:جانا غم تو ز هرچه گویی بتر است - رنج دل و تاب تن و سوز جگر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۸:جانی که به راه عشق تو در خطر است - بس دیده ز جاهلی بر او نوحه‌گر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۷:در ظاهر و باطن آنچه خیر است و شر است - از حکم حقست و از قضا و قدر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۷:روزی ترش است و دیدهٔ ابر تر است - این گریه برای خندهٔ برگ و بر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۶:ماه عید است و خلق زیر و زبر است - تا فرجه کند هر آنکه صاحب نظر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۶:هر چند شکر لذّت جان و جگر است - آن خود دگر است و شکرِ او دگر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۸:هرچند که بار آن شترها شکر است - آن اشتر مست چشم او خود دگر است


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۶۰:گر باخبرست مرد و گر بیخبرست - آغشتهٔ این قلزم بیپا و سر است

    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۹۶:جانا ز میانِ من و تو دست کراست - گر شرح دهم چنین نمیآید راست

    عطار » مختارنامه » باب نوزدهم: در ترك تفرقه گفتن و جمعیت جستن » شمارهٔ ۱۶:آن را که بخود بر سر یک موی سر است - مجهولی او مفرّحی معتبر است

    عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۴۵:شوقی که مرا در طلب روی تو خاست - گر برگویم به صد زبان ناید راست

    عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۳۰:دل در غم تو غرقهٔ خونِ جگر است - جانم متحیر و تنم بیخبر است


  144. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:آن را که غمی باشد و بتواند گفت - گر از دل خود بگفت بتواند رفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۸:ای هر بیدار با خبرهای تو خفت - ای هرکه بخفت در بر لطف تو خفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۲:با جان دو روزه تو چنان گشتی جفت - با تو سخن مرگ نمی‌شاید گفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۶:سر سخن دوست نمیارم گفت - دریست گرانبها نمیارم سفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۵:گفتم بجهم همچو کبوتر ز کفت - گفت ار بجهی کند غمم مستخفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۹:منصور حلاجی که اناالحق میگفت - خاک همه ره به نوک مژگان می‌رفت


    عطار » مختارنامه » باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین » شمارهٔ ۴:صدری که گلِ طارمِ معنی او رُفت - دُرِّ صدفِ قُلزمِ تقوی او سفت

    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۳:دریای دلم گرچه بسی میآشفت - از غیرت خلق گوهر راز نسفت

    عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۷۳:جانا! می خور که چون گل تازه شکفت - بلبل ره خارکش کنون خواهد گفت

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۴۶:بلبل به سحر نعره‌زنان می‌آشفت - وز غنچهٔ سر تیز حدیثی می‌گفت

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۹۹:شمع آمد و گفت: ماندهام بیخور و خَفْت - وز آتش تیز در بلای تب و تفت

    عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۳۳:تا بود مجال گفت، جان، دُرها سفت - وز گلبن اسرار یقین، گلها رُفت

    عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۳۷:جانم دُرِ این قلزم بیپایان سفت - عقلم گل این طارم سرگردان رُفت


  145. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹:آن عشق مجرد سوی صحرا می‌تاخت - دیدش دل من ز کر و فرش بشناخت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۳:عشق تو در اطراف گیائی میتاخت - مسکین دل من دید نشانش بشناخت


    عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۲۷:نردِ هوسِ وصال میباید باخت - اسبِ طمعِ محال میباید تاخت

    عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۳۹:تا جاندارم گردِ تو میخواهم تاخت - میخواهم سوخت و نیز میخواهم ساخت

    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۶۶:زان روز که حسنت علم عشق افراخت - هر چیز که دید پردهٔ روی تو ساخت

    عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۳۱:در عشق تو اسبِ جان بسر خواهم تاخت - پروانه صفت پای ز پر خواهم ساخت


  146. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲:آنکس که بروی خواب او رشک پریست - آمد سحری و بر دل من نگریست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۵:با نی گفتم که بر تو بیداد ز کیست - بی‌هیچ زیان ناله و فریاد تو چیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۲:تا در دل من صورت آن رشک پریست - دلشاد چو من در همهٔ عالم کیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۵:دلدارم گفت کان فلان زنده ز چیست؟ - جانش چو منم عجب که بی‌جان چون زیست؟

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۳:دوش از سر لطف یار در من نگریست - گفتا بی‌ما چگونه بتوانی زیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۰:زان روز که چشم من به رویت نگریست - یک دم نگذشت کز غمت خون نگریست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۴:عشقی که از او وجود بی‌جان میزیست - این عشق چنین لطیف و شیرین از چیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۹:گفتم که بیا بچشم من درنگریست - من نیز به حال گفتمش کاین دغلیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۷:هر روز دل مرا سماع و طربیست - میگوید حسن او بر این نیز مأیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۵:یکبار بمُردَم و مرا کس نگریست - گر بار دگر زنده شوم دانم زیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۶:یک چشم من از روز جدائی بگریست - چشم دگرم گفت چرا گریه ز چیست


    عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۱۱:از آرزوی یقین چو مینتوان زیست - بر خلق بباید ای خردمند! گریست

    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۳۲:زان روی که در روی تو چشمم نگریست - از گریهٔ من مردم چشمم بنزیست

    عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۱۹:ای بس که دلم بر در تو خون بگریست - و آواز نیامد ز پس پرده که کیست

    عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۲۹:زان روز که عشق تو به من درنگریست - خلقی به هزار دیده بر من بگریست

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۷۰:شمعی که ز سوز خویش بر خود بگریست - این خنده به سر بریدنش باری چیست


  147. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱:از بی‌یاری ظریفتر یاری نیست - وز بی‌کاری لطیفتر کاری نیست


    عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۲۱:هر چند ترا محرم اسراری نیست - صبری میکن که عمر بسیاری نیست


  148. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴:از دوستی دوست نگنجم در پوست - در پوست نگنجم که شهم سخت نکوست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰:امشب منم و طواف کاشانهٔ دوست - میگردم تا بصبح در خانهٔ دوست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰:ای بی‌خبر از مغز شده غره بپوست - هشدار که در میان جان داری دوست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۴:خواهی که ترا کشف شود هستی دوست - بر رو به درون مغز و برخیز ز پوست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۲:دلدار اگر مرا بِدِراند پوست - افغان نکنم نگویم این درد از اوست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۰:عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست - تا کرد مرا تهی و پر کرد از دوست


    عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۴:آواز آمد مرا که در جستن دوست - شرط است ز پیش مغز، بشکستن پوست

    عطار » مختارنامه » باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار » شمارهٔ ۹:دنیا که جوی وفا ندارد در پوست - هر لحظه هزار مغز سرگشتهٔ اوست

    عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۵:عشق تو که ذرّه ذرّه تابنده بدوست - هر حکم که او کرد، چو او کرد نکوست

    عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۱۵:جانا! چو ز سر تا قدمت جمله نکوست - سر تا قدم جهان ترا دارم دوست

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۱۳:گل بین که گلابِ ابر میدارد دوست - وز خنده چو پسته مینگنجد در پوست


  149. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶:از عهد مگو که او نه بر پای من است - چون زلف تو عهد من شکن در شکن است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۳:خاک قدمت سعادت جان من است - خاک از قدمت همه گل و یاسمن است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۷:عمریست که جان بنده بی‌خویشتن است - و انگشت‌نمای عالمی مرد و زن است


    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۴:وصفت نه به اندازهٔ عقلِ کَهُن است - کز وصفِ تو هر چه گفته آمد، سَخُن است


  150. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷:از کفر و ز اسلام برون صحرائیست - ما را به میان آن فضا سودائیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۵:بیرون ز جهان کفر و ایمان جائیست - کانجا نه مقام هر تر و رعنائیست


    عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۸:چون هم نفسِ همه کسی هر جاییست - پس هم نفست خموشی و تنهاییست


  151. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹:امشب شب من بسی ضعیف و زار است - امشب شب پرداختن اسرار است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴:انصاف بده که عشق نیکوکار است - زانست خلل که طبع بدکردار است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۰:در باغ من ار سرو و اگر گلزار است - عکس قد و رخسارهٔ آن دلدار است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۵:سرسبز بود خاک که آبش یار است - خاصّه خاکی که ناطق و بیدار است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۴:شب رو که شبت راهبر اسرار است - زیرا که نهان ز دیدهٔ اغیار است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۰:من کوهم و قال من صدای یار است - من نقشم و نقشبندم آن دلدار است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۴:یاری که غمش دوای هر بیمار است - او را یار است هرکه با او یار است


    عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۴۶:گر جان گویم عاشق آن دیدار است - ور دل گویم واله آن گفتار است


  152. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱:امشب هردل که همچو مه در طلب است - مانندهٔ زهره او حریف طرب است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۶:این نعره عاشقان ، ز شمع طرب است - شمع آمد و پروانه خموش ، این عجب است


    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۷:شمع آمد و گفت: آمده جانم به لب است - باکشتن روزم این همه سوز شب است


  153. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰:ای دل تو و درد او که درمان اینست - غم میخور و دم مزن که فرمان اینست


    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۱۹:گفتم:‌دل من که خانهٔ جان اینست - از دیده خراب شد که طوفان اینست


  154. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹:ای فکر تو بر بسته نه پایت باز است - آخر حرکت نیز که دیدی راز است


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۸۸:پیوسته دلم شیفتهٔ آن راز است - زان راز شگرف جان من با ناز است


  155. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۵:با دل گفتم که دل از او جیحونست - دلبر ترش است و با تو دیگر گونست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۲:یاری که به حسن از صفت افزونست - در خانه درآمد که دل تو چونست


    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۶:این شیوه مصیبت که مرا اکنون است - چون شرح توان داد که حالم چونست

    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۴۶:گرچه غمم از گریستن بیرونست - هر روز مرا گریستن افزونست


  156. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۷:با روز بجنگیم که چون روز گذشت - چون سیل به جویبار و چون باد بدشت


    عطار » مختارنامه » باب سی و هفتم: در صفت خط و خال معشوق » شمارهٔ ۱۸:دوش آمد و گفت: «آمده‌ام حور سرشت - تاختم کنم ملکت حوران بهشت»

    عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۱۵:از بس که دلم بسوخت زین کاردرشت - روزی صد ره به دست خود خود را کشت

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۱۶:شمع آمد و گفت: با چنین کار درشت - تاکی دارم نهاده بر لب انگشت


  157. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۷:چون دلبر من میان دلداران نیست - او را چون جهان هلاکت و پایان نیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۸:عاشق نبوَد آن که سبُک چون جان نیست - شب همچو ستاره گرد مه گردان نیست


    عطار » مختارنامه » باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن » شمارهٔ ۸:چون درد ترا تا به ابد درمان نیست - گر شاد شوی به قطع جز نقصان نیست

    عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۳۷:چون راه تو را هیچ سر و پایان نیست - این درد من سوخته را درمان نیست

    عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۱۲:در عشقِ تو برخویشتنم فرمان نیست - وین درد مرا به هیچ رو درمان نیست


  158. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۱:حاشا که به عالم از تو خوشتر یاریست - یا خوبتر از دیدن رویت کاریست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۲:میدان که درون تو مثال غاریست - واندر پس آنغار عجب بازاریست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۳:هر ذره و هر خیال چون بیداریست - از شادی و اندهان ما هشیاریست


    عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۲۹:هر چند که کارهای تو بسیاریست - از جزو به سوی کل شوی، آن کاریست

    عطار » مختارنامه » باب نوزدهم: در ترك تفرقه گفتن و جمعیت جستن » شمارهٔ ۱۵:پیوستن تو به یک به یک بسیاریست - بگسل که قبول خلق مشکل کاریست

    عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۳۲:هر ذره که در وادی و در کهساریست - از پیکر هر گذشتهیی آثاریست


  159. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۵:خویی به جهان خوبتر از خوی تو نیست - دل نیست که او معتکف کوی تو نیست


    عطار » مختارنامه » باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق » شمارهٔ ۱۸:گفتم: «کس را روی تو و موی تو نیست - تیر مژه و کمان ابروی تو نیست»


  160. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۶:راهی ز زبان ما به دل پیوسته است - کاسرار جهان و جان در او پیوسته است


    عطار » مختارنامه » باب سی و هفتم: در صفت خط و خال معشوق » شمارهٔ ۱۵:از پستهٔ تو سبزهٔ خط بر رسته است - یا مغز ز پستهٔ تو بیرون جسته است


  161. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۹:سرمایهٔ عقل سر دیوانگیست - دیوانهٔ عشق مرد فرزانگیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۱:هان ای دل خسته روز مردانگیست - در عشق توم چه جای بیگانگیست


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۲۶:با هستی و نیستیم بیگانگیست - کز هر دو شدن برون، ز مردانگیست


  162. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۰:سلطان ملاحت، مه موزون منست - در سلسله‌اش، این دل مفتون منست


    عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۵۱:آن غم که ز تو بر دل پرخون منست - کم نیست که هر لحظه در افزون منست


  163. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۷:گر شرم همی از آن و این باید داشت - پس عیب کسان زیر زمین باید داشت


    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۳۰:تا کی ز تو روی بر زمین باید داشت - سوز دل وآه آتشین باید داشت


  164. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۴:گفتی گشتم ملول و سودام گرفت - تا شد دل از این کار و از این جام گرفت


    عطار » مختارنامه » باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین » شمارهٔ ۲:آن پیشروی، که شرع از او نام گرفت - دیو از بیمش جهان به یک گام گرفت


  165. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۰:مرغ دل من چو ترک این دانه گرفت - انصاف بده که نیک مردانه گرفت


    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۲:در وصفِ تو، عقل، طبعِ دیوانه گرفت - جان تن زد و با عجز به هم خانه گرفت

    عطار » مختارنامه » باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن » شمارهٔ ۱۰:زین شیوه که اکنون دل دیوانه گرفت - کلّی کم آشنا و بیگانه گرفت

    عطار » وصلت نامه » بخش ۳۹ - و له ایضاً:در وصف تو عقل طبع دیوانه گرفت - جان تن ز دو با عجز بهم خانه گرفت


  166. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۲:مست است دو چشم از دو چشم مستت - دریاب که از دست شدم در دستت


    عطار » مختارنامه » باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن » شمارهٔ ۱۸:چون کرد شراب شرک و غفلت مستت - عالم عالم، غرور در پیوستت

    عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۱۴:تا کی طلبم ز هر کسی پیوستت - یک ره تو طلب اگروفائی هستت


  167. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۹:هر درویشی که در شکست خویش است - تا ظن نبری که او خیال اندیش است


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۶۸:هر جان که به نور قدس پیش اندیش است - از خویش برون نیست همه در خویش است

    عطار » مختارنامه » باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن » شمارهٔ ۴:چندانکه مرا میل به رفتن بیش است - این نفس سگم بر سر کار خویش است

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۱:شمع آمد و گفت: هر دم آتش بیش است - وامشب تنم از گریه به روز خویش است


  168. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۲:هر ذره که در هوا و در هامون است - نیکو نگرش که همچو ما مجنون است


    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۶۵:در زلفِ تو صد حلقهٔ دیگرگون است - هر حلقهٔ او تشنهٔ صدصد خون است


  169. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۵:هر روز حجاب بیقراران بیش است - زان درد من از قطرهٔ باران بیش است


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۴۷:هر روز حجاب بیقراران بیش است - زان، درد من از قطرهٔ باران بیش است


  170. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۱:هم عابد و هم زاهد و هم خونریز است - خونریزی او خلاصهٔ پرهیز است


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۱۵:چیزی که ورای دانش و تمییز است - چون هر چیزش مدان که چیزی نیز است

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۳۹:گرچه گل تر درآمدن سر تیز است - چه سود که در وقت شدن خونریز است


  171. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶۲:آن تازه تنی که در بلای تو بود - آغشته به خون کربلای تو بود


    عطار » مختارنامه » باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به » شمارهٔ ۱۸:جانا جانم غرقهٔ دریای تو بود - پیوسته چو قطره بی سر وپای تو بود


  172. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶۴:آنجا که بهر سخن دل ما گردد - من می‌دانم که زود رسوا گردد


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۹:میپنداری که حق هویدا گردد - یا پنهانیست کاشکارا گردد


  173. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷۳:آن را که خدای ناف بر عشق برید - او داند ناله‌های عشاق شنید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲۱:از شربت سودای تو هر جان که مزید - زآن آب حیات در مزید است مزید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵۸:ای عشق تُوَم انّ عذابی لشدید - ای عاشق تو به زخم تیغ تو شهید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸۰:پرسید مهم که چشم تو مه را دید - گفتم که بدید و مه ز مه می‌پرسید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱۶:تیری ز کمانچهٔ ربابی بجهید - از چنبر تن گذشت و بر قلب رسید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۳۹:چون روز وصال یار ما نیست پدید - اندک اندک ز عشق باید ببرید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۲۳:زان مقصد صنع تو یکی نی ببرید - از بهر لب چون شکر خود بگزید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹۶:گفتم که به من رسید دردت بمزید - گفتا خنک آن جان که بدین درد رسید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹۷:گفتم که ز خردی دل من نیست پدید - غمهای بزرگ تو در او چون گنجید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۱:هر لحظه همی خوانمش از راه بعید - کو سورهٔ یوسف است و قرآن مجید


    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۳۴:گر ما به هزار تک بخواهیم دوید - آخر طمع از خویش بخواهیم برید

    عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۲۱:جانی که به نورِ حق ندارد امّید - در عالم اوهام بماند جاوید

    عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۲۸:نه هیچ کس از قالب دین مغز چشید - نه هیچ نظر به کُنْهِ آن مغز رسید

    عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۳:جانم که به لب از لب لعل تو رسید - دل تحفه به پیش لب لعل تو کشید


  174. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸۲:آن روز که کار وصل را ساز آید - وین مرغ از این قفس بپرواز آید


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۳۱:آن بحر که موجش گهر انداز آید - در سینهٔ عاشقان به صد ناز آید


  175. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸۷:آن کان نبات و تنگ شکر نامد - وان آب حیات بحر گوهر نامد


    عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۲۱:تا دل به غمت فرو شد و برنامد - زان روز ز دل نشان دیگر نامد


  176. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹۶:آن کیست که بیرون درون مینگرد - در اهل جنون به صد فسون مینگرد


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۱۱:هر جان که به راه رهنمون مینگرد - چل سال به دیدهٔ جنون مینگرد


  177. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹۸:آن لحظه که از پیرهنت بوی رسد - من خود چه کسم چرخ و فلک جامه درد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰۰:آن وسوسه‌ای که شرمها را ببرد - آن داهیه‌ای که بندها را بدرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۳:امشب چه لطیف و با نوا می‌گردد - لطفی دارد که کس بدان پی نبرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴۶:ای اطلس دعوی ترا معنی برد - فردا به قیامت این عمل خواهی برد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷۸:بر خاک نظر کند چو بر ما گذرد - تا چهرهٔ ما به خاک ره رشک برد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۳:فردا که به محشر اندر آید زن و مرد - از بیم حساب رویها گردد زرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۷:هم کفرم و هم دینم و هم صافم و درد - هم پیرم و هم جوان و هم کودک خرد


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۲۷:مرغی که بدید از می این دریا دُرد - عمری جان کند و ره سوی دریا بُرد

    عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۹:دانی که چهایم نه بزرگیم نه خُرد - دانی که چه میخوریم نه صاف نه دُرد

    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۶۹:زین شیوه که ازعمر برآوردم گرد - کس در دو جهان بر نتواند آورد

    عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۷:من این دل بسته را کجا خواهم برد - ور صاف مرا نیست کجا خواهم دُرد


  178. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰۵:آنها که شب و روز ترا بر اثرند - صیاد نهانند ولی مختصرند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵۴:طاوس نه‌ای که بر جمالت نگرند - سیمرغ نه‌ای که بیتو نام تو برند


    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۲۹:خلقان همه در آینهای مینگرند - مشغول خودند و ز آینه بیخبرند


  179. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰۶:آن یار که از طبیب دل برباید - او را دارو طبیب چون فرماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵۱:ای دل اگرت رضای دلبر باید - آن باید کرد و گفت کو فرماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷۱:این واقعه را سخت بگیری شاید - از کوشش عاجزانه کاری ناید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹۹:بی‌من به زبان من سخن می‌آید - من بی‌خبرم از آنکه می‌فرماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۸۰:در می‌طلبی ز چشمه در بر ناید - جوینده در به قعر دریا باید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳۷:شاد آنکه ز دور ما یار ما بنماید - چون بچهٔ خرد آستین برخاید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۷:کاری ز درون جان میباید - وز قصه شنیدن این گره نگشاید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸۲:گر در طلبی ز چشمه در بر ناید - جویندهٔ در به قعر دریا باید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲۳:معشوقه خانگی بکاری ناید - کو عشوه نماید و وفا ننماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۶:هل تا برود سرش به دیوار آید - سر بشکند و جامه به خون آلاید


    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۹:عاشق ز کسی نکاهد و نفزاید - لب بندد و راز پیش کس نگشاید

    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۱۹:در جنب رخت چو ماه میننماید - میگردد و میکاهد و میافزاید


  180. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱۰:از آب حیات دوست بیمار نماند - در گلبن وصل دوست یک خار نماند


    عطار » مختارنامه » باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به » شمارهٔ ۲۶:در قلزم عشق تو که دیار نماند - تا غرقه شوم ز خود بسی کار نماند


  181. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۰:اکنون که رخت جان جهانی بربود - در خانه نشستنت کجا دارد سود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸۱:برقی که ز میغ آن جهان روی نمود - چون سوخته‌ای نیست کرا دارد سود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۹۷:دل دوش در این عشق حریف ما بود - شب تا به سحرگاه نخفت و ناسود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۲۴:ز اول که مرا عشق نگارم بربود - همسایهٔ من ز نالهٔ من نغنود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴۳:شب رفت کجا رفت همانجای که بود - تا خانه رود باز یقین هر موجود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۸:کامل صفتی راه فنا می‌پیمود - چون باد گذر کرد ز دریای وجود


    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۳۵:در عشق مرا چون عدم محض فزود - از هستی خویشم عدم محض ربود

    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۸:فانی شده، تا بود، مشوّش نشود - باقی به وجود جز در آتش نرود

    عطار » مختارنامه » باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه » شمارهٔ ۱۸:چون شمعِ جمال خود به پروانه نمود - پروانه ز شوقِ او فرود آمد زود


  182. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۷:اندر رمضان خاک تو زر می‌گردد - چون سنگ که سرمهٔ بصر می‌گردد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷۰:این مست به باده‌ای دگر می‌گردد - قرابه تهی گشت و بسر می‌گردد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۲۲:زان آب که چرخ از آن بسر می‌گردد - استارهٔ جانم چو قمر می‌گردد


    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۱۱:خورشید، که او زیر و زبر می‌گردد - از تو،‌ به امید یک نظر می‌گردد


  183. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۹:اندر طلب آن قوم که بشتافته‌اند - از هرچه جز اوست روی برتافته‌اند


    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۷۴:شمع آمد و گفت: تا مرا یافته‌اند - در تافتنم به جمع بشتافته‌اند


  184. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴۸:ای اهل صفا که در جهان گردانید - از بهر بتی چرا چنین حیرانید


    عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۶:ای هم نفسان فعل اجل میدانید - روزی دو سه داد خود ز خود بستانید


  185. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶۴:این تنهائی هزار جان بیش ارزد - این آزادی ملک جهان بیش ارزد


    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۵۹:ملکِ غم تو هر دو جهان بیش ارزد - دردِ تو شفاء جاودان بیش ارزد


  186. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶۶:این سر که در این سینهٔ ما میگردد - از گردش او چرخ دو تا میگردد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴۶:شور عجبی در سر ما میگردد - دل مرغ شده است و در هوا میگردد


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۳۵:زین راز که در سینهٔ ما میگردد - وز گردش او چرخ دو تا میگردد


  187. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸۶:بشنو اگرت تاب شنیدن باشد - پیوستن او ز خود بریدن باشد


    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۱۷:آن ذوق که در شکر چشیدن باشد - مندیش که در شکر شنیدن باشد


  188. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸۷:بعضی به صفات حیدر کرار‌ند - بعضی دیگر ز زخم تو بیمار‌ند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹۴:پیران خرابات غمت بسیارند - چون چشم تو هم خفته و هم بیدارند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳۹:هر جا به جهان تخم وفا برکارند - آن تخم ز خرمنگه ما می‌آ رند


    عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۳۸:تو خفته وعاشقان او بیدارند - تو غافل و ایشان همه در اسرارند


  189. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹۱:بی‌تو جانا قرار نتوانم کرد - احسان ترا شمار نتوانم کرد


    عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۹۴ - ذکر شیخ ابوسعید ابوالخیر:من بی‌تو دمی قرار نتوانم کرد - احسان ترا شمار نتوانم کرد


  190. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹۳:بیدار شو ای دل که جهان می‌گذرد - وین مایهٔ عمر رایگان می‌گذرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵۰:صبح است و صبا مشک فشان می‌گذرد - دریاب که از کوی فلان می‌گذرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹۳:کشتی چو به دریای روان می‌گذرد - می‌پندارد که نیستان می‌گذرد


    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۷۳:هان ای دل خسته کاروان می‌گذرد - بیدار شو آخر که جهان می‌گذرد


  191. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹۷:بی‌عشق نشاط و طرب افزون نشود - بی‌عشق وجود خوب و موزون نشود


    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۳۳:یک ذره چو آن حکم دگرگون نشود - بیمرگ کسی به راه بیرون نشود


  192. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰۲:تا با غم عشق تو مرا کار افتاد - بیچاره دلم در غم بسیار افتاد


    عطار » مختارنامه » باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق » شمارهٔ ۷:تا ابروی طاقِ تو کماندار افتاد - تیرِ مژه جفتِ او سزاوار افتاد

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۸۹:شمع آمد و گفت: کار در کار افتاد - در سوختنم گریستن زار افتاد


  193. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰۴:تا تو بخودی ترا به خود ره ندهد - چون مست شدی ز دیده بیرون نجهند


    عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۱۵:قومی که به خاک مرگ سر بازنهند - تا حشر ز قال و قیل خود باز رهند

    عطار » وصلت نامه » بخش ۶۰ - و له ایضاً:قومی که بخواب مرگ سرباز نهند - تا حشر ز قال و قیل خود باز رهند


  194. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰۶:تا در طلب مات همی کام بود - هر دم که برون ز ما زنی دام بود


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۲:هر جانی را که غرق انعام بود - در عالم بینهایت آرام بود


  195. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱۷:جامی که بگیرم میش انوار بود - بیتی که بگویم همه اسرار بود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴۴:چون نیستی تو محض اقرار بود - هستی تو سرمایهٔ انکار بود


    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۲۸:چون نیستی تو محض اقرار بود - هستیت ز سرمایهٔ انکار بود


  196. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۲۱:جان را جستم ببحر مرجان آمد - در زیر کفی قلزم پنهان آمد


    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۶۷:شد عمر و دل از کرده پشیمان آمد - کارم بنرفت و کار تاوان آمد


  197. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۲۴:جان محرم درگاه همی باید برد - دل پر غم و پر آه همی باید برد


    عطار » مختارنامه » باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن » شمارهٔ ۱۰:جان محرم درگاه همی باید برد - دل پر غم و پر آه همی باید برد


  198. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۳۵:چون بدنامی بروزگاری افتد - مرد آن نبود که نامداری افتد


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۳:چون بدنامی به روزگاری افتد - مرد آن نبود که نامداری افتد


  199. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴۶:خاک توام و خدای حق میداند - واجب نبود که از منت بستاند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷۵:در کام دل آنچه بود نفسم همه راند - هرگز نفسی نامه شرم نه بخواند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۲۱:رو نیکی کن که دهر نیکی داند - او نیکی را از نیکوان نستاند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶۸:عقل و دل من چه عیشها میداند - گر یار دمی پیش خودم بنشاند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲۸:من بی‌خبرم خدای خود میداند - کاندر دل من مرا چه میخنداند


    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۴۳:هم بر کف ودود، مُلْک بتوانی راند - هم با همه، هم بی همه، بتوانی ماند

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۱۰۲:پیوسته کتاب هجر میخواهم خواند - بر بوی وصال اشک میخواهم راند


  200. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵۱:خورشید که باشد که بروی تو رسد - یا باد سبک سر که به موی تو رسد


    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۵۲:بوئی که ز زلف مشکبوی تو رسد - دل در طلبش بر سر کوی تو رسد


  201. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵۵:خون دل عاشقان چو جیحون گردد - عاشق چو کفی بر سر آن خون گردد


    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۷:گر اول کار، آتش افزون گردد - خاکستر بین که آخرش چون گردد

    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۴:خون دل من که هر دم افزون گردد - دریا دریا ز دیده بیرون گردد


  202. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶۲:در خدمتت ای جان چو بدن می‌افتد - زان سجده به بخت خویشتن می‌افتد


    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۲۶:چون چشم به یارِ سیم تن میافتد - خون در دل و چشم ممتحن میافتد


  203. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶۳:در دوزخم ار زلف تو در چنگ آید - از حال بهشتیان مرا ننگ آید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸۵:گر صبر کنم دل از غمت تنگ آید - ور فاش کنم حسود در چنگ آید


    عطار » مختارنامه » باب سی و نهم: در صفتِ میان و قدِ معشوق » شمارهٔ ۷:جائی که چنان خطّ سیه رنگ آید - شک نیست که پای حسن در سنگ آید

    عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۱۹:گفتم که اگر دلِ تو یک رنگ آید - در بر کشیم گرچه ترا ننگ آید


  204. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶۷:در صحبت حق خموش میباید بود - بی‌چشم و زبان و گوش میباید بود


    عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۱۲:چون چنگ، همه خروش میباید بود - چون بحر،‌هزار جوش میباید بود


  205. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۸۴:در نفی تو عقل را امان نتوان دید - جز در ره اثبات تو جان نتوان داد


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۹۳:جانا غمِ عشق تو بجان نتوان داد - یک ذرّه به ملک دو جهان نتوان داد


  206. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۸۵:درویش که اسرار جهان می‌بخشد - هردم ملکی به رایگان می‌بخشد


    عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۱:خورشید رخت ملک جهان می‌بخشد - دُرّ سخنت گنج نهان می‌بخشد


  207. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰۱:دوش آن بت من همچو مه گردون بود - نی نی که به حسن از آفتاب افزون بود


    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۳۶:چون در ره این کار مرا دید فزود - آمد غم کار و دیدهٔ دید ربود


  208. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰۳:دو کون خیال خانه‌ای بیش نبود - وامد شد ما بهانه‌ای بیش نبود


    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۱۸:جان شیفتهٔ الست می‌پنداری - و اندیشهٔ ما بهانه‌ای بیش نبود


  209. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳۲:سرهای درختان گل تر می‌چینند - و اندر دل خود کان گهر می‌بینند


    عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۳۹:آنها که درین درد مرا میبینند - در درد و دریغای منِ مسکینند

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۹۱:شمع آمد و گفت: جمع اگر بنشینند - بر من دگری به راستی بگزینند


  210. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵۳:صد مرحله زانسوی خرد خواهم شد - فارغ ز وجود نیک و بد خواهم شد


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۵۷:صد مرحله زان سوی خرد خواهم شد - فارغ ز وجود نیک و بد خواهم شد


  211. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵۸:عاشق که بناز و ناز کی فرد بود - در مذهب عاشقی جوانمرد بود


    عطار » مختارنامه » باب چهل و سوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۴:عاشق ز همه کار جهان فرد بود - از هر دو جهان بگذرد و مرد بود


  212. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶۴:عشق تو بهر صومعه مستی دارد - بازار بتان از تو شکستی دارد


    عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۴:زلفِ تو سرِ درازدستی دارد - چشمِ تو همه میل به مستی دارد


  213. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶۷:عشقی آمد که عشقها سودا شد - سوزیدم و خاکستر من هم لا شد


    عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۷۴:چون جلوهٔ گل ز گلستان پیدا شد - بلبل به سخن درآمد و شیدا شد

    عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۶:یک قطره ز فقرِ دل سوی صحرا شد - سرمایهٔ ابر و دایهٔ دریا شد


  214. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸۴:گر صبر کنم جامعهٔ جان میسوزد - جان من و آن جملگان میسوزد


    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۸۸:از آه دلم کام و زبان میسوزد - چه کام و زبان همه جهان میسوزد

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۹۰:در شمع نگاه کن که جان میسوزد - وز آتش دل همه جهان میسوزد


  215. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹۰:گر هر دو جهان ز خار غم پر باشد - از خار بترسد آنکه اشتر باشد


    عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۲۳:گفتم: «چو تنم ضعیف و لاغر باشد - دل در برت از سنگ قویتر باشد»


  216. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰۱:گویند که فردوس برین خواهد بود - آنجا می ناب و حور عین خواهد بود


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۱:بحری که در آسمان زمین خواهد بود - آنجا وینجا همان، همین خواهد بود

    عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۱:شیر اجلت چو درکمین خواهد بود - در خاک فتادنت یقین خواهد بود


  217. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰۹:هر لحظه میی به جان سرمست دهد - تا جان و دلم به وصل پیوست دهد


    عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۶:هر لحظه می یی به جان سرمست دهد - تا جان، دل خود به وصل پیوست دهد

    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۱۰:عاشق تن خود با غم پیوست دهد - هر دم تابی در دل سرمست دهد


  218. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱۶:مرغ دل من ز بسکه پرواز آورد - عالم عالم جهان جهان راز آورد


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۳۲:مرغ دل من ز بس که پرواز آورد - عالم عالم، جهان جهان، راز آورد

    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۶۲:دل روی بدان زلفِ سرافراز آورد - با هر شکن زلف تو صد راز آورد


  219. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲۰:مشکین رسنت چو پردهٔ ماه شود - بس پرده‌نشین که ضال و گمراه شود


    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۵۹:مشکین رسنت چو پردهٔ ماه شود - بس پرده نشین که زود گمراه شود


  220. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳۱:مه‌رویان را یکان یکان برشمرید - باشد به غلط نام مه ما ببرید


    عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۳۰:چون دل غم تو به جان توانست کشید - خوش خوش ز همه جهان توانست برید


  221. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳۶:گر راه روی راه برت بگشایند - ور نیست شوی به هستیت بگرایند


    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۴:دل سوختگان که نفس میفرسایند - بربوی وصال باد میپیمایند


  222. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴۰:هر چند دلم رضا او می‌جوید - او از سر شمشیر سخن می‌گوید


    عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۲۰:برخیز که ابر خاک را میشوید - تا سبزه ز خاک تو برون میروید


  223. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴۶:هر عمر که بی‌دیدن اصحاب بود - یا مرگ بود به طبع یا خواب بود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴۷:هر عمر که بی‌دیدن اصحاب بود - یا مرگ بود به طبع یا خواب بود


    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۴۲:شمع آمد و گفت: این کرا تاب بود - کز آتش تیز بی خور وخواب بود


  224. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۲:هر لقمهٔ خوش که بر دهان میگردد - میجوشد و صافش همه جان میگردد


    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۳۴:دیرست که دور آسمان میگردد - میترسد و زان ترس بجان میگردد

    عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۱۵:جان گِردِ تو از میان جان میگردد - تن در هوست نعره زنان میگردد


  225. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۶۸:آن کس که ترا دیده بود ای دلبر - او چون نگرد بسوی معشوق دگر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۱:اندیشهٔ دهرت ز چه بگداخت جگر - طبع تو مزاج دهر نشناخت مگر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۳:ای آنکه دلت باید در وی منگر - زاهد شو و چشم را بخوابان بگذار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۶:ای دلبر عیّار دلِ نیکوفر - از جملهٔ نیکوان توی نیکوتر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۲:این صورت باغست و در او نیست ثمر - تو رنجه مشو بیهده سوگند مخور

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۴:در باغ در نیامدم گرد آور - درویش و تهی روم من راهگذر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۶:فرمود خدا به وحی کای پیغمبر - جز در صف عاشقان بمنشین بگذر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۸:گر در سر و چشم عقل داری و بصر - بفروش زبان را و سر از تیغ بخر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۷:مجموع تن و قالب خود را بنگر - جوقی مستند و خفته بر همدیگر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۱:من مسخرهٔ تو نیسستم ای فاجر - تا مسخرگی نمایمت بس نادر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۲:می‌آید گرگ نزد ما وقت سحر - هم فربه میرباید و هم لاغر


    عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۱۳:بر خاک تو چون بنفشهام سر در بر - بیبرگ گلت چو حلقه ماندم بر در

    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۴۴:این گنبد خاکستری پر اخگر - گه در خونم کشید و گه خاکستر

    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۴۵:جانا! ز همه جهان نشستم برتر - سربازان را چو دیده هستم در خور

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۱۲:شمع آمد و گفت: عزّت من بنگر: - در زیر نهاده شمعدان طشتی زر


  226. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۰:امروز من از تشنه دهانی و خمار - نی دل دارم نه عقل و نه صبر و قرار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۷:ای دل بگذر ز عشق و معشوق و دیار - گر دیده وری ز هر سه بندی زنار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۱:ای مرد سماع معده را خالی دار - زیرا چو تهیست نی کند نالهٔ زار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۸:تا چند کشی سخرهٔ نفس بیکار - تا چند خوری چو اشتران خوشهٔ خار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۹:چون از رخ یار دور گشتم به بهار - با غم بچه کار آید و عیشم بچه کار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۱:چون دید رخ زرد من آن شهره نگار - گفتا که دگر به وصلم امید مدار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۳:خورشید همی زرد شود بر دیوار - ما نیز همی زرد شویم از غم یار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۷:در نوبت عشق چشم باشد در بار - چون او بگذشت دل بروید چو بهار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۰:رفتم به سر گور کریم دلدار - میتافت ز گلزار تنش چون گلزار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۹:گر گل کارم بیتو نروید جز خار - ور بیضهٔ طاوس نهم گردد مار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۲:گر رنگ خزان دارم و گر رنگ بهار - تا هردو یکی نشد نیامد گل و خار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۳:گفتی که: بیا که باغ خندید و بهار - شمعست و شراب و شاهدان چو نگار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۵:ای بسته حجاب، پردها را بردار - تا کس نرود دگر به صید مردار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۰:من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهار - تا این دو یکی نشد نیامد گل و خار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۵:هین وقت صبوحست می ناب بیار - زیرا مرگست زندگانی هشیار


    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۴۲:اول همه نیستی است تا اول کار - و آخر همه نیستیست تا روز شمار

    عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۴۲:ای اهل قبور! خاک گشتید و غبار - هر ذرّه ز هر ذرّه گرفتید فرار

    عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۴۳:گل خندان شد ز گریهٔ ابر بهار - با ما بنشین یک نفس ای سیم عذار

    عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۴۴:روزی که ز خاک من برون آید خار - گلبرگ رخم چو خاک ره گردد خوار

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۴۶:صد بار کشیدم و به سرباری بار - خوارم کردی چه خیزد از خواری خوار

    عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۱۴:ای ابر هوای عشق تو بس خون بار - وی راه غم تو وادیی بس خونخوار

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۳۱:شمع آمد و گفت:‌چون مرا نیست قرار - از پنبه نفس زنم چو حلاج از دار

    عطار » مختارنامه » باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه » شمارهٔ ۱۱:پروانه به شمع گفت: میسوزم زار - شمعش گفتا که سوختن بادت کار

    عطار » وصلت نامه » بخش ۷۲ - و له ایضاً:ای اهل قبور خاک گشتید و غبار - هر ذره زهر ذره گرفتید کنار


  227. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۹:من دم نزنم از این جهان دمگیر - من در طربم همه جهان ماتم گیر


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۵۳:در قلزمِ توحید دو عالم کم گیر - هر چیز که هست قطرهای شبنم گیر


  228. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۷:آمد بر من دوش نگاری سر تیز - شیرین سخنی شکر لبی شورانگیز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۶:ای ذره ز خورشید توانی بگریز - چون نتوانی گریخت با وی مستیز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۵:بازآمدم اینک که زنم آتش نیز - در توبه و در گناه و زهد و پرهیز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۱:ماییم و توی و خانه خالی برخیز - هنگام ستیز نیست ای جان مستیز


    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۶۷:شمع آمد و گفت: آمده‌ام  رنگ آمیز - بر چهره ز ابر آتشین طوفان ریز


  229. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۱:ای تنگ شکر از ترشان چشم بدوز - آتش بزن و هرچه به جز عشق بسوز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵۵:شب گشت و خبر نیست مرا از شب و روز - روز است شبم ز روی آن روز افروز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۹:میگوید مرمرا نگار دلسوز - میباید رفت چون به پایان شد روز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷۱:هین وقت صبوحست میان شب و روز - غیر از مه وخورشید چراغی مفروز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷۳:یک شب چو ستاره گر نخسبی تا روز - تابد به تو اینچنین مه جان‌افروز


    عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۴۸:ای تیرگی زلف توام دین افروز - وی روشنی روی توام راه آموز

    عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۲۹:امشب بر ماست آن صنمِ جان افروز - ای صبح! مشو روز و مرا جان بمسوز

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۳۹:گفتی چه کنم تا شب من گردد روز - وز نورِ سوادِ فقر گردم فیروز

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۵۸:گر هست دلت سوختهٔ جان افروز - از شمع میانِ سوختن عشق آموز


  230. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۲:ای جان سماع و روزه و حج و نماز - وی از تو حقیقت شده بازی و مجاز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۳:ای جان لطیف بیغم عشق مساز - در هر نفسش هزار روزه است و نماز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۸:ای عشق تو داده باز جان را پرواز - لطف تو کشیده چنگ جان را در ساز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۰:ای کرده ز نقش آدمی چنگی ساز - جانها همه اقوال تو از روی نیاز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۴:امشب که گشاده است صنم با ما راز - ای شب چه شبی که عمر تو باد دراز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۶:بازی بودم پریده از عالم راز - تا بو که برم ز شیب صیدی بفراز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۷:بنمای بمن رخ ای شمع طراز - تا ناز کنم نه روزه دارم نه نماز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵۸:گر بکشندم نگردم از عشق توباز - زیرا که ز چنگ ما برون شد آواز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۴:مردانه بیا که نیست کار تو مجاز - آغاز بنه ترانهٔ بی‌آغاز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۶:من بودم و دوش آن بت بنده نواز - از من همه لابه بود و از وی همه ناز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۸:من همتیم کجا بود چون من باز - عرضه نکنم به هیچکس آز و نیاز


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۴۴:میپرسیدی که چیست این نقش مجاز - گر بر گویم حقیقتش هست دراز

    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۱:تا چند کنی عزیمت دریا ساز - مردانه رو و خویش به دریا انداز

    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۸۴:آن سالک گرم روْ که در شیب و فراز - چون شمع فرو گداخت در سوز و گداز

    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۴۵:خواهی که ببینی تو به پیدایی راز - خود را ز ورای عقل سودایی ساز

    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۸۳:در محو دلم ز خویشتن مانَد باز - در توحیدم حجاب افتد آغاز

    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۲۱:گر میخواهی که بازیابی این راز - بیخود شو و با بیخودی خویش بساز

    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۶۱:از بس که دلم به بینشان داشت نیاز - بینام ونشان بماندم در تک و تاز

    عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۲۷:پنهان گهریست در پسِ پردهٔ راز - وندر طلبش خلق جهان در تک و تاز

    عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۱۹:این دل که بسوخت روز و شب در تک و تاز - میجوشد و میجوید و میگوید راز

    عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۲۲:ای در غم نان و جامه و آز و نیاز - افتاده به بازار جهان در تک و تاز

    عطار » مختارنامه » باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن » شمارهٔ ۱۹:تا کی باشی چو آسمان در تک و تاز‌؟ - در زیر قدم شو چو زمین پستِ نیاز

    عطار » مختارنامه » باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن » شمارهٔ ۲۷:خود را چو زخواب و خور نمیداری باز - پس چه تو، چه آن ستور، در پردهٔ راز

    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۱۷:تا کی باشم گرد جهان در تک و تاز - سیر آمدم از جهان و از آز و نیاز

    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۲:در عشق مرا چه کار با پردهٔ راز - کار من دل سوخته اشک است و نیاز

    عطار » مختارنامه » باب بیست و هشتم: در امیدواری نمودن » شمارهٔ ۳:تا کی باشم گِردِ جهان در تک و تاز - بر هیچ نه قطع میکنم شیب و فراز

    عطار » مختارنامه » باب سی‌ام: در فراغت نمودن از معشوق » شمارهٔ ۳۱:چون هر روزیت بیشتر دیدم ناز - هر روز بتو بیشترم گشت نیاز

    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۵۱:گر در طلبت ز روی تو مانم باز - در کوی تو تن فرودهم در تک و تاز

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۴۳:در راه فکندهای مرا در تک و تاز - گه شیب نهی پیش من و گاه فراز

    عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۱۲:چون روی تو مینبینم ای شمع طراز - چون شمع ز تو سوخته میمانم باز

    عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۱:دوش آمد و برگشاد صد پردهٔ راز - در پردهٔ دل جلوهگری کرد آغاز

    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۳۶:ای باد به سوی زلفِ آن یار بتاز - کوتاه مکن دست از آن زلف دراز

    عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۱۴:آن است همه آرزویم عمر دراز - تا پیش از اجل ببینم ای شمع طراز

    عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۲:بر آب روان و سبزه ای شمع طراز - می در ده و توبه بشکن و چنگ بساز

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۴:تا چند ز سودای تو در سوز و گداز - چون شمع آرم به روز شبهای دراز

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۲۲:از بس که ز غم سوختم ای شمع طراز - چون شمع ز تو سوخته میمانم باز

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۶۶:در شمع نگر فتاده در سوز و گداز - برّیده ز انگبین به صد تلخی باز

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۷۱:گفتم: شمعا! چند گدازی مگداز - گفتا: تو خبر نداری از پردهٔ راز

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۲۲:شمع آمد و گفت: من نیم قلب مجاز - مومی که بود نقره چو قلبش بگداز

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۳۶:شمع آمد زار زار و میگفت به راز - حال من و آتش است با سوز و گداز

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۳۹:شمع آمد و گفت: مانده در سوز و گداز - کار من غم کشته کی آید با ساز


  231. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵۹:گر در ره عشق او نباشی سرباز - زنهار مکن حدیث عشقی سرباز


    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۷۷:شمع آمد و گفت: گر بما زد پر باز - پروانه ز شوق کس نزد دیگر باز


  232. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷۴:آمد آمد ترش ترش یعنی بس - میپندارد که من بترسم ز عسس


    عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۲۸:دی میشد و دل رها نمیکرد به کس - برخاسته صد فغان هر گوشه که بس


  233. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹۳:آندیده که هست عاشق گلزارش - مشغول کجا کند سر هر خارش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۵:بر من بگریست نرگس خمارش - تا خیره شدم ز گریهٔ بسیارش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۱:چون رنگ بدزدید گل از رخسارش - آویخت صبا چو رهزنان بردارش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۹:رفت آنکه نبود کس به خوبی یارش - بی‌آنکه دلم سیر شد از دیدارش


    عطار » مختارنامه » باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به » شمارهٔ ۵:کو دل که بداند نفسی اسرارش - کو گوش که بشنود دمی گفتارش


  234. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹۷:از آتش تو فتاده جانم در جوش - وز باده تو شده است جانم مدهوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰۵:مرغان رفتند بر سلیمان بخروش - کاین بلبل را چرا نمی‌مالی گوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۱:با پیر خرد نهفته میگویم دوش - کز من سخن از سر جهان هیچ مپوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۸:تا بتوانی تو جامهٔ عشق مپوش - چون پوشیدی ز هر بلائی مخروش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۳:دانم که برای ما نخفتی همه دوش - بر صفهٔ سرد با یکی بالاپوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۵:در حلقهٔ مستان تو ای دلبر دوش - میخانه درون کشیدم از خم سر جوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۸:دل یاد تو آرد برود هوش ز هوش - می بی‌لب نوشین تو کی گردد نوش


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۵۵:آن راز که هست در پس صد سرپوش - سرپوش بسوز و باز کن دیده بهوش

    عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۵:ای دل چو شراب معرفت کردی نوش - لب بر هم نه سِرِّ الاهی مفروش

    عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۶:تا چند زنی ای دلِ برخاسته جوش - در پردهٔ خون نشین و خونی مینوش

    عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۹:تا کی زنی ای دل خسته جوش - در پردهٔ خود نشین و خونی مفروش

    عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۱۷:چون برفکنند از همه چیزی سرپوش - چون دیگ درآید همه عالم در جوش

    عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۲۳:تا چند زنی منادی، ای سر که فروش! - بیزحمت لب شراب تحقیق بنوش

    عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۲۴:گر خواهی تو که وقت خود داری گوش - دم در کشی و به خویش بازآری هوش

    عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۴:پیمانهٔ خاک گشت آن چشمهٔ نوش - وان چشمهٔ خورشید باستاد زجوش

    عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۵:ای شب مزن از ستاره چندینی جوش - خفاش بسیست نور و ظلمت در پوش


  235. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰۰:ای باد صبا به کوی آن دلبر کش - احوال دلم بگوی اگر باشد خوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱۳:ای روی چو آفتاب تو شادی کش - وی موی تو سرمایه ده، جمله حبش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱۷:ای کرده به پنج شمع روشن هر شش - ای اصل خوشی و هرچه داری همه خوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۶:بیچاره دل سوختهٔ محنت کش - در آتش عشق تو همی سوزد خوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۹:تا در نزنی بهر چه داری آتش - هرگز نشود حقیقت وقت تو خوش

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:تا درنزنی به هر چه داری آتش - هرگز نشود حقیقت وقت تو خوش


    عطار » مختارنامه » باب سی و هفتم: در صفت خط و خال معشوق » شمارهٔ ۴:گفتم: دل من ببردی ای جادو وش! - گفتا: چکنم تو دل ندادی خوش خوش

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۱۹:شمع آمد و گفت: چند باشم سرکش - بر پای بمانده به که تا سوزم خوش

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۹۲:شمع آمد وگفت: چون درآمد آتش - سر در آتش چگونه باشم سرکش


  236. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۰:با دل گفتم ز دیگران بیش مباش - رو مرهم ریش باش چون نیش مباش


    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۳۳:از پس منشین یک دم و در پیش مباش - در بند رضای نفس بد کیش مباش


  237. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۲:خائیدن آن لب که چشیدی شکرش - مالیدن دستی که کشیدی بسرش


    عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۲۱:گفتم: «ز میان جان شوم خاک درش - تا بوک بود بر من مسکین گذرش»


  238. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴۳:کاری کردم نگه نکردم پس و پیش - آنرا که چنان کند چنین آید پیش


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷:هر چیز که هست در دو عالم کم و بیش - از جلوهگری نور اوست ای درویش!

    عطار » مختارنامه » باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن » شمارهٔ ۴:گفتی که نشان راه چیست ای درویش - از من بشنو چو بشنوی میاندیش

    عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۱۰:دی بر سر خاک دلبری با دل ریش - میباریدم خون جگر بر رخ خویش

    عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۲۹:دوش آمد و گفت: مردمِ دوراندیش - از خویش به جز هیچ نیابد کم و بیش

    عطار » مختارنامه » باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه » شمارهٔ ۱۰:پروانه به شمع گفت: میسوزم خویش - شمعش گفتا که نیستی دور اندیش


  239. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۲:آنکس که ترا دید و نخندید چو گل - از جان و خرد تهیست مانند دهل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۶:از من زر و دل خواستی ای مهر گسل - حقا که نه این دارم و نی آن حاصل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۹:این نکته شنو ز بنده ای نقش چگل - هرچند که راهیست ز دل جانب دل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۲:چون آمده‌ای در این بیابان حاصل - چون بیخبران مباش از خود غافل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۴:حاشا که کند دل به دگر جا منزل - دور از دل من که گردد از عشق خجل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۷:در عشق نوا جزو زند آنگه کل - در باغ نخست غوره است آنگه مل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۵:هم شاهد دیده‌ای و هم شاهد دل - ای دیده و دل ز نور روی تو خجل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۶:کاچی سازی که روز برفست و وحل - دانی که ز بهر چیست این رسم و عمل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۷:یا من هوب سیدی و اعلی و اجل - یا من انا عبده و ادنی و اقل


    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۵:ای واقعهٔ عشقِ تو کاری مشکل - خورشیدِ رُخَت فتنهٔ جان، غارتِ دل


  240. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۳:آن می که گشود مرغ جان را پر و بال - دل را برهانید ز سیری و ملال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۴:آواز گرفته است خروشان مینال - زیرا شنواست یار و واقف از حال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۷:اسرار حقیقت نشود حل به سؤال - نی نیز به درباختن حشمت و مال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۸:این عشق کمالست و کمالست و کمال - وین نفس خیالست خیالست و خیال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۰:پر از عیسی است این جهان مالامال - کی گنجد در جهان قماش دجال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۵:الخمر و من‌الزق ینادیک تعال - واقطع لوصالنا جمیع‌الاشغال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۹:عشقی دارم پاکتر از آب زلال - این باختن عشق مرا هست حلال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۲:مردا منشین جز که به پهلوی رجال - خوش باشد آینه به پهلوی صقال

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:مرغی که خبر ندارد از آب زلال - منقار در آب شور دارد همه سال


    عطار » مختارنامه » باب پنجم: در بیان توحید به زبان تفرید » شمارهٔ ۱:ماییم که نیست غیر ما، اینْت کمال! - مشغول جمال خویشتن، اینْت جمال!

    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۹:بگذر ز حس و خیال،‌ای طالب حال - تا هر دو جهان جلال بینی و جمال

    عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۶۶:مائیم و میی و مطربی مشکین خال - بی هجر میسَّر شده ایام وصال


  241. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۱:جانی دارم لجوج و سرمست و فضول - وانگه یاری لطیف و بیصبر و ملول

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۶:در خاموشی چرا شوی کند و ملول - خو کن به خموشی که اصولست اصول

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۱:عندی جمل و من اشتیاق و فضول - لا یمکن شرحها به کتب و رسول


    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۲۷:امروز منم خسته ازین بحر فضول - سیر آمده یکبارگی از جان ملول


  242. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۰:عمری به هوس در تک و تاز آمد دل - تا محرم جان دلنواز آمد دل


    عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۲۰:عمری به هوس در تک و تاز آمد دل - تا محرم راز دلنواز آمد دل


  243. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۰:آن باده که بر جسم حرامست حرام - بر جان مجرد آن مدامست مدام


    عطار » مختارنامه » باب بیست و هشتم: در امیدواری نمودن » شمارهٔ ۸:گفتم که اگرچه هست کارم بنظام - از ترس تو میطپم چو مرغی در دام


  244. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۱:آن خوش سخنان که ما بگفتیم به هم - در دل دارد نهفته این چرخ به خم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۳:آن کس که ببست خواب ما را به ستم - یارب تو ببند خواب او را به کرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲۷:دستارم و جبه و سرم هر سه به هم - قیمت کردند به یک درم چیزی کم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶۶:عمری رخ یکدگر بدیدیم به چشم - امروز که درهم نگریدیم به چشم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۲:گویی تو که من ز هر هنر باخبرم - این بی‌خبری بس که ز خود بیخبرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱۷:ماهی فارغ ز چارده می‌بینم - بی‌چشم بسوی ماه ره می‌بینم


    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۳۲:شمع آمد و گفت: چند از افروختنم - وز خامی خود سوختن آموختم


  245. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۲:آنکس که به آب دیده‌اش میجویم - در جستن او روان چو آب جویم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸۶:بیگانه مگیرید مرا زین کویم - در کوی شما خانهٔ خود می‌جویم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۳۹:رازیکه بگفتی ای بت بدخویم - واگو که من از لطف تو آن میجویم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۴۷:من کاستهٔ وفای آن مه‌رویم - گر خواهد و گر نخواهد آن مه رویم


    عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴۴:چندان که ز هر شیوه سخن میگویم - میننماید کنه معانی رویم

    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۲۵:تا جان دارم همچو فلک میپویم - وز درد وصال او سخن میگویم

    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۶۷:چون گل یابم بوی تو زو میبویم - چون مه بینم روی تو زو میجویم


  246. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۴:آنم که چو غمخوار شوم من شادم - واندم که خراب گشته‌ام آبادم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸۷:بیگاه شد وز بیگهی من شادم - امشب قنق است یار فرخ‌زادم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵۳:شادم که ز شادی جهان آزادم - مستم که اگر می‌نخورم هم شادم


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۷۲:در واقعهای سخت عجب افتادم - گه می مردم صریح و گه میزادم


  247. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۵:آن وقت آمد که ما به تو پردازیم - مرجان ترا خانهٔ آتش سازیم


    عطار » مختارنامه » باب پنجم: در بیان توحید به زبان تفرید » شمارهٔ ۵:با خویش همیشه عشقِ خود میبازیم - وز خویشتن و جمالِ خود مینازیم


  248. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲۴:از ثور فلک شیر وفا میدوشم - هرچند که از پنجهٔ او بخروشم


    عطار » مختارنامه » باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن » شمارهٔ ۲۸:چون بحر، ز شوق راز جان، میجوشم - لیکن ز خود و ز دیگران میپوشم


  249. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲۶:از جوی خوشاب دوست آبی خوردم - خوش کردم و خوش خوردم و خوش آوردم


    عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۳۴:در هر سخنی که سر بدان آوردم - تا سر ننهم دران سخن سرکردم


  250. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۳۱:از روی تو من همیشه گلشن بودم - وز دیدن تو دو دیده روشن بودم


    عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۳۵:گه خلوت بینِ هفت گلشن بودم - گه گوشه نشینِ کنجِ گلخن بودم


  251. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۳۵:از طبع ملول دوست ما می‌دانیم - وز غایت عاشقیش می رنجانیم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۰:گر یار کنی خصم تواش گردانیم - هر لحظه به نوعی دگرت رنجانیم


    عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۲۹:گاهی به هوس حرف فنا میخوانیم - گاهی ز هوس نزد بقا میمانیم


  252. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۳۹:از هرچه که آن خوشست نهی است مدام - تا ره نزند خوشی از این مردم عام

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۴۸:امشب که شراب جان مدامست مدام - ساقی شه و باده با قوامست قوام

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۴۹:امشب که غم عشق مدامست مدام - جام و می لعل با قوامست قوام

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵۰:امشب که مه عشق تمامست تمام - دلدار فرو کرده سر از گوشهٔ بام

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵۱:امشب که همی رسد ز دلدار سلام - بر دیده و دل خواب حرامست حرام

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶۹:قد صبحنا اللله به عیش و مدام - قد عیدنا العید و مام صیام

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰۱:لا الفجر بقینة و لا شرب مدام - الفخر لمن یطعن فی یوم زحام

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵۴:من همچو کسی نشسته بر اسب خام - در وادی هولناک بگسسته لگام

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷۴:یک جرعه ز جام تو تمامست تمام - جز عشق تو در دلم کدامست کدام؟


    عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۱۰:مائیم در اوفتاده چون مرغ به دام - دلخستهٔ روزگار و آشفته مدام


  253. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۴۲:المنةالله که به تو پیوستم - وز سلسلهٔ بند فراقت رستم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶۸:باز آمدم و برابرت بنشستم - احرام طواف گرد رویت بستم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷۲:بالای سر ار دست زند دو دستم - ای دلبر من عیب مکن سرمستم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷۹:بر میکده وقف است دلم سرمستم - جان نیز سبیل جام می‌کردستم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۹۸:تا ظن نبری که از غمانت رستم - یا بی‌تو صبور گشتم و بنشستم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵۷:می‌پنداری که از غمانت رستم - یا بی‌تو صبور گشتم و بنشستم


    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۴۱:زان روز که در صدر خودی بنشستم - تا بنشستم به بیخودی پیوستم

    عطار » مختارنامه » باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن » شمارهٔ ۱۱:چون در ره دین نیامدی در دستم - برخاستم و به کافری بنشستم

    عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۱۰:عمری به هوس نخل معانی بستم - گفتم که مگر ز هر حسابی رستم

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۴۹:شمع آمد و گفت: رختِ رفتن بستم - در آتشِ سوزنده به جان پیوستم


  254. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۴۷:امشب که حریف مشتری و ماهم - با مه‌رویان چون شکر همراهم


    عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۱۴:من عاشق روی تو ز دیری گاهم - در عشق تو نیست هیچ کس همراهم


  255. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵۲:امشب همه شب نشسته اندر حزنم - فردا بروم مناره را کارد زنم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶۷:فانی شدم و برید اجزای تنم - می‌چرخ که بر چرخ بد اول وطنم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵۵:من یک جانم که صد هزار است تنم - چه جان و چه تن که هر دو هم خویشتنم


    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۳۸:هیچم همه تا با خود و با خویشتنم - هستم همه تا با خود و با جان و تنم

    عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۲۹:گفتم که «چنان شیفتهٔ آن دهنم - کز تنگی او تنگدل و ممتحنم»

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۲:شمع آمد و گفت: موسی جمع منم - اینک بنگر چو طشت آتش لگنم

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۲۴:شمع آمد و گفت: بر تن خویشتنم - دل میسوزد که سخت شد سوختنم


  256. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵۵:از دوستیت خون جگر را بخورم - این مظلمه را تا به قیامت ببرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸۸:گر ماه شوی بر آسمان کم نگرم - ور بخت شوی رخت بسویت نبرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸۹:گر من به در سرای تو کم گذرم - از بیم غیوران تو باشد حذرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۷:من سر بنهم در رهت ای کان کرم - کامروز از تو ای صنم مست ترم


    عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳۱:نه در سفرم یک دم و نی در حضرم - نه خواب و خورم هست و نه بیخواب و خورم

    عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳۲:چندان که بدین قصه فرو مینگرم - یک ذرّه نمیرسد ز جائی دگرم

    عطار » مختارنامه » باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار » شمارهٔ ۲۰:هر روز درین دایره سرگشتهترم - چون دایرهای بمانده بی پا و سرم

    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۱۰:عمری که ز رفتنش چنین بیخبرم - بگذشت چو باد و پیری آمد به سرم

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۱۴:تا کی رانی از در خود دربدرم - تا کی سوزی ز آتش هجران جگرم

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۳۵:گر بی تو دمی خون جگر مینخورم - آغشته همی شوم ز خون جگرم

    عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۱۱:ای شمع چگل! تاتو برفتی ز برم - من کُشتهٔ هجر تو چو شمع سحرم

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۸۶:شمع آمد و گفت: دائماً در سفرم - میسوزم و میگدازم و میگذرم


  257. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵۹:ای دوست شکارم و شکاری دارم - بیکارم و بس شگرف کاری دارم


    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۸۲:نه در صفِ صادقان قراری دارم - نه در رهِ عاشقان شماری دارم

    عطار » مختارنامه » باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار » شمارهٔ ۲۷:بر دل ز غم زمانه باری دارم - در دیدهٔ هر مراد خاری دارم

    عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۴۲:در عالم خوف روزگاری دارم - زیرا که امید چون تو یاری دارم

    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۳۸:از بادهٔ عشق تو خماری دارم - وز هرچه نه عشقِ تو کناری دارم

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۸۷:شمع آمد و گفت: اگر شماری دارم - اشک است که پُر اشک کناری دارم


  258. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶۵:این گردش را ز جان خود دزدیدم - پیش از قالب به جان چنین گردیدم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱۶:در باغ شدم صبوح و گل می‌چیدم - وز دیدن باغبان همی ترسیدم


    عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۱:گاهی به کمال برتر از خورشیدم - گه در نقصان چو ذرّهای جاویدم


  259. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷۸:بر شاه حبش زنیم و بر قیصر روم - پیشانی شیر برنویسیم رقوم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷۱:قومیکه چو آفتاب دارند قدوم - در صدق چو آهنند و در لطف چو موم


    عطار » مختارنامه » باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین » شمارهٔ ۶:ای گوهر کانِ فضل و دریای علوم - وز رای تو دُرِّ دُرجِ گردون منظوم


  260. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸۵:بیکار شدم ای غم عشقت کارم - در بیکاری تخم وفا میکارم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۳۲:دوش آمده بود از سر لطفی یارم - شب را گفتم فاش مکن اسرارم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶۳:عشق است صبوح و من بدو بیدارم - عشق است بهار و من بدو گلزارم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۹:گوئیکه به تن دور و به دل با یارم - زنهار مپندار که من دل دارم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۰:من بندهٔ قرآنم اگر جان دارم - من خاک در محمد مختارم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷۲:بر غوش‌بک و قیر‌بک و سالارم - با نصرت و با همّت و با اظهارم


    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۲۱:گل گفت: که گه زخم زند صد خارم - گه باد به خاک ره فشاند خوارم

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۵۰:با گل گفتم: چو چشم آن میدارم - کز خندهٔ تو گشاده گردد کارم


  261. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲۳:در عشق تو معرفت خطا دانستیم - چه عشق و چه معرفت کرا دانستیم


    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۳۶:در راه تو معرفت خطا دانستیم - چه راه و چه معرفت کرا دانستیم


  262. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲۹:دلدار چو دید خسته و غمگینم - آمد خندان نشست بر بالینم


    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۴۵:گل گفت که در خاک چرا ننشینم - چون از زر خود دست تهی می‌بینم


  263. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۳۴:دوش از طربی بسوی اصحاب شدیم - وز غوره فشانان سوی دوشاب شدیم


    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۴۷:تا در بُنِ بحر عشق غرقاب شدیم - گُم گشتهتر از ذرّهٔ سیماب شدیم


  264. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۴۵:ز اول که حدیث عاشقی بشنودم - جان و دل و دیده در رهش فرسودم


    عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۵:عمری چو فلک ز تگ نمیفرسودم - تا همچو زمین کنون فرو آسودم


  265. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۴۸:زین پیش اگر دم از جنون میزده‌ام - وانگه قدم از چرا و چون میزده‌ام


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۳۸:زین پیش دم از سر جنون می‌زده‌ام - وانگه قدم از چرا و چون می‌زده‌ام


  266. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۴۹:زینگونه که من به نیستی خرسندم - چندین چه دهید بهر هستی پندم


    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۴۹:چون صبح به خنده یک نفس خرسندم - چون ابر به گریه نیست کس مانندم


  267. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵۷:شب گوید من انیس می‌خوارانم - صاحب جگر سوخته را من جانم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲۹:من بر سر کویت آستین گردانم - تو پنداری که من ترا میخوانم


    عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۲۸:سبحان الله! بر صفتی حیرانم - کز حیرت خویش میبسوزد جانم

    عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴۲:نی کس خبری میدهد از پیشانم - نه یک نفس آگهی است از پایانم

    عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۳۸:جانا ز غم عشق تو سرگردانم - من در طلب تو از میانِ جانم

    عطار » مختارنامه » باب چهل و سوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۱۰:چندان که به جهد اسب جان میرانم - چون مینگرم هنوز در زندانم

    عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۲۴:امشب که دمی هم نفس جانانم - سرمایهٔ عمر این نفس میدانم


  268. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰۶:ما باده ز یار دلفروز آوردیم - ما آتش عشق سینه‌سوز آوردیم


    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۲۷:تا روی به روی دلفروز آوردیم - چون شمع گداختیم و سوز آوردیم


  269. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱۶:مانند قلم سپید کار سیهم - گر همچو قلم سرم بری سر ننهم


    عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۳۸:هر کوزه که بیخود به دهان باز نهم - گوید بشنو تا خبری باز دهم

    عطار » مختارنامه » باب سی و نهم: در صفتِ میان و قدِ معشوق » شمارهٔ ۲:ای ماه! گشاده کن به وصلت گرهم - تا من ز فرو بستگی غم برهم

    عطار » وصلت نامه » بخش ۶۹ - و له ایضاً:هر کوزه که بیخود بدهن باز نهم - گوید بشنو تا خبری باز دهم


  270. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱۹:مائیم که پوستین بگازر دادیم - وز دادن پوستین بگازر شادیم


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۱۳:بستیم میان و خون دل بگشادیم - پندار وجود خود ز سر بنهادیم


  271. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۲:من چشم ترا بسته به کین می‌بینم - اکنون چه کنم که همچنین می‌بینم


    عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۱۳:دل را که نه دنیا و نه دین می‌بینم - با نفس پلید همنشین می‌بینم


  272. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۳:من خاک ترا به چرخ اعظم ندهم - یک ذره غمت بهر دو عالم ندهم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۶:من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم - یک موی تو را به هر دو عالم ندهم


    عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۱۷:رنج تو به صد گنج مسلم ندهم - ملک غم تو به ملکت جم ندهم


  273. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵۶:مهتاب بلند گشت و ما پست شدیم - معشوق به هوش آمد و ما مست شدیم


    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۴۸:دردا که ز دُردی جهان مَست شدیم - پشتی چو کمان و تیر از شست شدیم


  274. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷۷:آشفته همی رَوی به کویی ای جان - می‌جویی از آن گمشدهٔ خویش نشان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸۲:آن کس که نساخت با لقای یاران - افتاد به مکر دزد و تهدید عوان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹۳:امشب منم و هزار صوفی پنهان - مانندهٔ جان جمله نهانند و عیان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰۴:ای دف تو بخوان ز دفتر مشتاقان - ای کف تو بزن بر رگ خون ایشان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴۵:تا روی تو قبله‌ام شد ای جان جهان - نز کعبه خبر دارم و نز قبلهٔ نشان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵۲:چون شاه جهان نیست کسی در دو جهان - نی زیر و نه بالا و نه پیدا و نهان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶۹:دل باغ نهانست و درختان پنهان - صد سان بنماید او و خود او یکسان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۱:دل گرسنهٔ عید تو شد چون رمضان - وز عید تو شد شاد و همایون رمضان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۲:دلها مثل رباب و عشق تو کمان - زامد شد این کمانچه دلها نالان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸۷:شد کودکی و رفت جوانی ز جوان - روز پیری رسید بر پر ز جهان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰۴:گلباغ نهانست و درختان پنهان - صد سال نماید او و او خود یکسان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰۷:ما مرد سنانیم نه از بهر سه نان - ما دست زنانیم نه از دست زنان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲۲:هشدار که می‌روند هر سو غولان - با دانه و دام در شکار گوران

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲۳:هم خانه از آن اوست و هم جامه و نان - هم جسم از آن اوست همه دیده و جان


    عطار » مختارنامه » باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم » شمارهٔ ۶:آن حسن که در پردهٔ غیبست نهان - وز پرتو اوست حسن در هر دو جهان

    عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۴۳:چون اصلِ اصول هست در نقطهٔ جان - نقشِ دو جهان ز جان توان دید عیان

    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۲:کس از می معرفت ندادست نشان - کز عین نشان بروست وز عین عیان


  275. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸۰:آن حلوایی که کم رسد زو به دهن - چون دیگ به جوش آمده از وی دل من

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱۷:ای عاشق گفتار و تفاصیل سخن - ای گر ز سخنوران قهارهٔ کن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳۱:ای یار بیا و بر دلم بر میزان - وی زهره بیا و از رخم زر میزان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳۶:بیدل من و بیدل تو و بیدل تو و من - سرمست همی شدیم روزی به چمن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۳:دوش آنچه برفت در میان تو و من - نتوان بنوشتن و نه بتوان گفتن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۴:من عاشق عشق و عشق هم عاشق من - تن عاشق جان آمد و جان عاشق تن


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۴۳:در عالم جان نه مرد پیداست نه زن - چه عالم جان نه جان هویداست نه تن

    عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۷:آن رفت که گفتمی من از زهد سخن - اکنون من و دَردِ نو و دُردی کهن

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۲۵:شمع آمد و گفت: من نیم عهد شکن - یک ذرّه نبود بیوفایی در من


  276. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸۷:از بسکه فساد و ابلهی زاد از من - در عمر کسی نگشت دلشاد از من

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰۲:ای داد که هست جمله بیدار از من - ای من که هزار آه و فریاد از من


    عطار » مختارنامه » باب سی‌ام: در فراغت نمودن از معشوق » شمارهٔ ۸:چون یار نمیکند همی یاد از من - برخاست چو زیرِ چنگ فریاد از من


  277. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹۹:ای جمله جهان بروی خوبت نگران - جان مردان ز عشق تو جامه دران

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰۸:ای رفته ز یاران تو به یک گوشه کران - فریاد تو از خوی بد و بار گران


    عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۷۱:تا چند درین مقام بیدادگران - روزی به شبی شبی به روزی گذران


  278. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲۳:ای ماه لطیف جانفزا خرمن من - وی ماه فرو کرده سر از روزن من


    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۱۷:شمع آمد و گفت: چون منم دشمنِ من - کوکس که به گازی ببُرد گردنِ من


  279. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲۴:ای مجمع دل راه پراکنده مزن - زان زخمه پریشان چو دل بنده مزن


    عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۱۲:ای صبح مرو دم پراکنده مزن - گر تیغ کشی بر من افکنده مزن


  280. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲۸:این بنده مراعات نداند کردن - زیرا که به گل رفته فرو تا گردن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۱:من بیرخ تو باده ندانم خوردن - بی‌دست تو من مهره ندانم بردن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۹:هر روز خوش است منزلی بسپردن - چون آب روان و فارغ از افسردن


    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۵۷:ای خاصیتِ لعل تو جان پروردن - تا کی ز سر زلف تو غارت کردن

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۷۳:شمع آمد و گفت: کار باید کرد - تادر آتش بر بفرازم گردن


  281. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴۴:تا با خودی دوری ارچه هستی با من - ای بس دوری که از تو باشد تا من


    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۳۹:از رشک تو، کاغذین کنم پیراهن - تا سایهٔ تو نگرددت پیرامن


  282. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵۹:خود حال دلی بود پریشانتر از این - با واقعهٔ بی‌سر و سامان‌تر ازین

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶۵:در دیدهٔ ما نگر جمال حق بین - کاین عین حقیقت است و انوار یقین

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۷:رفتم به طبیب و گفتم ای زین‌الدین - این نبض مرا بگیر و قاروره ببین

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۹:رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین - نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰۶:ما کاهگلان عشق و پهلو به زمین - کرده است زمین را کرمش مرکب و زین


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۷:آن را که به چشم کشف پیداست یقین - او در ره مستقیم داناست بدین


  283. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶۴:در حضرت توحید پس و پیش مدان - از خویش مدان خالی و از خویش مدان


    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۵:در حضرت توحید پس و پیش مدان - از خویش مدان و خالی از خویش مدان


  284. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶۸:دل از طلب خوبی بی‌چون گشتن - دریا خواهد شدن ز افزون گشتن


    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۳۵:شرطِ رَهِ عشق چیست، درخون گشتن - همچون شمعی به فرق بیرون گشتن


  285. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۰:دل برد ز من دوش به صد عشق و فسون - بشکافت و بدید پر زخون بود درون

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸۳:سرمست توام نه از می و نز افیون - مجنون شده‌ام ادب مجوی از مجنون

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸۹:شوری دارم که برنتابد گردون - شوریکه به خواب درنبیند مجنون

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۶:مردان تو در دایرهٔ کن فیکون - دل نقطهٔ وحدتست و از عرش فزون


    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۱۱:تا کی گردی ای دل غمناک به خون - از هستی خویش پاک شو پاک کنون

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۱۷:گه درد توام ز پرده آرد بیرون - گاه از غم تو پردهٔ دل گیرد خون


  286. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۴:دوشست دیدم یار جدائی جویان - با من به جفا و کین جدا شو گریان


    عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۳۵:کردم ورقِ وجودِّ تو با تو بیان - تا کی باشی در ورق سود و زیان


  287. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸۵:شاخ گل تر بر سر عنبر میزن - وز تیغ مسلمان سر کافر میزن


    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۹۴:ای شمع! دمی از دل مضطر میزن - میسوز و نفس چو عود مجمر میزن


  288. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸۶:شب رفت و نرفت ای بتِ سیمین‌برِ من - سودای مناجات غمت از سرِ من


    عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۱۸:تا عشق نشست ناگهی در سر من - برخاست ازین غم دل غم پرور من


  289. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۹۳:عقلی که خلاف تو گزیدن نتوان - دینی که ز عهد تو بریدن نتوان


    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۲۸:بی تو به وجود آرمیدن نتوان - با تو به جز از عدم گزیدن نتوان


  290. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴۸:ای دل گر ازین حدیث آگاهی تو - زین تفرقهٔ خویش چه میخواهی تو


    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۳۴:هم رهبر این عاشق گمراهی تو - هم مونس خلوت سحرگاهی تو


  291. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶۴:در اصل یکی بُدَست جان من و تو - پیدای من و تو و نهان من و تو


    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۷۳:مینشناسد کسی زبان من و تو - بیرون ز جهان است جهان من و تو


  292. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶۵:در چرخ نگنجد آنکه شد لاغر تو - جان چاکر آن کسی که شد چاکر تو

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶۷:درها همه بسته‌اند الا در تو - تا ره نبرد غریب الا بر تو


    عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۲۱:ای نفس فرو گرفته سر‌تا‌سر تو - آلوده نجاستِ منی گوهرِ تو

    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۲۴:تا جان دارم حلقِ من و خنجر تو - با جان چکنم گر نکنم در سر تو


  293. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۹۰:هرچند در این هوس بسی باشی تو - بیقدر تو همچون مگسی باشی تو


    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۱۳:شایستهٔ این هوس نهای، تو چه کنی - در بیقدری چون مگسی باشی تو


  294. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۹۸:ای کان العباد ما اهواه - ما یذکرنا فکیف ما ینساه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱۸:تا روی ترا بدیدم ای بت ناآگاه - سرگشته شدم ز عشق گم کردم راه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲۳:در راه یگانگی چه طاعت چه گناه - در کوی خرابات چه درویش چه شاه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳۹:گیر ایدل من عنان آن شاهنشاه - امشب بر من قنق شو ای روت چو ماه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴۴:من میگویم که گشت بیگاه ایماه - میگوید ماه ناگهانی بیگاه


    عطار » مختارنامه » باب نوزدهم: در ترك تفرقه گفتن و جمعیت جستن » شمارهٔ ۶:شد از تو جهان بیرخ آن ماه سیاه - گو شو که جهان سیاه گردد بیماه

    عطار » مختارنامه » باب سی‌ام: در فراغت نمودن از معشوق » شمارهٔ ۳۰:اندهگن توییم از دیری گاه - در ما نگر، ای مرا ز اندوه پناه

    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۱۰:ای روی چو آفتابِ تو پشت سیاه - بی پشتی تو مه ننهد روی به راه


  295. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰۰:ای آنکه به جان این جهانی زنده - شرمت بادا چرا چنانی زنده


    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۴۰:ای مانده به جان این جهانی زنده - تا کی باشی به زندگانی زنده


  296. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰۷:ای در طلب گره‌گشائی مرده - در وصل بزاده وز جدائی مرده


    عطار » مختارنامه » باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به » شمارهٔ ۸:ای در طلب گره گشائی مرده - در وصل بزاده در جدائی مرده


  297. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱۶:بیگانه شوی ز صحبت بیگانه - بشنو سخن راست از این دیوانه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲۲:دانی شب چیست بشنو ای فرزانه - خلوت کن عاشقان ز هر بیگانه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳۶:گفتم که توی می و منم پیمانه - من مرده‌ام و تو جانی و جانانه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳۷:گفتم که ز عشقت شده‌ام دیوانه - زنجیر ترا به خواب بینم یا نه


    عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۴:این بادیهٔ تو را سری پیدا نه - پختن طمعِ وصل تو جز سودا نه


  298. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲۵:در عشق خلاصهٔ جنون از من خواه - جان رفته و عقل سرنگون از من خواه


    عطار » مختارنامه » باب چهل و سوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۱۳:در عشق، خلاصهٔ جنون از من خواه - جان رفته و عقل سرنگون از من خواه


  299. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲۷:روی تو نماز آمد و چشمت روزه - وین هر دو کنند از لبت دریوزه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴۲:مانندهٔ زنبیل بگیر این روزه - تا روزه کند ترا به حق دریوزه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴۸:هین نوبت صبر آمد و ماه روزه - روزی دو مگو ز کاسه و از کوزه


    عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۱:ای دوست بدان کاین فلک پیروزه - از حلقهٔ جمع ما کند دریوزه


  300. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴۳:مستم ز می عشق خراب افتاده - برخواسته دل از خور و خواب افتاده


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۳۴:مستم ز می عشق و خراب افتاده - برخاسته دل بیخور و خواب افتاده


  301. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۵۳:آمد بر من دوش مه یغمائی - گفتم که برو امشب اینجا نائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۵۹:آن روز که دیوانه سر و سودائی - در سلسلهٔ دولتیان می‌آئی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۴:ای آنکه ز حد برون جان‌افزایی - بی‌حدی و حد هر نفس بنمایی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۰:ای بانگ رباب از کجا می‌آئی - پرآتش و پر فتنه و پر غوغائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۶:ای چون علم بلند در صحرائی - وی چون شکر شگرف در حلوائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۷:ای چون علم سپید در صحرائی - ای رحمت در رسیده از بالائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۸:ای دل تو بدین مفلسی و رسوائی - انصاف بده که عشق را چون سائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۹:ای روی ترا پیشه جهان‌آرائی - وی زلف ترا قاعده عنبر سائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۴:با قلاشان چو رد نهادی پائی - در عشق چو پخت جان تو سودائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۸:جانم دارد ز عشق جان‌افزائی - از سوداها لطیفتر سودائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۵:چون ساز کند عدم حیات افزائی - گیری ز عدم لقمه و خوش می‌خائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۷:چون شب بر من زنان و گویان آئی - در نیم شبی صبح طرب بنمائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵۷:در دست اجل چو درنهم من پائی - در کتم عدم در افکنم غوغائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۵:رفتم به طبیب گفتم ای بینائی - افتادهٔ عشق را چه می‌فرمایی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۴:گفتم به طبیب دارویی فرمایی - نبضم بگرفت از سر دانایی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۱:مائیم در این زمان زمین پیمائی - بگذاشته هر شهر به شهر آرائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶۹:میدان و مگو تا نشود رسوائی - زیبائی مرد هست در تنهائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۰:می‌فرماید خدا که ای هرجائی - از عام ببر که خاص آن مائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۰:هر روز ز عاشقی و شیرین‌رایی - من عاشق را پیرهنی فرمایی

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت:می‌دان و مگو تا نشود رسوایی - زیبایی مرد، هست درگنجایی


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۳:گردِ تو درآمده چنین دریایی - تو راه به یک قطره نبردی جایی

    عطار » مختارنامه » باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار » شمارهٔ ۵:چون هست جهان جایگه رسوایی - در جایگهی چنین چرا میپایی

    عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۱۹:مرغ دل من که بود چون شیدایی - افتاد ز عشق بر سرش سودایی

    عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۷:گفتی تو که مرگ چیست ای بینایی - مرگ آینهٔ فضیحت و رسوایی

    عطار » مختارنامه » باب سی‌ام: در فراغت نمودن از معشوق » شمارهٔ ۱۴:گر روشنی جمال خودب نمائی - دلها ببری و دیدهها بربائی

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۳۳:من با تو بدی نکردم ای بینایی - کاندوه تو میخورم بدین تنهایی

    عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۲۴:ای قاعدهٔ عشق تو جان افزایی - خاصیت حسن تو جهان آرایی

    عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۲۴:دوش از درِ دل درآمد آن بینایی - گفتا که چه میکنی درین تنهایی

    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۳۷:دوش آمد و بنشست به صد زیبایی - برخاست ز زلفش این دلِ سودایی


  302. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۶۲:آن میوه توی که نادرِ ایامی - بتوان خوردن هزار من در خامی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۲:ای آنکه تو خون عاشقان آشامی - فریاد ز عاشقی و بی‌آرامی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴۱:ای ساقی جان که سرده ایامی - آرام دل خستهٔ بی‌آرامی


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۶۱:نه سوختگی شناسم و نه خامی - در مذهب من چه کام و چه ناکامی


  303. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۷۳:از شادی تو پر است شهر و وادی - از روی زمین و آسمان را شادی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴۴:ای شادی راز تو هزاران شادی - وز تو به خرابات هزار آبادی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹۳:سرسبزی باغ و گلشن و شمشادی - رقاص کن دلی و اصل شادی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹۶:شادی شادی و ای حریفان شادی - زان سوسن آزاد هزار آزادی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴۹:مانندهٔ گل ز اصل خندان زادی - وز طالع و بخت خویش شادی شادی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹۲:یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی - شاگردِ که بودی که چنین استادی؟


    عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۲۶:از بس که بخورد خون من بیدادی - بیمار شدم نکرد از من یادی


  304. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۷۸:استاد مرا بگفتم اندر مستی - کگاهم کن ز نیستی و هستی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۲:تو سیر شدی من نشدم زین مستی - من نیست شدم تو آنچه هستی هستی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۰:چشم تو بهر غمزه بسوزد مستی - گر دلبندی هزار خون کردستی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۴:رفتم بر یار از سر سر دستی - گفتا ز درم برو که این دم مستی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹۰:همسایگیِ مست فَزاید مستی - چون مست شَوی باز رهی از هستی


    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۶۰:گاهی ببریدی و گهی پیوستی - گاهی بگشادی و گهی در بستی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۲۳:گل گفت که چند اوفتم در پستی - بیرون تازم با سپری از مستی


  305. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۷۹:اسرار شنو ز طوطی ربانی - طوطی بچه‌ای زبان طوطی دانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۵:ای آنکه ز حال بندگان میدانی - چشمی و چراغ در شب ظلمانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰۳:ای ابر که تو جهان خورشیدانی - کاری مقلوب می‌کنی نادانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۴:ای دوست به حق آنکه جان را جانی - چون نامهٔ من رسد به تو برخوانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۷:پران باشی چو در صف یارانی - پری باشی سقط چو بی ایشانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۵:تا در طلب گوهر کانی کانی - تا در هوس لقمهٔ نانی نانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۱:تو دوش چه خواب دیده‌ای می‌دانی - نی دانش آن نیست بدین آسانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۴۳:حاشا که به ماه گویمت میمانی - یا چون قد تو سرو بود بستانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵۶:در خاک اگر رفت تن بیجانی - جان بر فلک افرازد و شاذروانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰۲:عالم سبز است و هر طرف بستانی - از عکس جمال گل‌رخی خندانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۳:گر یک ورق از کتاب ما برخوانی - حیران ابد شوی زهی حیرانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۷:هر لحظه مها پیشِ خودم می‌خوانی - احوال همی‌پرسی و خود می‌دانی


    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۱۵:هم گوهر بحر لطف بیپایانی - هم گنج طلسم پردهٔ دوجْهانی

    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۵۴:ای آن که چنانکه مصلحت میدانی - کارکِهْ و مِهْ به مصلحت میرانی

    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۸۷:ای دایرهٔ حکم تو سرگردانی - وی بادیهٔ قضای تو حیرانی

    عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۲۹:از پای در آمدم ز سرگردانی - وز دست شدم ز غایت حیرانی

    عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳۳:امروز منم شیفتهای حیرانی - نه دین و نه دل نه کفر و نه ایمانی

    عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۵۲:در عشق تو نیم ذرّه سرگردانی - خوشتر ز هزار منصب سلطانی

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۳۷:گاهی به بر خویشتنم میخوانی - گاهی ز در خویشتنم میرانی

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۳۸:ای عشقِ تو کیمیای سرگردانی - وی کوی تو در بادیهٔ حیرانی

    عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۹:سرگشتهٔ تست، نُه فلک، میدانی - گرد در تو گشته به سرگردانی

    عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۱۹:چون گشت لبت به یک شکر ارزانی - از لعلِ لبت شکر چه میافشانی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۵:با گل گفتم چو یوسفِ کنعانی - در مصرِ چمن تُرا سزد سلطانی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۵۵:شمع آمد و گفت: سوزِ من گر دانی - چندین بنسوزیم درین حیرانی

    عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۴۲:مرغی دیدم نشسته بر ویرانی - در پیش گرفته کلّهٔ سلطانی

    عطار » وصلت نامه » بخش ۴۴ - وله ایضاً:ای آنکه چنانکه مصلحت میدانی - کار که و مه به مصلحت میرانی


  306. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۳:امشب که فتاده‌ای به چنگال رهی - بسیار طپی ولیک دشوار رهی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۴۰:چون ممکن آن نیست اینکه از بر ما برهی - یا حیله کنی ز حیلهٔ ما بجهی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۰:دستار نهاده‌ای به مطرب ندهی - دستار بده تا ز تکبر برهی


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۸:بنگر بنگر، ای دل! اگر مرد رهی - تا تو ز حجاب هر دو عالم برهی

    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۱۹:چو مهرهٔ مِهر بازی ای سرو سهی - چون از گهر حقیقتی حقه تهی

    عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۴:دوش آمد و گفت: چندم آواز دهی - من دور نیم تو دوری آغاز نهی

    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۱۱:ای پیش تو سرو و ماه پیوسته رهی - با قد چو سرو و با رخ همچو مهی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۵۷:تا تو به بلای عشق تن در ندهی - هرگز نرسی به وصل آن سروسهی


  307. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۴:امشب منم و یکی حریف چو منی - بر ساخته مجلسی برسم چمنی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۰:توبه کردم ز شور و بی‌خویشتنی - عشقت بشنید از من به این ممتحنی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۶:گفتم صنمی شدی که جان را وطنی - گفتا که حدیث جان مکن گر ز منی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۱:هر روز یکی شور بر این جمع، زَنی - بنیادِ هزار عاقبت را بِکَنی


    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۶:گر برخیزد ز پیش چشم تو منی - بینی تو که بر محض فنا مفتتنی

    عطار » مختارنامه » باب پانجدهم: در نیازمندی به ملاقات همدمی محرم » شمارهٔ ۷:چشم من دلخسته به هر انجمنی - چون خویشتنی ندید بیخویشتنی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۲۲:ای صبح! چو دیدی بر من سیم تنی - بر عشرت ما خنده زدی بی دهنی


  308. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۶:اندر دو جهان دلبر و جانم تو بسی - زیرا که بهر غمیم فریادرسی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۶۱:ای نفس عجب که با دلم همنفسی - من بندهٔ آن صبح که خندان برسی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۶۹:در هر دو جهان دلبر و یارم تو بسی - زیرا که به هر غمیم فریاد رسی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۱:دیروز فسون سرد برخواند کسی - او سردتر از فسون خود بود بسی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴۷:مادام که در راه هوا و هوسی - از کعبهٔ وصل هردمی باز پسی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۴:نی گفت که پای من به گل بود بسی - ناگاه بریدند سرم در هوسی


    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۲۷:المنة للّه که نیم هر نفسی - مشغول، چو خلقِ بیخبر، در هوسی

    عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۸۹:نقدی که مراست قیمتش هست بسی - آنجا نرسد هیچ گدایی نفسی

    عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۹:ای بلبل روح چند باشی مگسی - پَر باز کُن و به عرش رو در نَفَسی

    عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۸:هر چند که این حدیث جستی تو بسی - از جستن تو به دست نامد مگسی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۱۱۰:ای شمعِ جهان فروز! در هر نفسی - از پرتو تو بسوخت پروانه بسی

    عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۴۳:عالم که امان نداد کس را نفسی - خوابیم نمود در هوا و هوسی


  309. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۷:اندر ره حق چو چست و چالاک شوی - نور فلکی باز بر افلاک شوی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۶۰:در روزه چو از طبع دمی پاک شوی - اندر پی پاکان تو بر افلاک شوی


    عطار » وصلت نامه » بخش ۶۴ - و له ایضاً:تا چند زمرگ غمناک شوی - آن به که ز اندیشهٔ خود پاک شوی


  310. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۰:ای آنکه به کوی یار ما افتادی - آن روی بدیدی به قفا افتادی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۹:ای خواجه ز هر خیال پر باد شوی - وز هیچ ترش گردی و دلشاد شودی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱۴:گر تو نکنی سلام ما را در پی - چون جمله نشاطی و سلامی چون می


    عطار » مختارنامه » باب پنجم: در بیان توحید به زبان تفرید » شمارهٔ ۲:چون ما به وجود خود هویدا باشیم - چون ما به وجود خود هویدا باشیم


  311. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۶:ای آنکه ز خاک تیره نطعی سازی - هر لحظه بر او نقش دگر اندازی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰۲:ای آنکه نظر به طعنه می‌اندازی - بشناس دمی تو بازی از جان بازی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۲:با زهره و با ماه اگر انبازی - رو خانه ز ماه ساز اگر میسازی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱۲:گر آنکه امین و محرم این رازی - در بازی بیدلان مکن طنازی


    عطار » مختارنامه » باب سی‌ام: در فراغت نمودن از معشوق » شمارهٔ ۲۶:هر روز ز نو پردهٔ دیگر سازی - تادر پس پرده عشق با خود بازی

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۱۰:ناکرده به پرِّ پشهای دمسازی - چندیم به پای پیلِ هجر اندازی

    عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۷:از بس که تو خود به خویشتن مینازی - یک لحظه به عاشقی نمیپردازی


  312. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۸:ای آنکه طبیب دردهای مائی - این درد ز حد رفت چه میفرمائی


    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۴۸:در عشق تو ای خلاصهٔ زیبایی - با خاک یکی شدم چه میفرمایی


  313. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰۶:ای باد سحر تو از سر نیکوئی - شاید که حکایتم به آن مه گوئی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۵:ای ترک چرا به زلف چون هندوئی - رومی رخ و زنگی خط و پر چین موئی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۴:دل گفت مرا بگو کرا می‌جوئی - بر گرد جهان خیره چرا می‌پوئی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۹:دی بلبلکی لطیفکی خوش گوئی - می‌گفت ترانه‌ای کنار جوئی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱۱:گاه از غم او دست ز جان می‌شوئی - گه قصهٔ آ، به درد دل می‌گوئی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴۱:گفتی که تو دیوانه و مجنون خویی - دیوانه توی که عقل از من جویی


    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۵۷:هر لحظه دهد عشق توام سرشوئی - تا من سر و پای گم کنم چون گوئی

    عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۳۷:گاه از غم اودست ز جان میشویی - گه قصهٔ او به دردِ دل میگویی

    عطار » مختارنامه » باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن » شمارهٔ ۳۰:تا چند روی بیهده از هر سویی - تا کی گویی گزاف از هر رویی

    عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۳۶:چون نیست دلم را جز ازو دلجویی - سرگشته شدم گردِ جهان چون گویی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۷۷:چندان که نگاه میکنم هر سوئی - از سبزه بهشت است و ز کوثر جویی


  314. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۱:ای داده مرا به خواب در بیداری - آسان شده در دلم همه دشواری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۲:ای داده مرا چو عشق خود بیداری - وین شمع میان این جهان تاری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۳:ای دام هزار فتنه و طراری - یارب تو چه فتنه‌ها که در سر داری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۱:ای دل چو به صدق از تو نیاید کاری - باری می‌کن به مفلسی اقراری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۷:ای دوست ز من طمع مکن غمخواری - جز مستی و جز شنگی و جز خماری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۶:بد می‌کنی و نیک طمع می‌داری - هم بد باشد سزای بدکرداری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۸:تقصیر نکرد عشق در خماری - تقصیر مکن تو ساقی از دلداری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۱:چشم مستت ز عادت خماری - افغان که نهاد رسم تنها خواری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۴:چون خار بکاری رخ گل می‌خاری - تا گل ناری بر ندهد گلناری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۶۲:در زیر غزل‌ها و نفیر و زاری - دردیست مرا ز چهره‌های ناری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۳:دلدار مرا گفت ز هر دلداری - گر بوسه خری بوسه ز من خر باری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۲:دی عاقل و هشیار شدم در کاری - برهم زدم دوش مر مرا عیاری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰۷:عید آمد و هرکس قدری مقداری - آراسته خود را ز پی دیداری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۲۷:گر من مستم ز روی بدکرداری - ای خواجه برو تو عاقل و هشیاری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۸:من بی‌دلم ای نگار و تو دلداری - شاید که بهر سخن ز من نازاری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۵:هرکس کسکی دارد و هرکس یاری - آن یارِ وفادار کجا شد باری؟

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۶:هرکس کسکی دارد و هرکس یاری - هرکس هنری دارد و هرکس کاری


    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۶۳:کردم تک و پوی بی عدد بسیاری - وز گرد رهت نیافتم آثاری

    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۱۱۰:گر من زگنه توبه کنم بسیاری - تا تو ندهی توبه، نیم بر کاری

    عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۰:گر پرده ز روی کار بر میداری! - اندر پس پرده لعبت بیکاری

    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۵۸:هم کار ز دست رفت در بی کاری - هم عمر عزیز میرود در خواری

    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۱۱:هر چند که پشت و روی دارم کاری - از دیدهٔ خویش تازه رویم باری

    عطار » مختارنامه » باب بیست و هشتم: در امیدواری نمودن » شمارهٔ ۴:بر دل گرهی بستم و بر جان باری - و افتاد بر آن گره، گره بسیاری

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۲:چون من به خلاف تو نکردم کاری - از بنده چرا گرفتهای آزاری

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۴۵:چون نیست نصیبِ من به جز غمخواری - موجود برای غم شدم پنداری

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۷۲:گفتم:‌شمعا! چون همه شب در کاری - از گرمی کار و بار برگی داری


  315. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۴:ای در دل من نشسته بگشاده دری - جز تو دگری نجویم و کو دگری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۵:بالا شجری لب شکر و دل حجری - زنجیر سری، سیم‌بری رشک پری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۳:با من ترش است روی یار قدری - شیرین‌تر از این ترش ندیدم شکری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۵:با یار به گلزار شدم رهگذری - بر گل نظری فکندم از بی‌خبری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰۰:بر کار گذشته بین که حسرت نخوری - صوفی باشی و نام ماضی نبری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰۵:بیچاره دلا که آینهٔ هر اثری - گر سر کشی از صفات با دردسری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۹:تو آب نه‌ای خاک نه‌ای تو دگری - بیرون ز جهان آب و گل در سفری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵۱:خیری بنمودی و ولیکن شری - نرمی و خبیث همچو مار نری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵۲:در بادیهٔ عشق تو کردم سفری - تا بو که بیایم ز وصالت خبری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۶:دوش آمد آن خیال تو رهگذری - گفتم بر ما باش ز صاحب نظری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۳:دی مست بدی دلا و چست و سفری - امروز چه خورده‌ای که از دی بتری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹۲:سرسبزتر از تو من ندیدم شجری - پرنورتر از تو من ندیدم قمری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴۰:گفتند که هست یار را شور وشری - گفتم که دوم بار بگو خوش خبری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۵:مست است خبر از تو و یا خود خبری - خیره است نظر در تو و با تو نظری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶۴:من دوش به کاسهٔ رباب سحری - می‌نالیدم ترانهٔ کاسه‌گری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶۸:مهمان دو دیده شد خیالت گذری - در دیده وطن ساخت ز نیکو گهری


    عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۱۱:عمری بدویدم از سر بیخبری - گفتم که مگر به عقل گشتم هنری

    عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۷:ای دل! تو چو مردان به رهِ پرخطری - زان درویشی که از خطر بی خبری

    عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۶۹:دیرست که در کوی تو دارم گذری - گر وقت آمد به سوی من کُن نظری

    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۱۴:ای گم شده درحسنِ تو هر دیدهوری - گوئی که ز حسنِ خود نداری خبری

    عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۲۷:گفتم:‌«شکری از دهنت، درگذری - ناگه ببرم تا که بیابم دگری»

    عطار » مختارنامه » باب چهل و سوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۱۱:بیم است که نُه پردهٔ گردون سحری - برهم سوزم ز سوز دل چون جگری

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۱۱:چون برگِ گلت بدید گلبرگِ طری - شق کرد قَصَب به دست بادِ سحری

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۲۸:گل گفت: که با گلابگر هر سحری - اول پیکان نمودم آخر سپری

    عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۳۴:افکند گلابگر ز بیدادگری - صد خار جفا در ره گلبرگ طری

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۴۱:شمع آمد و گفت: کشتهام هر سحری - پس سوخته هر شبی به دست دگری

    عطار » مختارنامه » باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه » شمارهٔ ۱۳:پروانه به شمع گفت: آخر نظری - شمعش گفتا: ز من نداری خبری


  316. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۵:ای در دل هر کسی ز مهرت تابی - وی از تو تضرعی بهر محرابی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰۴:بی‌آتش عشق تو نخوردم آبی - بی‌نقش خیال تو ندیدم آبی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹۴:یک شفتالو از آن لبِ عَنّابی - پُر کرد جهان ز بویِ سیب و آبی


    عطار » مختارنامه » باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به » شمارهٔ ۳۰:هر کس که ز زلف تو ندارد تابی - از چشمهٔ خضر تو نیابد آبی

    عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲۱:بر هر وجهی که بستهٔ اسبابی - مرگت کند آگه که کنون در خوابی

    عطار » مختارنامه » باب بیست و هشتم: در امیدواری نمودن » شمارهٔ ۱۴:از عشق تو در جگر ندارم آبی - چون بنشانم ز آتش دل تابی

    عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۳۱:دوشش دیدم چو زلف خود در تابی - میشد چو مرا بدید در غرقابی


  317. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۷:ای دل تو اگر هزار دلبر داری - شرط آن نبود که دل ز ما برداری


    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۶۶:شمع آمد و گفت: دامنی تر داری - زیرا که نه رهرُوی نه رهبر داری


  318. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۰:ای دل تو و درد او اگر خود مردی - جان بندهٔ تست اگر تو صاحب دردی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷۸:با بی‌خبران اگر نشستی بردی - با هشیاران اگر نشستی مردی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۴۱:چونی ای آنکه از جمال فردی - صدبار ز چو نیم برون آوردی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰۸:غم را دیدم گرفته جام دردی - گفتم که غما خبر بود رخ زردی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۳:مردی که فلک رخنه کند از دردی - مردی که خداش کاشکی ناوردی


    عطار » مختارنامه » باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن » شمارهٔ ۲۵:امروز چو جمله عمر ضایع کردی - فردا چکنی به خاک و خون میگردی


  319. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۲:ای دل چو وصال یار دیدی حالی - در پای غمش بمیر تا کی نالی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰۳:عاینت حمامة تحاکی حالی - تبکی و تصیح فوق غصن عالی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۴:مرغان ز قفس قفس ز مرغان خالی - تو مرغ کجائی که چنین خوشحالی


    عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۱۶:هر چند که نیست هیچ از حق خالی - سر در کش و دم مزن چرا مینالی


  320. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۸:ای دیده تو از گریه زبون می‌نشوی - ای دل تو این واقعه خون می‌نشوی


    عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۲۴:ای تن ز زمانه سر نگون مینشوی - وی دل تو درین میانه خون مینشوی


  321. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴۲:ای سر سبب اندر سبب اندر سببی - وی تن عجب اندر عجب اندر عجبی


    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۱۵:دلشاد مشو ز وصل اگر در طربی - دل تنگ مکن ز هجر اگر در تعبی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۱۹:ای صبح دمی به خنده بگشای لبی - تا باز رهم من از چنین تیره شبی


  322. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴۸:ای عشق تو عین عالم حیرانی - سرمایهٔ سودای تو سرگردانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۰:با دل گفتم که ای دل از نادانی - محروم ز خدمت شده‌ای میدانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۶۶:در عشق موافقت بود چون جانی - در مذهب هر ظریف معنی دانی


    عطار » مختارنامه » باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن » شمارهٔ ۱۰:امروز منم نه کفر و نه ایمانی - نه دانائی تمام و نه نادانی

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۲۵:تا چند من سوخته را رنجانی - تاکی کشیم به تیغ سرگردانی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۱۶:ای عشقِ تو عینِ عالم حیرانی - سودای تو سرمایهٔ سرگردانی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۱۷:جانا صد ره بمُردم از حیرانی - بار دگرم زنده چه میگردانی


  323. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵۰:ای کاش که من بدانمی کیستمی - در دایرهٔ حیات با چیستمی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۲۲:گر عاشق زار روی تو نیستمی - چندان به در سرای تو نه ایستمی


    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۷:گر دل بشناختی که من کیستمی - سبحان اللّه چگونه خوش زیستمی


  324. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵۳:ای گوی زنخ زلف چو چوگان داری - ابروی کمان و تیر مژگان داری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۹:چشمان خمار و روی رخشان داری - کان گوهر و لعل بدخشان داری


    عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۱۸:ای شب تو طریقِ زلفِ جانان داری - یعنی نتوان گفت که پایان داری


  325. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۶۳:ای هیزم تو خشک نگردد روزی - تا تو فتد ز آتش دلسوزی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵۰:خوش می‌سازی مرا و خوش می‌سوزی - خوش پرده همی دری و خوش می‌دوزی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۰:دی بود چنان دولت و جان افروزی - و امروز چنین آتش عالم سوزی


    عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۴۲:ای شمّهٔ لطف تو بهشت افروزی - دوزخ ز تف آتش قهرت سوزی

    عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۵۸:دل در سر زلف چون توحسن افروزی - چون شمع دمی نمیزید بی سوزی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۱۷:از آتشِ عشق چون تو جان افروزی - چون شمع نفس نمیزنم بی سوزی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه » شمارهٔ ۲:پروانه به شمع گفت: چند افروزی - خوش سوزی اگر سوز ز من آموزی


  326. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷۲:ای آنکه رخت چو آتش افروخته‌ای - تا کی سوزی که صد رهم سوخته‌ای

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷۴:ای خورشیدی که چهره افروخته‌ای - از پرتو آن کمال آموخته‌ای


    عطار » مختارنامه » باب سی و هفتم: در صفت خط و خال معشوق » شمارهٔ ۸:از تیرِ غمت بسی جگر دوخته‌ای - بر مشک خطت بسی جگر سوخته‌ای

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۸۵:ای شمع! اگرچه مجلس افروخته‌ای - اما تن نرم و نازکت سوخته‌ای


  327. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷۷:این نیست ره وصل که پنداشته‌ای - این نیست جهان جان که بگذاشته‌ای

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۷:جانم ز طرب چون شکر انباشته‌ای - چون برگ گل اندر شکرم داشته‌ای

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۰:گر آب دهی نهال خود کاشته‌ای - ور پست کنی مرا تو برداشته‌ای


    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۷۳:ای شمع سرافراز چه پنداشته‌ای - کز سرکشی خویش سر افراشته‌ای


  328. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷۹:با خندهٔ بر بسته چرا خرسندی - چون گل باید که بی‌تکلف خندی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰۰:صد روز دراز گر به هم پیوندی - جان را نشود از این فغان خرسندی


    عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۳۷:دی خاک همی نمود با من تندی - میگفت که زیر قدمم افکندی


  329. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۱:بازآی که تا به خود نیازم بینی - بیداری شبهای درازم بینی


    عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۶:جانا! تو کجائی که نیازم بینی - وین نالهٔ شبهای درازم بینی


  330. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰۲:بنمای به من رخت بکن مردمی - تا لاف زنم که دیده‌ام خرمی


    عطار » مختارنامه » باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم » شمارهٔ ۱۱:چون هست شفیع چون تو صاحب کرمی - کس را نبود در همه آفاق غمی

    عطار » مختارنامه » باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار » شمارهٔ ۴:دنیای دنی چیست سرای ستمی - افتاده هزار کشته در هر قدمی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۲:ای صبح چو امشب تو ز اهلِ حَرَمی - هندوی توام، مباش ترکی عجمی


  331. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۷:جان روز چو مار است به شب چون ماهی - بنگر که تو با کدام جان همراهی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۲:مائیم و هوای روی شاهنشاهی - در آب حیات عشق او چون ماهی


    عطار » مختارنامه » باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم » شمارهٔ ۱۲:تا هست ز انگشت تو مه را راهی - میبشکافد ماه فلک، هر ماهی

    عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳۶:گر برکشم از سینهٔ پرخون آهی - آتش گیرد جملهٔ عالم ماهی

    عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۱:چندان که تو اسرار حقیقت خواهی - ز آنجا سخنی نیست به از کوتاهی

    عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۴:ای گشته دلم بی تو چو آتشگاهی - وز هر رگ جان به آتش تو راهی

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۸۰:ای شمع! تُرا نیست ز سوز آگاهی - زیرا که ز سوختن بسی میکاهی


  332. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۲:چندان گفتی که از بیان بگذشتی - چندان گشتی بگرد آن کان گشتی


    عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۸:گر در کوهی مقیم و گر در دشتی - بر خاک گذشتگان مجاور گشتی

    عطار » وصلت نامه » بخش ۵۴ - و له ایضاً:گر در کوهی مقیم و گر در دشتی - بر خاک گذشتگان مجاور گشتی


  333. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۱:دل از می عشق مست می‌پنداری - جان شیفتهٔ الست می‌پنداری


    عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۱۷:دل از می عشق مست میپنداری - جان شیفتهٔ الست میپنداری


  334. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۸:دوشینه مرا گذاشتی خوش خفتی - امشب به دغل به هر سویی می‌افتی


    عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۱۳:ای آنکه ز نفسِ شوم در آکفتی - وز آرزوی روی بتان در تفتی


  335. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۹:زان ماه چهارده که بود اشراقی - گشتم زر ده دهی من از براقی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹۵:سوگند همی خورد پریر آن ساقی - می‌گفت به حق صحبت مشتاقی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۷:وقف است مرا عمر در این مشتاقی - احسنت زهی طراوت و رواقی


    عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۲۳:گر دل گویم ز غایت مشتاقی - از دست بشد باده بیار ای ساقی


  336. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹۸:شمشیر اگر گردن جان ببریدی - بل احیاء بربهم که شنیدی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۱:گر هیچ نشانه نیست اندر وادی - بسیار امیدهاست در نومیدی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۳:نومید نیم گرچه ز من ببریدی - یا بر سر من یار دگر بگزیدی


    عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۳۹:گر صبح شبی واقعهٔ من دیدی - در پرده شدی پردهٔ من نَدْریدی


  337. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱۸:گر درد دلم به نقش پیدا بودی - هر ذره ز غم سیاه سیما بودی


    عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۴۳:گر دل نه چنین عاشق شیدا بودی - از عشق تو یک لحظه شکیبا بودی


  338. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۲۰:گر صید خدا شوی ز غم رسته شوی - ور در صفت خویش روی بسته شوی


    عطار » مختارنامه » باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن » شمارهٔ ۲۰:گر همچو فلک سالک پیوسته شوی - آخر چو زمینِ پست بنشسته شوی


  339. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶۷:مه دوش به بالین تو آمد به سرای - گفتم که ز غیرتش بکوبم سر و پای

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:مه دوش به بالین تو آمد به سرای - گفتم که ز غیرتش بکوبم سر و پای


    عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۹:جانی که به راه رهنمون دارد رای - وز حسرت خود میان خون دارد جای

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۳۵:شمع آمد و گفت: ماندهام بی سر و پای - سر سوخته پای بسته نی بند و گشای

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۵۴:شمع آمد وگفت: آمدهام شب پیمای - تا بو که از آتش برهم در یکجای


  340. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۶:واپس مانی ز یار واپس باشی - از شاخ درخت بگسلی خس باشی


    عطار » مختارنامه » باب سی‌ام: در فراغت نمودن از معشوق » شمارهٔ ۱۲:با کس بنسازی همه بی کس باشی - آری چه کنی نمد چو اطلس باشی


  341. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۳:هرگز به مزاجِ خود یکی دم نزنی - تا از دمِ خویش، گردنِ غم نزنی


    عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۲۶:آن به که نفس ز کارِ عالم نزنی - وز دست زمانه دست بر هم نزنی


  342. مولانا » فیه ما فیه » فصل هفدهم - این مقری قرآن را درست می‌خوانَد آری صورت قرآن را درست می‌خواند:چون اندر تبار‌ش بزرگی نبود - نیارست نام بزرگان شنود


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:چه سازی سرای و چه گویی سرود - فروشو بدین خاک تیره فرود


  343. مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات:گر پردۀ هستیت بسوزی به ریاضت - بیرون شوی زین ورطه که این خلق در آن است


    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:خاصیت عشقت که برون از دو جهان است - آن است که هرچیز که گویند نه آن است

    عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸:چون دلبر من سبز خط و پسته دهان است - دل بر خط حکمش چو قلم بسته میان است


  344. مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت:گفتی که سرشک تو چرا گلگون شد؟ - چون پرسیدی راست بگویم چون شد:


    عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۴۹:جانا ز غم عشق تو جانم خون شد - هر دم ز تو دردی دگرم افزون شد

    عطار » مختارنامه » باب پانجدهم: در نیازمندی به ملاقات همدمی محرم » شمارهٔ ۱۷:هر دل که نه در زمانه روز افزون شد - نتوان گفتن که حال آن دل چون شد

    عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۵۳:هر لحظه مرا چو شمع سوز افزون شد - وز گریه کنارم چو شفق پُر خون شد

    عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۴۷:عطار به درد از جهان بیرون شد - در خاک فتاد و با دلی پُر خون شد


  345. مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت:گر سخن بر وفق عقل هر سخنور گویمی - شک نبودی کاین سخن، با خلق کمتر گویمی


    عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰:گر سخن بر وفق عقل هر سخنور گویمی - شک نبودی کان سخن بر خلق کمتر گویمی