گنجور

 
مولانا سعدالدین وراوینی

فهرست زیر شامل اشعاری است که در نسخه‌های دیوان‌های هر دو سخنور آمده است و به هر دو منتسب است:


  1. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲ :: سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هشتم » داستانِ ایراجسته با خسرو

    مولانا (بیت ۲): این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت - نه رنگ توان نمود و نه بوی نهفت

    سعدالدین وراوینی (بیت ۴): این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت - نه رنگ توان نمود نه بوی نهفت



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:من چو موسی در زمان آتش شوق و لقا - سوی کوه طور رفتم حبذا لی حبذا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴:عقل دریابد تو را یا عشق یا جانِ صفا ؟ - لوح محفوظت شناسد یا ملایک بر سما ؟

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱:سر برون کن از دریچه جان ببین عشاق را - از صبوحی‌های شاه آگاه کن فساق را

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:دوش آن جانان ما افتان و خیزان یک قبا - مست آمد با یکی جامی پر از صرف صفا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:از فراق شمس دین افتاده‌ام در تنگنا - او مسیح روزگار و درد چشمم بی‌دوا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶:ای هوس‌های دلم بیا بیا بیا بیا - ای مراد و حاصلم بیا بیا بیا بیا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:امتزاج روح‌ها در وقت صلح و جنگ‌ها - با کسی باید که روحش هست صافی صفا


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب پنجم » داستانِ بزورجمهر با خسرو:روغنِ مصریّ و مشکِ تبّتی را در دو وقت - هم مزکّی سیر باشد هم معرّف گندنا


  2. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷:ای بنده بازگرد به درگاه ما بیا - بشنو ز آسمان‌ها حی علی الصلا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:ای صوفیان عشق بدرید خرقه‌ها - صد جامه ضرب کرد گل از لذت صبا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا - شاد آمدیت از سفر خانه خدا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا - نام بچه ش چه باشد او خود پیش دوا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:شب رفت و هم تمام نشد ماجرای ما - ناچار گفتنی‌ست تمامی ماجرا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:هر روز بامداد سلام علیکما - آن جا که شه نشیند و آن وقت مرتضا

    مولانا » فیه ما فیه » فصل چهارم - گفت که این چه لطف است که مولانا تشریف فرمود:جان از درون به فاقه و طبع از برون به برگ - دیو از خورش به هیضه و جمشید ناشتا


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب ششم » در زیرک وزروی:بَقَاءُکَ فِینَا نِعمَهُٔ اللهِ عِندَنَا - فَنَحنُ بِاَوفی شُکرِهِ نَستَدِیمُهَا


  3. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳:اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا - بگیر خنجر تیز و ببر گلوی حیا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴:درخت اگر متحرک بدی ز جای به جا - نه رنج اره کشیدی نه زخم‌های جفا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:روم به حجره خیاط عاشقان فردا - من درازقبا با هزار گز سودا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:چه نیکبخت کسی که خدای خواند تو را - درآ درآ به سعادت درت گشاد خدا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:مرا تو گوش گرفتی همی‌کشی به کجا - بگو که در دل تو چیست چیست عزم تو را

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲:رویم و خانه بگیریم پهلوی دریا - که داد اوست جواهر که خوی اوست سخا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:کجاست مطرب جان تا ز نعره‌های صلا - درافکند دم او در هزار سر سودا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:چه خیره می‌نگری در رخ من ای برنا - مگر که در رخمست آیتی از آن سودا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:برفت یار من و یادگار ماند مرا - رخ معصفر و چشم پرآب و وااسفا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷:به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا - که صبر نیست مرا بی‌تو ای عزیز بیا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:شراب داد خدا مر مرا تو را سرکا - چو قسمتست چه جنگست مر مرا و تو را

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:سبکتری تو از آن دم که می‌رسد ز صبا - ز دم زدن نشود سیر و مانده کس جانا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶:مبارکی که بود در همه عروسی‌ها - در این عروسی ما باد ای خدا تنها


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هفتم » داستانِ دیوانه با خسرو:اسیرِ طبعِ مخالف مدار جان و خرد - زبونِ چار زبانی مکن دو حور لقا


  4. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:صد دهل می‌زنند در دل ما - بانگ آن بشنویم ما فردا


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب دوم » داستان غلام بازرگان:اَقَمنَا کَارِهِینَ بِهَا فَلَمَّا - اَلِفنَاهَا خَرَجنَا مُکرَهِینَا


  5. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:آه از این زشتان که مه‌رو می‌نمایند از نقاب - از درون‌سو کاه‌تاب و از برون‌سو ماهتاب

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹:یا وصال یار باید یا حریفان را شراب - چونک دریا دست ندهد پای نِه در جوی آب


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب دوم » داستان غلام بازرگان:اینک می‌بینم به بیداری‌ست یا رب یا به خواب‌؟ - خویشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب


  6. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۵:سلام بر تو که سین سلام بر تو رسید - سلام گرد جهان گشت جز تو نپسندید


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هفتم » داستانِ موشِ خایه‌دزد با کدخدای:ولی بسیم چو سیماب گوشت آگنده است - ز من چگونه نه توانی تو این حدیث شنید


  7. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۵:هر که بهر تو انتظار کند - بخت و اقبال را شکار کند


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب دوم » داستان غلام بازرگان:چون پلنگی شکار خواهد کرد - قامتِ خویشتن نزار کند


  8. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۸:بوی دلدار ما نمی‌آید - طوطی این جا شکر نمی‌خاید

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۰:من بسازم ولیک کی شاید - زاغ با طوطیان شکر خاید


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هفتم » داستانِ دیوانه با خسرو:اندرین کار عقلِ راه نمای - هرچه دربست، زود بگشاید


  9. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۲:نوریست میان شعر احمر - از دیده و وهم و روح برتر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۵:انجیرفروش را چه بهتر - انجیرفروشی ای برادر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۶:انجیرفروش را چه بهتر - انجیرفروشی ای برادر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۵:انجیرفروش را چه بهتر - انجیرفروشی ای برادر


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب دوم » داستان آهو و موش و عقاب:کاری که نه کارِ تست، مسپار - راهی که نه راهِ تست، مسپر


  10. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۲:درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر - نه رنج اره کشیدی نه زخمه‌های تبر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۸:کسی بگفت ز ما یا از اوست نیکی و شر - هنوز خواجه در اینست ریش خواجه نگر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۴:چو دررسید ز تبریز شمس دین چو قمر - ببست شمس و قمر پیش بندگیش کمر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۵:از آن مقام که نبود گشاد زود گذر - برو به سوی خریدار خویش همچون زر


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هفتم » مصافِ پیل و شیر و نصرت یافتنِ شیر بر پیل:تَبَلَّجَتِ الأَیَّامُ عَن غُرَّهِٔ الدَّهرِ - وَ حَلَّت بِاَهلِ البَغیِ قَاصِمَهُٔ الظَّهرِ


  11. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۴:برخیز ز خواب و ساز کن چنگ - کان فتنه مه عذار گلرنگ


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هفتم » داستانِ موشِ خایه‌دزد با کدخدای:چون کار بنام آید و ننگ - بر آتش چون کباب و بر تیغ چوزنگ


  12. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۸:نتانی آمدن این راه با من - کجا دارد هریسه پای روغن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۹:دل معشوق سوزیده است بر من - وزان سوزش جهان را سوخت خرمن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۵:برو ای دل به سوی دلبر من - بدان خورشید شرق و شمع روشن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۰:دگرباره چو مه کردیم خرمن - خرامیدیم بر کوری دشمن


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » مقدمه:نه پیش من دواوین بود و دفتر - نه عیسی را عقاقیرست و هاون


  13. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۲:ای دشمن عقل و جان شیرین - نور موسی و طور سینین


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هفتم » داستان شتر با شتربان:ای مرهمِ صد هزار خسته - وی شادیِ صد هزار غمگین


  14. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۶:عاشقان نالان چو نای و عشق همچون نای زن - تا چه‌ها در می دمد این عشق در سرنای تن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۳:می گزید او آستین را شرمگین در آمدن - بر سر کویی که پوشد جان‌ها حله بدن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۹:آنچ می آید ز وصفت این زمانم در دهن - بر مرید مرده خوانم اندراندازد کفن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۶:سر فروکرد از فلک آن ماه روی سیمتن - آستین را می فشاند در اشارت سوی من

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۹:روی او فتوی دهد کز کعبه بر بتخانه زن - زلف او دعوی کند کاینک رسن بازی رسن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۲:یار خود را خواب دیدم ای برادر دوش من - بر کنار چشمه خفته در میان نسترن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۹:از بدی‌ها آن چه گویم هست قصدم خویشتن - زانک زهری من ندیدم در جهان چون خویشتن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۷:در ستایش‌های شمس الدین نباشم مفتتن - تا تو گویی کاین غرض نفی من است از لا و لن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۸:ایها الساقی ادر کأس الحمیا نصف من - ان عشقی مثل خمر ان جسمی مثل دن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۱:مطربا نرمک بزن تا روح بازآید به تن - چون زنی بر نام شمس الدین تبریزی بزن


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب نهم » صفت کوهی که نشیمن‌گاهِ عقاب بود و شرحِ مجلسِ او:وهم ازو افتان و خیزان رفتی، ار رفتی برون - عقل ازو ترسان و لرزان دادی، ار دادی نشان


  15. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۱:سیر گشتم ز نازهای خسان - کم زنم من چو روغن به لسان


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب دوم » داستان برزیگر با مار:من ندیدم سلامتی ز خسان - گر تو دیدی سلام من برسان


  16. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۵:تو دیده گشته و ما را بکرده نادیده - بدیده گریه ما را بدین بخندیده


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » این قطعه را منصف در وقت تسلیم کتاب گوید:وزیر عالم عادل ربیب دولت و دین - ایا بطوع فلک طاعت تو ورزیده


  17. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴۲:حکم نو کن که شاه دورانی - سکه تازه زن که سلطانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴۸:تا شدستی امیر چوگانی - ما شدستیم گوی میدانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۰:جان جانی و جان صد جانی - می‌زنی نعره‌های پنهانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۱:خامشی ناطقی مگر جانی - می‌زنی نعره‌های پنهانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۹:یا وَلی نِعمَتی وَ سُلطانی - سابِق‌الحُسنُ ما لَهُ ثانی

    مولانا » فیه ما فیه » فصل سوم:تو به قیمت ورای دو جهانی - چه کنم قدر خود نمی‌دانی


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب سیوم » داستان سه انبازِ راهزن با یکدیگر:خو پذیرست نفسِ انسانی - آنچنان گردد او که گردانی


  18. مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی - عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هشتم » داستانِ مار افسای و مار:بمیر، ای دوست، پیش از مرگ، اگرمی زندگی خواهی - که ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما


  19. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:آن آتش ساده که ترا خورد و بکاست - آن ساده به از دو صد نگار زیبا است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:آن بت که جمال و زینت مجلس ماست - در مجلس ما نیست ندانیم کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:آنجا که توی همه غم و جنگ و جفاست - چون غرقهٔ ما شدی همه لطف و وفاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷:آن شب که ترا به خواب بینم پیداست - چون روز شود چو روز دل پرغوغاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲:امروز چه روز است که خورشید دوتاست - امروز ز روزها برونست و جداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸:امشب شب آنست که جان شبهاست - امشب شب آنست که حاجات رواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱:ای دوست مکن که روزها را فرداست - نیکی و بدی چو روز روشن پیداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴:ای ساقی جان مطرب ما را چه شده است - چون می‌نزند رهی ره او که زده است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴:این چرخ و فلکها که حد بینش ماست - در دست تصرف خدا کم ز عصاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۲:برکان شکر چند مگس را غوغاست - کی کان شکر را به مگسها پرواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۹:بگذشت سوار غیب و گردی برخاست - او رفت ز جای و گرد او هم برخاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۲:بیچاره‌تر از عاشق بیصبر کجاست - کاین عشق گرفتاری بی‌هیچ دواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۳:بی‌دیده اگر راه روی عین خطاست - بر دیده اگر تکیه زدی تیر بلاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۰:توبه کردم که تا جانم برجاست - من کج نروم نگردم از سیرت راست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۴:تهدید عدو چه بشنود عاشق راست - میراند خر تیز بدان سو که خداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۵:چنگی صنمی که ساز چنگش بنواست - بر چنگ ترانه‌ای همی زد شبها است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۰:دستت دو و پایت دو و چشمت دو رواست - اما دل و معشوق دو باشند خطاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۵:دیوانه شدم خواب ز دیوانه خطا است - دیوانه چه داند که ره خواب کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۶:شمعی که در اینخانه بدی خانه کجاست - در دیده بد امروز میان دلهاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۸:قومی غمگین و خود مدان غم ز کجاست - قومی شادان و بیخبر کان ز چه جاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۲:گفتند که شش جهت همه نور خداست - فریاد ز حلق خاست کان نور کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۰:گویند مرا که این همه درد چراست - وین نعره و آواز و رخ زرد چراست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۴:می‌گفت یکی پری که او ناپیداست - کان جان که مقدست است از جای کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۰:هر ذره که چون گرسنه بر خوان خداست - گر تا باید خورند اینخوان برپاست

    مولانا » فیه ما فیه » فصل اول - یکی می‌گفت که مولانا سخن نمی‌فرماید:مرغی که بر آن کوه، نشست و برخاست - بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست؟


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب دوم » داستان دهقان با پسر خود:تا هرچ ترا باشد و تا هرک تراست - یکسو ننهی، حدیث عشق از تو خطاست


  20. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸:آن خواجه که بار او همه قند تر است - از مستی خود ز قند خود بیخبر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:آن شاه که خاک پای او تاج سر است - گفتم که فراق تو ز مرگم بتر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵:آنکس که ز سر عاشقی باخبر است - فاش است میان عاشقان مشتهر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:از حلقهٔ گوش از دلم باخبر است - در حلقهٔ او دل از همه حلقه‌تر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۵:جانا غم تو ز هرچه گویی بتر است - رنج دل و تاب تن و سوز جگر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۸:جانی که به راه عشق تو در خطر است - بس دیده ز جاهلی بر او نوحه‌گر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۷:در ظاهر و باطن آنچه خیر است و شر است - از حکم حقست و از قضا و قدر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۷:روزی ترش است و دیدهٔ ابر تر است - این گریه برای خندهٔ برگ و بر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۶:ماه عید است و خلق زیر و زبر است - تا فرجه کند هر آنکه صاحب نظر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۶:هر چند شکر لذّت جان و جگر است - آن خود دگر است و شکرِ او دگر است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۸:هرچند که بار آن شترها شکر است - آن اشتر مست چشم او خود دگر است


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب ششم » در زیرک وزروی:چندانک نگه میکنم اندر چپ و راست - من مردِ غمت نیم، بدین دل که مراست


  21. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:آن را که غمی باشد و بتواند گفت - گر از دل خود بگفت بتواند رفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۸:ای هر بیدار با خبرهای تو خفت - ای هرکه بخفت در بر لطف تو خفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۲:با جان دو روزه تو چنان گشتی جفت - با تو سخن مرگ نمی‌شاید گفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۶:سر سخن دوست نمیارم گفت - دریست گرانبها نمیارم سفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۵:گفتم بجهم همچو کبوتر ز کفت - گفت ار بجهی کند غمم مستخفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۹:منصور حلاجی که اناالحق میگفت - خاک همه ره به نوک مژگان می‌رفت


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هشتم » داستانِ ایراجسته با خسرو:این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت - نه رنگ توان نمود نه بوی نهفت

    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب نهم » در عقاب و آزاد چهره و ایرا:نالنده کبوتری چو من طاق از جفت - کز نالهٔ او دوش نخفتیم و نخفت


  22. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۷:بی‌یار نماند هرکه با یار بساخت - مفلس نشد آنکه با خریدار بساخت


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هشتم » داستانِ برزگر با گرگ و مار:بختش یارست، هرک با یار بساخت - بر دارد کام، هرک با کار بساخت


  23. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۲:گر بر سر شهوت و هوا خواهی رفت - از من خبرت که بینوا خواهی رفت


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هفتم » مصافِ پیل و شیر و نصرت یافتنِ شیر بر پیل:گر از پیِ شهوت و هوا خواهی رفت - از من خبرت که بی‌نوا خواهی رفت


  24. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹۳:آن کس که ز چرخ نیم نانی دارد - وز بهر مقام آشیانی دارد


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب چهارم » داستانِ موش و مار:هر کاو به سلامت‌ست و نانی دارد - وز بهرِ نشستن آشیانی دارد


  25. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹۸:آن لحظه که از پیرهنت بوی رسد - من خود چه کسم چرخ و فلک جامه درد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰۰:آن وسوسه‌ای که شرمها را ببرد - آن داهیه‌ای که بندها را بدرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۳:امشب چه لطیف و با نوا می‌گردد - لطفی دارد که کس بدان پی نبرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴۶:ای اطلس دعوی ترا معنی برد - فردا به قیامت این عمل خواهی برد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷۸:بر خاک نظر کند چو بر ما گذرد - تا چهرهٔ ما به خاک ره رشک برد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۳:فردا که به محشر اندر آید زن و مرد - از بیم حساب رویها گردد زرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۷:هم کفرم و هم دینم و هم صافم و درد - هم پیرم و هم جوان و هم کودک خرد


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب اول » بخش ۶ - داستان خرّه نماه با بهرام گور:در دست منی دست نیارم بتو برد - دردا که در آب تشنه می‌باید مرد


  26. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶۴:در راه طلب رسیده‌ای میباید - دامان ز جهان کشیده‌ای میباید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶۵:عشق تو خوشی چو قصد خونریز کند - جان از قفس قالب من خیز کند

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت:آن کس که ترا بیند و شادی نکند - سر زیر و سیه کاسه و سرگردان باد


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب اول » بخش ۷ - داستان گرگِ خنیاگر دوست با شُبان:أَرَی مَاءً وَ بی عَطَشٌ شَدِیدٌ - وَ لَکِن لَا سَبیلَ إِلی الوُرُودِ

    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هشتم » داستانِ جولاهه با مار:من آن کردم کز منِ بدعهد سزید - تو به زمنی همان کنی کز تو سزد


  27. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۲:ای آمده ز آسمان درین عالم دیر - و آورده خبرهای سموات به زیر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۵:با همت باز باش و یا هیبت شیر - در مخزن جان درآی با دیدهٔ سیر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۲:زان ابروی چون کمانت ای بدر منیر - دل شیشهٔ پرخون شود از ضربت تیر


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هشتم » در شتر و شیرِ پرهیزگار:دیدم مگسی نشسته بر پهلویِ شهر - گفتم : چه کسی که سخت شوخی و دلیر؟


  28. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۳:آن می که گشود مرغ جان را پر و بال - دل را برهانید ز سیری و ملال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۴:آواز گرفته است خروشان مینال - زیرا شنواست یار و واقف از حال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۷:اسرار حقیقت نشود حل به سؤال - نی نیز به درباختن حشمت و مال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۸:این عشق کمالست و کمالست و کمال - وین نفس خیالست خیالست و خیال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۰:پر از عیسی است این جهان مالامال - کی گنجد در جهان قماش دجال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۵:الخمر و من‌الزق ینادیک تعال - واقطع لوصالنا جمیع‌الاشغال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۹:عشقی دارم پاکتر از آب زلال - این باختن عشق مرا هست حلال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۲:مردا منشین جز که به پهلوی رجال - خوش باشد آینه به پهلوی صقال

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:مرغی که خبر ندارد از آب زلال - منقار در آب شور دارد همه سال


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب اول » بخش ۷ - داستان گرگِ خنیاگر دوست با شُبان:زین نادره‌تر کجا بود هرگز حال‌؟ - من تشنه و پیش من روان آب زلال


  29. مولانا » فیه ما فیه » فصل شصت و دوم - دوستان را در دل رنجها باشد که آن به هیچ دارو‌یی خوش نشود:آسمان‌هاست در ولایت جان - کار فرمای آسمان جهان


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب ششم » در زیرک وزروی:اَیُّهَا اَلمُنکِحُ آلثُّرَیَّا سُهَیلاً - عَمرَکَ اللهُ کَیفَ یَلتَقِیانِ


  30. مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات:دل کیست کو حدیث خود و درد خود کند - پیدا بود که جنبش دل تا کجا رسد!


    سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب پنجم » داستان مرد بازرگان با زن خویش:گل در میانِ کوره بسی دردسر کشید - تا بهرِ دفعِ دردِسر آخر گلاب شد