لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ادیب صابر

جانا لب و غمزه تو نوش و نیش است

زان روح به راحت است و زین دل ریش است

زان غمزه و لب که دلبریشان کیش است

هر چند که رنج هست راحت بیش است

عطار

چندانکه مرا میل به رفتن بیش است

این نفس سگم بر سر کار خویش است

گر من به خودی خویشتن خواهم رفت

ای بس که ز پس ماندگی در پیش است

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مولانا

هر درویشی که در شکست خویش است

تا ظن نبری که او خیال اندیش است

آنجا که سراپردهٔ آنخوش کیش است

از کون و مکان و کل عالم پیش است

حکیم نزاری

هر چند که اضطراب بیش از پیش است

هم صبر صلاح دل بیش اندیش است

محروم ز خدمت تو کاری صعبست

لیکن چه کنم واقعه ای در پیش است

شیخ بهایی

دنیا که از او دل اسیران ریش است

پامال غمش، توانگر و درویش است

نیشش، همه جانگزاتر از شربت مرگ

نوشش، چو نکو نگه کنی، هم نیش است

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شیخ بهایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه