ای غذای جان مستم نام تو
چشم عقلم روشن از انعام تو
عقل من دیوانه جانم مست شد
تا چشیدم جرعهای از جام تو
شش جهت از روی من شد همچو زر
تا بدیدم سیم هفت اندام تو
حلقهٔ زلف توام دامی نهاد
تا به حلق آویختم در دام تو
دشنهٔ چشمت اگر خونم بریخت
جان من آسوده از دشنام تو
گفته بودی کز توام بگرفت دل
جان بده تا خط کشم در نام تو
منتظر بنشستهام تا در رسد
از پی جان خواستن پیغام تو
وعده دادی بوسهای و تن زدی
تا شدم بی صبر و بی آرام تو
وام داری بوسهای و از تو من
بیشتر دل بستهام در وام تو
وام نگذاری و گویی بکشمت
از تقاضاهای بی هنگام تو
بوسه در کامت نگهدار و مده
گر بدین بر خواهد آمد کام تو
کی چو شمعی سوختی عطار دل
گر نبودی همچو شمعی خام تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و زیبایی محبوبش اشاره میکند و از حالاتی همچون دیوانگی و مستی ناشی از عشق صحبت میکند. او میگوید که محبت محبوبش چون گنجی باارزش است که عقلش را روشنی میدهد. شاعر به دام زلف محبوب اشاره کرده و میگوید که اگر چشمانش او را زخمی کنند، باز هم آرامش در عشق او دارد. انتظار بوسهای از محبوب و بیتابی برای به دست آوردن آن، موضوعات اصلی این شعر هستند. شاعر به فشاری که عشق به او وارد میکند اشاره کرده و در نهایت بیان میکند که محبوبش مانند شمعی سوزان است که او را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: ای جان من، تو غذای منی و نام تو باعث روشنی چشم عقل من است؛ این روشنی از بخششهای توست.
هوش مصنوعی: عقل من از رفتار و حال عشق دیوانه شد و جانم به مستی افتاد، هنگامی که کمی از شراب محبت تو را چشیدم.
هوش مصنوعی: شکل و ظاهر من در شش جهت به زیبایی طلاست، اما وقتی به سیمین و زیبای تو نگاه کردم، تمام آن طلاییها زیر سایه آن زیبایی محو شد.
هوش مصنوعی: زلف تو مانند دامی برای من بود که باعث شد به راحتی اسیر عشق و جذابیت تو شوم.
هوش مصنوعی: اگر چشمانت همچون دشنهای باشد و خونم را بریزد، جانم از فکری که میکنی و دشنامهایی که میدهی، آسوده خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو گفته بودی که وقتی از من دل و جان بگیری، باید تا نام تو را در دل بنویسم.
هوش مصنوعی: من با صبری طولانی نشستهام تا خبری از تو برسد، چون دلم تنها آروزی تو را میکند.
هوش مصنوعی: تو قول دادی که یک بوسه به من بدهی، اما حالا بیصبر و بیقرار شدهام به خاطر دوریات.
هوش مصنوعی: تو بوسهای را به من بدهکاری و من بیش از آنچه که فکر کنی، به این بدهی وابستهام.
هوش مصنوعی: تو هرگز به من وامی نمیدهی و میگویی که از خواستههای بیموقعات مرا به زحمت میاندازی.
هوش مصنوعی: بوسه را در دهانت نگهدار و به کسی نده، چرا که اگر به این کار ادامه دهی، لذتی که در این بوسه هست برای تو از بین خواهد رفت.
هوش مصنوعی: اگر دل تو همانند شمع میسوخت و شعلهور بود، همچون عطار، در این صورت من هم نمیتوانستم خاموش بمانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای صلا در داده جود عام تو
ابر دریا غرقه انعام تو
چشمهای آسمان خوش شنو
گوش های گشته بر پیغام تو
کیست حاسد دوستکام از سعی تو
[...]
تا که باشد نام باب و مام تو
تا شود معلوم رسم و نام تو
ای همه شیران اسیر دام تو
تو سنان خویشتن بین رام تو
باز مالیده که مرد افکنی
کعبتین تیغ گردان جام تو
هم عنانی کرده در راه قبول
[...]
ای غذای جان مستم نام تو
چشم و عقلم روشن از ایام تو
شش جهت از روی من شد همچو زر
تا بدیدم سیم هفت اندام تو
گفته بودی کز توام بگرفت دل
[...]
تا به کی باشد دلم در دام تو
آهوی طبع دل من رام تو
شد گرفتار این دل بیچاره ام
در سر زلفین همچون شام تو
من ندیدم در جهان ای بی وفا
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.