عشق تو مست جاودانم کرد
ناکس جملهٔ جهانم کرد
گر سبکدل شوم عجب نبود
که می عشق سر گرانم کرد
چون هویدا شد آفتاب رخت
راست چون سایهای نهانم کرد
چون نشان جویم از تو در ره تو
که غم عشق بینشانم کرد
شیر عشقت به خشم پنجه گشاد
پس به صد روی امتحانم کرد
دردیم داد و درد من بفزود
دل من برد و قصد جانم کرد
گفت ای دلشده چه خواهی کرد
گفتمش من کیم چه دانم کرد
تا ز پیشم چو آفتاب برفت
همچو سایه ز پس دوانم کرد
سایه هرگز در آفتاب رسد
آه کین کار چون توانم کرد
چند گویی نگه کن ای عطار
که یقینها همه گمانم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر عشق عمیق و تأثیرگذار را توصیف میکند. شاعر بیان میکند که عشق او را به حالت مستی و جاودانگی رسانده و جهان را برایش بیمعنا کرده است. او از احساسات خود در مقابل جمال محبوب صحبت میکند و میگوید که در پی عشق، دچار غم و درد شده است. در نهایت، شاعر تأکید میکند که عشق نه تنها او را به شوق آورده، بلکه همچنین او را در حالتی از سردرگمی و جستجوی بیسود قرار داده است. بحث وجود سایه و آفتاب نمادین به نماد عدم قابلیت رسیدن به محبوب و احساس تنهایی و دوری از او اشاره دارد.
هوش مصنوعی: عشق تو مرا همیشه سرمست کرده و بیفکر، همه چیز دنیا را برایم تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: اگر احساسی نرم و حساس داشته باشم، تعجبی ندارد که عشق مرا به حالتی سنگین و عمیق درآورد.
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهات مانند آفتاب درخشان شد، من بهسان سایهای در پس آن پنهان شدم.
هوش مصنوعی: زمانی که در جستجوی نشانهای از تو هستم، در مسیر تو، غم عشق من را بینشان کرده است.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند شیری خشمگین به من حملهور شد و با روشهای مختلفی مرا آزمایش کرد.
هوش مصنوعی: من دردی دارم که هر روز بیشتر میشود، قلبم را گرفته و جانم را هدف قرار داده است.
هوش مصنوعی: گفت: ای دل، حالا چه میخواهی بکنی؟ و من پاسخ دادم: مگر من چه میدانم که چه باید بکنم.
هوش مصنوعی: زمانی که او از جلوم رفت، مانند خورشید که غروب میکند، من را مانند سایهاش رها کرد و به دنبالم افتاد.
هوش مصنوعی: سایه هرگز به آفتاب نمیرسد؛ آه که چطور میتوانم این کار را انجام دهم.
هوش مصنوعی: دوباره میگویم که به حرفهایت دقت کن ای عطار، زیرا همه چیزهایی که به یقین فکر میکردم، حالا برایم در حد گمان شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
من دگر چاره ای ندانم کرد
دل ازین نوع خوش توانم کرد
عشق تو مست و کف زنانم کرد
مستم و بیخودم چه دانم کرد
غوره بودم کنون شدم انگور
خویشتن را ترش نتانم کرد
شکرینست یار حلوایی
[...]
دل ز ما برد و قصد جانم کرد
قصد این جان ناتوانم کرد
عشق روی تو ای بت سیمین
در همه شهر داستانم کرد
خون دل را ز راه دیده بسی
[...]
کردگار از کرم عیانم کرد
واقف از حال این و آنم کرد
من چو بی نام و بی نشان بودم
بی نشانی مرا نشانم کرد
به تجلی ظاهر و باطن
[...]
غم هجر تو نیمه جانم کرد
کرد کاریکه ناتوانم کرد
زیر بار فلک نرفتم لیک
بار عشق تو چون کمانم کرد
ضعف چون آه سینه مظلوم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.