ای شادی آن روزی کز راه تو بازآیی
در روزن جان تابی چون ماه ز بالایی
زان ماه پرافزایش آن فارغ از آرایش
این فرش زمینی را چون عرش بیارایی
بس عاقل پابسته کز خویش شود رسته
بس جان که ز سر گیرد قانون شکرخایی
زین منزل شش گوشه بیمرکب و بیتوشه
بس قافله ره یابد در عالم بیجایی
روشن کن جان من تا گوید جان با تن
کامروز مرا بنگر ای خواجه فردایی
تو آبی و من جویم جز وصل تو کی جویم
رونق نبود جو را چون آب بنگشایی
ای شاد تو از پیشی یعنی ز همه بیشی
والله که چو با خویشی از خویش نیاسایی
در جستن دل بودم بر راه خودش دیدم
افتاده در این سودا چون مردم صفرایی
شمس الحق تبریزی پالود مرا هجرت
جز عشق نبینی گر صد بار بپالایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به شادی و عشق اشاره دارد. شاعر از روزی صحبت میکند که عشق به او بازمیگردد و جانش را روشن میکند. او به زیبایی ماه و تاثیر آن بر زمین اشاره میکند و میگوید که عشق میتواند زندگی را زیبا کند. شاعر به جستجوی وصل و ارتباط عمیق با معشوق میپردازد و میگوید که بدون این ارتباط، زندگی معنا ندارد. همچنین از شمس تبریزی نام میبرد و تاکید میکند که عشق تنها چیزی است که برای او ارزش دارد. در نهایت، شاعر در پی عشق و شوقی بیپایان به معشوق خود است.
هوش مصنوعی: ای شادمانی، آن روزی که از راه تو بازگردی، جانم مانند ماه در آسمان روشن خواهد شد.
هوش مصنوعی: از آن ماهی که پیوسته در حال رشد است، خود را از روشهای ظاهری رها کن و این زمین را به زیبایی آسمان تزئین کن.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد عاقل هستند که از خودشان رها میشوند و به حالتهای بهتر و بالاتری دست مییابند. همچنین، روحهای زیادی هستند که با آگاهی و عشق، قوانین و اصولی را دنبال میکنند که منجر به خوشحالی و شادی آنها میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا به یک مکان خاص و بدون امکانات اشاره شده است که با وجود عدم وجود وسایل و لوازم، قافلهای میتواند در جهانی بدون مکان و مقصد حرکت کند. به نوعی، این بیت نشاندهنده سفر در زندگی و تلاش برای یافتن راهی در جهانی بهظاهر خالی و بیهدف است.
هوش مصنوعی: ای جان من را روشن کن تا جانم با بدنم بگوید که امروز مرا نگاه کن ای آقا، فردا چه خواهد شد.
هوش مصنوعی: تو مانند آب هستی و من مانند جویی که تنها با وصالت زنده میشود. جز وصل تو، هیچ چیز دیگری برای جویای زندگی و رونق نمییابم. جوی بدون آب، زندگیاش بیمعناست.
هوش مصنوعی: ای شاد و خرم، تو از همه افرادی که میشناسی بهتر و برتر هستی، به خدا قسم که حتی وقتی با نزدیکان خود هستی، از آنها جدا نمیشوی و همواره در کنارشان خواهی بود.
هوش مصنوعی: در تلاش برای یافتن دل خود بودم و در مسیرم متوجه شدم که مانند مردمی از صفر، به این خیال افتادهام.
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریزی مرا از هر آلودگی پاک کرده است و تنها چیزی که در این سفر درک میکنم عشق است و اگر بارها هم پاک شوم، باز همین حقیقت باقی خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی
رفتم گذری کردم بر یار ز شیدایی
قلاش و قلندرسان رفتم به در جانان
حلقه بزدم گفتا نه مرد در مایی
گفتم که مرا بنما دیدار که تا بینم
[...]
با هر کی تو درسازی میدانک نیاسایی
زیر و زبرت دارم زیرا که تو از مایی
تا تو نشوی رسوا آن سر نشود پیدا
کان جام نیاشامد جز عاشق رسوایی
بردار صراحی را بگذار صلاحی را
[...]
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
[...]
عشق آمد و بر هم زد بنیادِ شکیبایی
ای عقل درین منزل مِن بعد چه میپایی
گر نه سر خود گیری در دستِ بلا مانی
تقصیر مکن خود را زنهار بننمایی
گر با تو مجازاتی بنیاد نهد خاموش
[...]
تا داشت به جان طاقت، بودم به شکیبایی
چون کار به جان آمد، زین پس من و رسوایی
سرپنجه صبرم را پیچیده برون شد دل
ای صبر، همین بودت بازوی توانایی
در زاویه محنت دور از تو چو مهجوران
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.