گنجور

 
عطار

پشتا پشت است با تو کارم

تو فارغ و من در انتظارم

ای موی میان بیا و یکدم

سر نه چو سرشک در کنارم

دیری است که با توام قراری است

زان بی تو همیشه بی قرارم

خون می‌گریم که قلب افتاد

در عشق تو نقد اختیارم

ای صد شادی به روزگارت

برده است غم تو روزگارم

تا یک نفسم ز عمر باقی است

بیرون ز غم تو نیست کارم

با حلقهٔ بی شمار زلفت

از حد بیرون شمار دارم

گر زیر و زبر شود دو عالم

با زلف تو کی رسد شمارم

دل می‌خواهی ز بی دلی تو

ای کاش بجاستی هزارم

تا چون غم تو ز دور آید

من پیش غم تو جان سپارم

شادی نرسد ز تو به عطار

غم بس بود از تو یادگارم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۵۲۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ناصرخسرو

ای بار خدای و کردگارم

من فضل تو را سپاس دارم

زیرا که به روزگار پیری

جز شکر تو نیست غمگسارم

جز گفتن شعر زهد و طاعت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
مسعود سعد سلمان

از خواجه مظفر کریوه

امروز هزار شکر دارم

غافل نیم و یکان یکان من

بر خود شب و روز می شمارم

سر جمله آن به طبع و خاطر

[...]

سنایی

الحق نه دروغ سخت زارم

تا فتنهٔ آن بت عیارم

من پار شراب وصل خوردم

امسال هنوز در خمارم

صاحب سر درد و رنج گشتم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
فلکی شروانی

سودا زده فراق یارم

بازیچه دست روزگارم

ناچیده گلی ز گلبن وصل

صد گونه نهاده هجر خارم

بی آنکه شراب وصل خوردم

[...]

ادیب صابر

زان دو لب چون عقیق یارم

از دیده همی عقیق بارم

کارست مرا عقیق باری

تا عشق عقیق اوست کارم

کردست سرشک من عقیقین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه