ای جلوهگر عالم، طاوس جمال تو
سرسبزی و شب رنگی وصف خط و خال تو
بدری که فرو شد زو خورشید به تاریکی
در دق و ورم مانده از رشک هلال تو
صد مرد چو رستم را چون بچهٔ یک روزه
پرورده به زیر پر سیمرغ جمال تو
زان درفکند خود را خورشید به هر روزن
تا بو که به دست آرد یک ذره وصال تو
مه گرچه به روز و شب دواسبه همی تازد
نرسد به رخ خوب خورشید مثال تو
گفتم ز خیال تو رنگی بودم یک شب
خود هم تک برق آمد شبرنگ خیال تو
گفتی که تو را از من صبر است اگر خواهی
کشتن شودم واجب از گفت محال تو
عطار به وصافی گرچه به کمال آمد
شد گنگ زبان او در وصف کمال تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر زیبایی و جاذبه معشوق را به تصویر میکشد. شاعر از جلوههای ظاهری معشوق، همچون جمال او و خط و خال صورتش، سخن میگوید و او را به ستاره و خورشید تشبیه میکند. همچنین، او به حسرت و آرزوی وصال معشوق اشاره میکند و بیان میکند که زیبایی معشوق آنقدر والا و بینظیر است که حتی خورشید و ماه هم در برابر او رنگ میبازند. شاعر از ناتوانی خود در وصف کمال معشوق سخن میگوید و این احساس ناتوانی را به نوعی عشق و احترام نسبت به او نسبت میدهد. در نهایت، این شعر از عشق عمیق و تحسین نسبت به زیبایی معشوق حکایت دارد.
هوش مصنوعی: ای که به زیبایی تمامی دنیا ملجأ توجه هستی، زیبایی تو همچون طاووس است و رنگ و نقش صورتت شبیه به سبزی و تاریکی است.
هوش مصنوعی: به شب که تاریکی بر زمین سایه افکنده، زیبایی و درخشندگی تو چشمگیرتر از همه است و حتی هلال ماه نیز در برابر زیبایی تو حسادت میکند.
هوش مصنوعی: صد مردی که چون رستم هستند، مانند یک بچهٔ نوزاد زیر سایه و حمایت زیبایی تو پرورش داده شدهاند.
هوش مصنوعی: خورشید هر روز خود را به درون هر روزنه میاندازد تا شاید بتواند یک ذره از وصال تو را به دست آورد.
هوش مصنوعی: ماه هرچند که شب و روز دایماً در حرکت و تندی است، اما هرگز نمیتواند به زیبایی چهرهات که مانند خورشید است، برسد.
هوش مصنوعی: گفتم که به خاطر تو رنگ و رویی دارم، یک شبی به خودم آمدم و دیدم که نور درخشانی به شکل خیال تو به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: تو گفتی که از من صبر داری، اما اگر بخواهی، کشتن من بر تو واجب است. این سخن تو غیرممکن و غیرمعقول است.
هوش مصنوعی: عطار باوجودی که در توصیف و بیان کمالات خود به اوج رسیده است، در برابر کمال تو به شدت زبانش بند آمده و ناتوان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر شش جهتم ای جان منقوش جمال تو
در آینه درتابی چون یافت صقال تو
آیینه تو را بیند اندازه عرض خود
در آینه کی گنجد اشکال کمال تو
خورشید ز خورشیدت پرسید کیت بینم
[...]
بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو
تا چند هنوز آخر دوری ز وصال تو
عقل و دل و جان از تن، برد این همه عقل از من
من مانده ام و چشمی حیران جمال تو
خنجر کش و بازم کش تا باز رهم زین غم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.